همان طور که رسانههای اجتماعی و عصر دیجیتال هر روز بیش از پیش افراد را در تمام جنبههای زندگی روزمرهشان تحت تاثیر قرار میدهند، کاملاً منطقی به نظر میرسد که این موضوع نیز وارد ژانر وحشت شود. حتی چندین فیلم ترسناک هم وجود دارند که به سبک ویدیوهای وایرال یا استریمهای زنده فیلمبرداری میشوند. برخی از این فیلمها مسلماً ممکن است بازگوکننده داستانهای ترسناک کلاسیک، تنها با یک پیچش دیجیتالی، باشند.
به گزارش روزیاتو، بسیاری از داستانهای ترسناک کلاسیک، ماهیتی اخلاقی در بطن خود دارند و فیلمهای ترسناک با موضوع شبکههای اجتماعی نیز از این قاعده مستثنی نیستند. اغلب اوقات، چیزهایی مانند اذیت و آزار سایبری یا وسواس برای اعمال قدرت و نفوذ، فقط باید توسط قدرتهای تاریکی که وجود دارند مجازات شوند.
در واقع، برخی از این فیلمها خطرات واقعی مرتبط با رسانههای اجتماعی در زندگی واقعی را برجسته میسازند. بدین بهانه در ادامه این مطلب قصد داریم شما را با ۱۰ فیلم ترسناک در مورد اینفلوئنسرهای شبکههای اجتماعی آشنا کنیم.
در ما همه به نمایشگاه جهانی میرویم، کیسیِ تنها با پدر بیوهاش زندگی میکند. او تصمیم میگیرد در یک چالش آنلاین به نام «چالش نمایشگاه جهانی» شرکت کند.
کیسی سه بار به شکل ترانه میگوید که «می خواهم به نمایشگاه جهانی بروم»، سپس صفحه نمایش خود را با خون میپوشاند و یک ویدیوی کوتاه تماشا میکند. با این حال، کیسی در ویدئوی بعدی خود فاش میکند که قبلاً مشکل راه رفتن در خواب داشته و ادعا میکند که ظاهراً این مشکل در حال بازگشت است. او سپس ویدیویی عجیب را در قالب نسخه تحریف شده از چهره خود دریافت میکند و کاربری با نام «JLB» از کیسی میخواهد که با وی تماس بگیرد.
به کیسی هشدار داده میشود که این چالش ممکن است به زودی کنترل او را به دست بگیرد. فیلمهای او روز به روز ترسناکتر شده و باعث میشود که او به فکر قتل پدرش بیفتد که جان خودش را نیز به خطر میاندازد. داستان با یک یادداشت مبهم به پایان میرسد: کیسی ادعا میکند که او تمام مدت با انجام چالش همراه بوده است، و JLB مدعی میشود که او بعدا با کیسی واقعی در زندگی واقعیاش دوست شده است.
در ClickBit، دانشجویی به نام بیلی یک ولاگر مشهور است، اما خیلی زود متوجه میشود که ولاگر دیگری که از سرطان رنج میبرد، نفوذ و قدرت او را تهدید میکند. سپس بیلی بعد از یک مهمانی توسط یک تعقیبگر موموز هدف قرار میگیرد. با این حال، مشخص میشود که این ماجرا موهبتی در ظاهری ترسناک برای حرفه آنلاین او است، چرا که او یک بار دیگر محبوب میشود. به همین دلیل، بیلی کاملاً خوشحال است و میخواهد که پرونده را حل نشده نگه دارد و تعقیبگر همچنان او را دنبال کند. یک کارآگاه وظیفه بررسی این پرونده را بر عهده میگیرد، اما به نظر میرسد آنقدر بیکفایت است که نمیتواند کمک قابل توجهی به حل این پرونده بکند.
با این حال، خوش شانسی بیلی بیش از حد زیاد خطرناک میشود، چرا که او توسط تعقیب گرش ربوده میشود. به نظر میرسد تنها امید بیلی هم اتاقی اش، اِما، باشد. به طور کلی، این داستان ترسناک به عنوان هجوی از این موضوع عمل میکند که چگونه افراد مایلند روح خود را فروخته، عقل سلیم را نادیده گرفته، همه چیز را برای ثروت، شهرت و موقعیتِ تبدیل شدن به اینفلوئنسرِ بزرگ بعدی فدا کنند.
فیلم کیمی نام خود را از یک اسپیکر هوشمند ساختگی میگیرد که کاربران را به خاطر الگوریتمی که دارد تحت نظر میگیرد. آنجلا چایلدز که از راه دور برای آمیگدال، شرکت سازنده اسپیکر کیمی، کار میکند، روزهای خود را در انزوا و تنهایی نسبتاً مطلق به سر برده و روی نرمافزار و تجزیه و تحلیل دادهها کار میکند. تنها تماس او با دنیای بیرون یک همسایه به نامتری است. یک روز، آنجلا ویدیویی تهدیدآمیز دریافت میکند که حملهای را به تصویر میکشد و بعد از کمی متوجه میشود که این ویدیو ممکن است با بردلی هاسلینگ، مدیرعامل آمیگدال در ارتباط باشد.
وقتی آنجلا تلاش میکند تا این قتل را گزارش دهد، همه چیز به زیان خودش تمام شده و او خود را در کانون یک توطئه و لاپوشانی میبیند. طولی نمیکشد که آنجلا با آدم ربایانی روبرو میشود که قصد کشتن او را دارند. در نهایت باید گفت که این فیلم در مورد تکنولوژی جدید چندان سخت گیر نیست، چرا که ممکن است دستگاه کیمی تنها چیزی باشد که به آنجلا کمک میکند تا در زمان مناسب بر مهاجمان خود غلبه کند. البته یک تفنگ میخی کارآمد هم میتواند به همان اندازه مفید باشد.
شخصیت کرت در فیلم Spree میخواهد اتفاق بزرگ بعدی در شبکههای اجتماعی باشد. به هر حال، این رویا زمانی در دسترس به نظر میرسد که حتی کودکی که پرستاری او را بر عهده دارد، نیز به یک ستاره پرطرفدار تبدیل شده است. کرت در حالی که برای یک برنامه سواری اشتراکی به نام اسپری کار میکند، یک استریم زنده در مورد آموزش چگونگی مشهور شدن خلق میکند. متاسفانه کرت برای جلب توجه هر کاری میکند، حتی اگر این کار کشتن مسافرانش باشد. با این حال، تنها بیننده کرت معتقد است که این قتلها همه ساختگی هستند.
به زودی، کرت با ستارههای رسانههای اجتماعی بیشتری ملاقات میکند، و آنها لزوماً از این ملاقاتها جان سالم به در نمیبرند، اگر چه این قتلها به کرت بینندگان بیشتری میدهند. به زودی مشخص میشود که این قتلها شوخی نیستند، چرا که کرت با لقب «قاتل سواری اشتراکی» مشهور میشود، اما پلیس چیز زیادی برای دنبال کردن و دستگیری او ندارد. البته، پایین کشیدن این قاتل مرموز رفته رفته به علاقه و تمایل وایرال بعدی تبدیل شده و اکنون بسیاری برای معروف شدن در شبکههای اجتماعی به دنبال شکار کرت هستند.
فیلم دنبال کنندگان یا فالوورها که با نام کاست (Cassette) نیز شناخته میشود، یک فیلم در ژانر ویدیو پیدا شده است که نشان میدهد شهرت اینترنتی تنها برای افراد در قید حیات و زندگان نیست. جانی کریگ میخواهد در رسانههای اجتماعی به یک اینفلوئنسر بزرگ تبدیل شود، اما پس از شرمنده شدن در انظار عمومی باید راه خود را پیدا کند. با این حال، او به زودی از یک منبع غیر منتظره کمک دریافت میکند. آپارتمانی که او با سه هم اتاقی خود در آن زندگی میکند، توسط شبحی از دهه ۱۹۹۰ به نامدان تسخیر شده است.
این ارواح خیلی زود در شبکههای اجتماعی وایرال میشوند و به زودی هم اتاقیهایش نیز به فکر راه اندازی شبکههای اجتماعی خود و اینلوئنسر شدن میافتند. حتی بکی که یک مشاور دانشجویی است، برای کمک به کسب وکار مشاوره زندگی خود نیز وارد این عرصه میشود. با این حال، این قدرت و شهرت ممکن است به قیمتی سنگین بدست بیاید، در شرایطی که شخصیتها کم کم متوجه میشوند که در حقیقت کسی دیگر در حال کنترل همه چیز است.
دنبال کنندگان به سبک ژانر «ویدیو پیدا شده» ساخته شده، که در دنیایی که ظاهراً همه چیز در آن ضبط میشود، کاملاً منطقی به نظر میرسد. حتی کیفیت ویدیوها نیز به آرامی تغییر میکند چرا که شخصیتها توانایی خرید تجهیزات جدید را پیدا میکنند.
شخصیت مدیسون در فیلم اینفلوئنسر یک اینفلوئنسر حرفهای است که تصمیم میگیرد از تعطیلات خود به تایلند به عنوان «سفر کاری» استفاده کند و تصاویر خود در حال ماجراجویی در شبکههای اجتماعی به اشتراک بگذارد، در حالی که در واقعیت در یک هتل لوکس ساکن شده است. مدیسون به زودی با سی وی دوست میشود که اطراف منطقه را به او نشان میدهد. وقتی یک نفر به زور وارد اتاق مدیسون میشود همه چیز ترسناک میشود و او به این نتیجه میرسد که تا زمانی که گذرنامهاش را پس نگیرد باید در این کشور بماند.
مشخص میشود که نه تنها سی وی پشت این ماجراست، بلکه وی خیلی زود مدیسون را در جزیرهای دور افتاده رها میکند و اینفلوئنسر دیگری را هدف قرار میدهد. وقتی دوست پسر مدیسون به منطقه میآید و مشکوک میشود، سی وی باید به سرعت رد خود را گم کند. در نهایت مدیسون باید به تنهایی مقابل سی وی قرار بگیرد. در پایان، داستان هشدار میدهد که نباید زندگیتان را مجللتر و باشکوهتر از آن چیزی که واقعا هست به نمایش بگذارید، زیرا ممکن است کسی بخواهد آن را از شما بگیرد.
در خانهای در اعماق، بن و تینا در سفری به اروپا و علاقهمند به بررسی مسائل ماوراءالطبیعه هستند. طبیعتاً این سفر در شبکههای اجتماعی منتشر میشود. در مدت حضور در فرانسه، به توصیه یکی از افراد محلی به نام پیر، آنها در حال بررسی یک دریاچه دور افتاده بوده و به دنبال پیدا کردن خانهای در اعماق آبها هستند. متاسفانه، تحقیق در داخل خانه، اجساد شرور و ترسناک درون خانه را آزاد میکند.
در ادامه مشخص میشود که این خانه متعلق به خانوادهای بوده که قربانیهای آیینی انجام میداده و توسط گروهی از مردم کشته شده اند. تنها پسر خانواده موفق به فرار شده و او کسی جز پیر نیست. ارواح میخواهند که بن و تینا نیز به خانواده کوچکشان بپیوندند، اما حتی اگر این دو موفق به فرار از نیروهای جادوی سیاه و نامیراها شوند، آنها از قبل در آبهای خطرناکی هستند.
با من حرف بزن با فیلم پنجه میمون در عصر رسانههای اجتماعی مقایسه شده است. مایا مادرش را از دست میدهد و در روز سالگرد مرگ مادرش سعی میکند با تازهترین ترند وایرال روز که یک بازی است، ذهنش را از همه چیز دور کند. بازیکنان از یک دست مومیایی شده برای احضار ارواح استفاده میکنند که به آنها اجازه میدهد تنها برای چند دقیقه بدن میزبان را در اختیار بگیرند. در جریان یک مهمانی، مایا و دوستانش این بازی ترسناک را امتحان میکنند. هر بازیکن تصویری مختصر به خود را دارد. بخش وایرال بازی از ارسال واکنشهای بازیکنان در شبکههای اجتماعی ناشی میشود.
به زودی، حتی شکاکان نیز خود را شیفته این بازی میبینند. متاسفانه، بازیکنان خیلی زود و بیش از مقدار بیخطر در این بازی فرو بروند. ممکن است ارواح آزاد شده باشند و دیگر به این راحتی قابل کنترل نباشند.
در Deadstream، شان یک تولید کننده محتوای از اعتبار افتاده است که هم حامیان مالی و هم طرفداران خود را به خاطر یک ویدیوی بحث برانگیز از دست داده است. به نظر میرسد آخرین امید او این است که در خانهای جن زده به نام «عمارت مرگ» زندگی کند، خانهای که گفته میشود روح یک وارث مرده با علاقه به شعر و رمز و راز آن را تسخیر کرده است.
حتی گزارشهای مربوط به مرگهای مرتبط با خانه نیز او را از این کار باز نمیدارد. در یک پیچش نسبت به کلیشههای کلاسیک ژانر وحشت، شان ممکن است حمایت مالی اسپانسرش را از دست بدهد، اگر خیلی زود استریم ماجرا را متوقف کند و به بخشی از خانه را از چشم دوربین خود و مخاطبان دور نگه دارد.
شان، در ادامه، زمانی که کریسی، یکی از طرفدارانش، در خانه به او ملحق میشود، با همراهی غیرمنتظره روبرو میشود. از بخت بد شان، او کمی عجولانه عمل میکند و یک نماد مرموز در خانه را که در واقع محافظ اوست، نابود میکند. طبیعتاً روح هم از آنچهشان فکر میکند به او نزدیکتر است. به نظر میرسد که وارث به دنبال مخاطبی برای اشعار خود است و این موضوع به بینندگان یادآوری میکند که رسانههای اجتماعی ممکن است مدرن به نظر برسند، اما تمایل وسواس گونه برای اعتبار پیدا کردن یک طبیعت انسانی است.
داستان فیلم Unfriended با مرگ یک دانش آموز دبیرستانی به نام لورا بارنز شروع میشود، پس از اینکه یک ویدیوی تحقیرآمیز و شرمآور از او به صورت آنلاین پخش شده است. یک سال بعد، بهترین دوست سابق او، بلر، در یک چت گروهی است که توسط یک مزاحم به نام «بیلی ۲۲۷» مورد آزار و اذیت قرار میگیرد. با این حال، بلر خیلی زود متوجه میشود که این حساب قبلاً به لورا تعلق داشته است.
لورا با تهدید به مرگ موفق میشود اعضای گروه را مجبور به اعتراف به کارهای وحشتناکشان کند. حتی تلاش برای تماس با پلیس، لورا را آن سوی خط قرار میدهد. هر کدام از بازیکنان به شیوهای وحشتناک یکی پس از دیگری میمیرند، تا اینکه بلر با لورا تنها میماند. در ادامه مشخص میشود که هر کدام از دوستان به نحوی در تحقیر لارا دخالت داشته اند، پیش از اینکه روح او آخرین قهقههاش را بزند.