فرارو- فال گرفتن از آثار ادبی، از باورهای کهن این مرز و بوم است. در گذر زمان ساکنان این خاک به ادیبانی که گمان میبردند بهرهای از کلام حق دارند رجوع میشد. با این حال، اما در گذر زمان تنها تفال به حافظ در فرهنگ عامیانه ما باقی مانده است.
کرشمهای کن و بازار ساحری بشکن
به غمزه رونق و ناموس سامری بشکن
به باد ده سر و دستار عالمی یعنی
کلاه گوشه به آیین سروری بشکن
به زلف گوی که آیین دلبری بگذار
به غمزه گوی که قلب ستمگری بشکن
برون خرام و ببر گوی خوبی از همه کس
سزای حور بده رونق پری بشکن
به آهوان نظر شیر آفتاب بگیر
به ابروان دوتا قوس مشتری بشکن
چو عطرسای شود زلف سنبل از دم باد
تو قیمتش به سر زلف عنبری بشکن
چو عندلیب فصاحت فروشدای حافظ
تو قدر او به سخن گفتن دری بشکن
ناز و کرشمه کن و به واسطه آن رنگ و رونق ساحری را نابود کن و با جادوی نگاهت شهرت سامری را از بین ببر. مقصود او از این شعر این است که، معشوق سراسر زیبایی ست، به گونه یی که تمام زیباییهای این جهان در برابر ذره یی از وجود او فانی ست، از این روست که عاشق فقط شیفتهی درگاه او میگردد و طالب راهیابی به سوی اوست.
سعی کن به جای این که عیوب دیگران را ببینی و عیبهای آنان را به خودشان بگویی، از آنها چشم دوشی کنی و محسنات اخلاقی آنان را ببینی. این کار پسندیدهتر است، چون اگر دیگران را در ملا عام به آنان بگویی، از تو رنجیده خاطر میشوند.
عالی بود همون که می خواستم بود