فرارو-هنوز مدت زمان زیادی از کودتای پُر سر و صدای نظامیان در کشور آفریقایی نیجر و خلع "محمد بازوم" رئیس جمهور غربگرای این کشور و طرح مسائل مختلف در مورد مداخله نظامی سازمان اکوواس(جامعه اقتصادی کشورهای غرب آفریقا) در نیجر با هدف احیای دولت بازوم نگذشته که قاره آفریقا بار دیگر شاهد یک کودتای جدید، این مرتبه در کشور گابن است.
در این راستا، نظامیان ارشد گابن به تازگی با حضور در تلویزیون ملی این کشور، از خلع رئیس جمهور گابن که به تازگی قدرت را در این کشور به دست گرفته خبر داده اند. نکته قابل تامل در مورد وقوع کودتاهای اخیر در گابن و نیجر این است که این دو کشور در سال های گذشته توانسته بودند الگوهای موفقی را از ثبات سیاسی و توسعه اقتصادی به نمایش بگذارند. با این حال، اکنون دچار بحران شده اند.
به گزارش فرارو؛ البته که قاره آفریقا در مدت اخیر در مورد کشورهای دیگری نظیر سودان، بورکینافاسو، مالی و لیبی نیز شاهد بی ثباتی های سیاسی و امنیتی عدیده ای بوده است. در این راستا، یکی از سوالات مهم و محوری که مطرح میشود این نکته است که علت سریالی شدن پدیده کودتا در آفریقا چیست؟
در واقع، چه شده که قاره آفریقا که در سال های گذشته، برخی از آن به عنوان قاره فرصت ها یاد می کردند و برخی کشورهای این قاره رشد اقتصادی قابل توجهی را از خود به ثبت رساندند، اکنون بار دیگر شاهد وقوع چالشهای جدی امنیتی و سیاسی شده است؟ به نظر می رسد جهت پاسخ به این پرسش، توجه به 4 مولفه کاملا ضروری است.
کشورهای مختلف در قاره آفریقا در سال های گذشته، شاهد روی کار آمدن دولت هایی بوده اند که هدف اصلی خود را بر رشد و توسعه اقتصادی معطوف کرده اند. به بیان ساده تر، این قبیل دولت ها و نخبگان سیاسی و اقتصادی سعی داشته اند تا از تمامی اهرم ها و ابزارهای ممکن استفاده کنند تا زمینه را برای رشد و شکوفایی اقتصادی کشورهایشان فراهم کنند.
با این حال، وقوع تحولاتی نظیر پاندمی کرونا و البته جنگ اوکراین(که تاثیرات اقتصادی قابل ملاحظه ای را بر کشورهای آفریقایی داشته است)، تا حد زیادی نوعی عدم توازن را میان توان دولت های آفریقایی و اهدافِ متصور آن ها ایجاد کرده اند. در واقع، دولت های آفریقایی با فشارهای جدی در بخش اقتصادی رو به رو شده اند و در عین حال ضرورت تحقق چشم اندازهای اقتصادی آن ها و تعهداتی که در این رابطه دارند، سبب شده تا به نوعی شکاف و بحران دچار شوند.
در این شرایط، اقتصادهای آفریقایی سقوط قابل توجهی را تجربه کرده اند و بحران ناکارآمدی دولت ها به امری جدی به ویژه در کشورهای در حال توسعه آفریقایی تبدیل شده است. در این شرایط، زمینه های مساعدی برای اوج گیری نارضایتی های عمومی و انفجار بحران های امنیتی مخصوصا از سوی نظامیان به عنوان طیفی که اصلیترین آلترناتیو قدرت در کشورهای آفریقایی را ارائه می کنند، فراهم شده است. مساله ای که خود را در قالب وقوع کودتاهای سریالی در کشورهای در حال توسعه آفریقایی به نمایش می گذارد.
یکی دیگر از مهمترین مولفه هایی که می تواند در نوع خود توضیح دهنده دلایل وقوع شمار قابل توجهی از بحرانهای امنیتی در کشورهای آفریقایی باشد، مساله تشدید منازعات ایدئولوژیک و ژئوپلیتیک میان قدرت های جهانی است. در این زمینه به طور خاص شاهد بوده ایم که روسیه و چین و قدرت های غربی، عملا قاره آفریقا را به زمین بازی رقابت های خود به ویژه پس از آغاز جنگ اوکراین تبدیل کرده اند.
به عنوان مثال، تنها اندکی پس از وقوع کودتای اخیر در نیجر و مطرح شدن مساله مداخله نظامی احتمالی سازمان اکوواس در این کشور، شاهد بودیم که گروه نظامی روسی واگنر از آمادگی کامل خود جهت حضور در این کشور آفریقایی و دفاع از دولت کودتاچی خبر داد. اساسا در مورد کودتای نیجر شاهد خلع یک دولت غربگرا و روی کار آمدن کودتاچیانی بوده ایم که طرفدار روسیه هستند.
معادله ای که در سودان، گابن، لیبی و دیگر کشورهای بحران زده آفریقایی نیز به وضوح قابل مشاهده است. در این چهارچوب، وقوع کودتاهای سریالی اخیر در کشورهای آفریقایی را می توان نمودی عینی از منازعات ایدئولوژیک و ژئوپلیتیک میان قدرت های غربی و شرقی جهان در نظر گرفت که هر کدام از آن ها به دنبال توسعه دامنه نفوذ و قدرت جهانی خود و پیشبرد دستورکارهای بین المللی شان هستند.
مسالهای که به طور خاص با توجه به آشکار شدن و تشدید رقابت ها میان قدرت های شرقی و غربی جهان، به احتمال زیادی در آینده ماهیت جدی تری را نیز به خود خواهد گرفت و نوعی جنگ سردِ جدید را در پهنه نظام بین المللی تداعی می کند.
تشدید آسیب پذیری اقتصادی دولت های آفریقایی در نتیجه وقوع بحران های عدیده اقتصادی و سیاسی-امنیتی در جهان، سبب شده تا مخصوصا دولت هایِ در حال توسعه این قاره، زمینه ها و نمودهای عینی از معادله دولتهای ورشکسته را پیدا کنند. طبیعتا در این فضا، زمینه برای اوج گیری بحرانهای امنیتی در این دسته از کشورها بیش از پیش فراهم می شود.
به بیان ساده تر، در فضای اوج گیری بحران ناکارآمدی داخلی دولت ها، جنگ قدرت ماهیت عیان تری را به خود می گیرد و گروه های رسمی نظامی و البته شبه نظامی و حتی گروه های تروریستی، فضای مساعدی را برای کنشگری پیدا می کنند. اساسا در قالب مولفه های تئوریک روابط بین الملل نیز به این نکته اشاره می شود که دولت های ورشکسته در اقصی نقاط جهان، اصلی ترین دلایل رشد و توسعه افراط گرایی و ایجاد بحران های امنیتی هستند.
معادله ای که اکنون به صورت عینی در مورد کشورهای در حال توسعه آفریقایی صدق می کند و اگر برای بحرانهای عدیده اقتصادی و سیاسی و امنیتی در این قاره تدبیری نشود، هیچ بعید نیست که در آینده شاهد گسترده تر شدنِ بحران ها در آفریقا باشیم.
بر کسی پوشیده نیست که در شرایط کنونی نشانه های تغییر کریدورهای قدرت در جهان و تضعیف جهان غرب در قالب معادلات کلان نظام بین الملل، بیش از هر زمان دیگری پیش چشم افکار عمومی و البته نخبگان سیاسی و اقتصادی قرار گرفته است.
در این راستا، قاره آفریقا و کشورهای آفریقایی که برای مدت زمانی طولانی، تحت استعمار و نفوذ قدرت های غربی بوده اند، اکنون با رصد شرایط جدید و در عین حال ارائه این تحلیل که چه دولت های غربی و چه نخبگان سیاسی و وابسته به آن ها نتوانسته اند در کشورهایشان رشد و پیشرفت را به ارمغان آورند، نوعی واکنش تقابلی را در برابر این مساله از خود نشان می دهند و در همین رابطه شاهد اوج گیری پدیده کودتا و بحران های امنیتی در کشورهای در حال توسعه آفریقایی هستیم.
البته که در این فضا، فعالیت ها و کنش های رسانه ای و تبلیغاتی جریان های غربی نیز در ایجاد شرایط تازه برای کشورهای آفریقایی و تحریک کودتا و ناامنی در آن ها بی تاثیر نیست. به طور کلی، میتوان تا حدی تغییر گفتمان و کریدورهای قدرت در عرصه نظام بین الملل را نیز در وقوع ناامنی های اخیر در آفریقا موثر دانست.