بسیاری از نویسندگان چینی به دنبال راه هایی برای به تصویر کشیدن واقعیت های روزمره هستند که دولت آنان را پنهان نگه می دارد و گاه در این مسیر خود را به خطر می اندازند.
فرارو- در یک عصر آگوست سال ۲۰۲۱ میلادی "هائو چین" که با نام "مورونگ" رمان مینویسد و آثارش پرفروش بوده اند، در آپارتمان یک خوابه اش بود. او باید حوالی ساعت ۶ صبح روز بعد خود را به فرودگاه بی المللی پایتخت پکن میرساند تا بتواند به لندن پرواز کند، اما به سختی میتوانست چمدان اش را جمع کند. اگرچه هائو ویزای توریستی معتبری به بریتانیا داشت، اما دولت چین سالیان متمادی او را تحت نظر داشت و این امکان وجود داشت که از خروج اش جلوگیری به عمل آید.
به گزارش فرارو به نقل از نیویورک تایمز، روشنفکران دیگری در چین تلاش کرده بودند که به خارج از کشور سفر کنند، اما در فرودگاه متوجه میشدند که ممنوع الخروج شده اند. کتاب آینده او "شهر آرام مرگبار" به زودی منتشر میشد و ویراستاران هائو نگران امنیت جانی اش بودند.
کتاب اش مجموعهای از داستانهای غیرداستانی درباره روزهای اولیه وحشتناک و کافکایی دربار شیوع کووید – ۱۹ در ووهان بود جایی که ساکنان آن در معرض کارزار سرکوب اطلاعاتی بی امان از سوی دولت قرار داشتند. بازار عمده فروشی محصولات غذایی دریایی هوانان نقطه منشاء بیماری کووید در نظر گرفته میشد، اما دولت چین هرگونه گزارشی درباره زندگی روزمره در آنجا را خفه کرده بود.
هنگامی که هائو در آوریل ۲۰۲۰ میلادی به بازار بسته شده رسید با مامورانی مواجه شد که قصد داشتند مانع عکسبرداری او از آنجا شوند و کار خود را انجام وظیفهای میهن پرستانه ذکر کردند. یکی از آنان گفت: "اگر عکسهای شما توسط رسانههای خارجی و آمریکایی استفاده شود خوب نخواهد بود. لطفا با ما همکاری کنید".
هائو، اما منصرف نشد. او به صحبت با کارمندان، صاحبان فروشگاه ها، رانندگان تاکسی و کارگران مهاجر برای ثبت گزارش آن روزها ادامه داد. هائو به یاد میآورد: "در آن زمان مردم میل شدیدی به صحبت کردن داشتند".
یک مصاحبه با یک شهروند خبرنگار به نام "ژانگ ژان" از ظهر تا بعد از غروب آفتاب به طول انجامید. در تمام این مدت او سعی میکرد این ظن وهم آور را که تحت نظر است از بین ببرد. این یک تصور پارانوئیدی بود، اما غیرمنطقی نبود. به هر حال، گوبائو یا پلیس مخفی چین او را برای بخش عمدهای از یک دهه تحت نظر و رصد دائمی قرار داده بود. در ووهان او مکالمات را در مکانهای عجیب و غریب انجام داد: در خیابانی مملو از ساختمانهای اداری رها شده در طول پاندمی کووید یا کنار ساحل بادخیز رودخانه یانگ تسه.
او در اتاق اش در هتل گاهی اوقات برای کسب اطمینان از حفظ حریم خصوصی زیر پتو تماس تلفنی برقرار میکرد. یک شب صدای دو مرد که با صداهایی آهسته بیرون درب خانه اش صحبت میکردند او را به فکر شهروند خبرنگارانی انداخت که پس از ارسال گزارشهایی از شهر ناپدید شده بودند.
خاطرهای دور به ذهن اش متبادر شد: پنج یا شش سال پیش در پکن هائو به مراسمی در سفارت سوئد دعوت شد. چند افسر گوبائو یک روز پیش از برگزاری مراسم در خانه او حاضر شدند. یکی از آنان به هائو گفت: "نمیتوانی بروی". هائو که احساس سرکشی میکرد اصرار داشت که برود، اما مامور گوبائو او را مسخره کرد. یکی از آنان به او گفت: "به خودت نگاه کن. چند ضربه را میتوانی تحمل کنی"؟ مردان امنیتی در راهرو سرانجام رفتند، اما هائو عرق سردی بر پیشانی اش نشسته بود.
چند روز پس از خروج اش از ووهان او خبر بازداشت ژانگ را دریافت کرد. کتاب "شهر ساکت مرگبار" نوشته هائو که در ماه مارس در ایالات متحده توسط نیو پرس منتشر شد نشان میدهد که چگونه چنین سکوتی که توسط دولت همراه با دسترسی ناکافی به مراقبتهای پزشکی ناامیدی مردم عادی را در طول بحران کووید تشدید کرد.
با خواندن این داستانها نه تنها موضوعات مطرح شده توسط هائو را احساس میکنید بلکه از مشکلات سیاسی که هائو مطرح میکند میترسید. پس از آن که هائو در بهار ۲۰۲۱ دست نوشته خود را برای هاردی گرانت ناشر استرالیایی اش ارسال کرد ناشر از او خواست تا چین را به دلیل نگرانی برای امنیت اش ترک کند. او، اما فکر کرد چند سال زندان بهایی بود که حاضر است برای چاپ کتاب اش بپردازد.
ناشران کماکان به او فشار میآوردند و در اواسط تابستان تصمیم به فرار گرفت. او با موفقیت سوار پرواز لندن شد و سپس به ملبورن رفت.
سالها پیش که چین خواستار ایفای نقش بزرگتر در صحنه بین المللی بود و اینترنت به آن کشور وارد شد و محیط سیاسی نسبتا آرامتر از امروز بود بسیاری از نویسندگان نسل هائو با دریافت مجوز جدید مرزهای فرهنگ ادبی چین را آزمایش کردند و داستانهایی نوشتند که زندگی طبقه متوسط سریعا رو به رشد سریع را به تصویر میکشید و در عین حال عواقب اخلاقی را که جهان بینی مادی بر ملت چین تحمیل میکرد ترسیم کرده بود. این نویسندگان موضوعاتی را آزمایش کردند که در چین تابو محسوب میشدند: فساد، میل جنسی و ... .
یک اصطلاح چینی وجود دارد:"آب ریخته شده به عقب جریان پیدا نمیکند". این دوره دریچهای از آفرینش را گشود که فرهنگ ادبی معاصر چین را برای همیشه تغییر داد. زمانی که دولت تمام نوشتهها را برای انطباق آن با ارزشهای حکومتی بررسی میکرد اینترنت بازاری از ایدهها را فراهم نمود که در آن نویسندگان میتوانستند به طور مستقل مخاطبان زیادی را جذب کنند.
با این وجود، در چین امروز دستیابی به بیان آزاد به نویسندگانی نیاز دارد که فشارهای سیاسی تازه را تحمل کرده و همواره زیر نظر چشمهای مراقب یک سیستم نظارتی پیچیده دولتی عمل میکنند. این میتواند شبیه یک بازی پرمخاطب موش و چکش باشد که در آن نویسندگان، ویراستاران و ناشران آنلاین سعی میکنند بر دستگاه حزب کمونیست چین غلبه کنند و از هر فرصت و منبعی که در اختیار دارند برای شرح زندگی آن طور که میبینند استفاده نمایند.
در سال ۱۹۷۸ میلادی زمانی که چین از انقلاب فرهنگی مائو تسه تونگ و دههها انزوا بیرون آمد "دنگ شیائوپینگ" رهبر وقت سیاست باز کردن فضا را آغاز کرد. این سیاست مقدمهای برای تجارت خارجی و همزمان نوعی گلاسنوست (فضای باز) داخلی بود. در طول چند دهه بعد "باز بودن" به یک واژه کلیدی سیاسی تبدیل شد. تا سال ۲۰۰۱ میلادی این اخلاق نمادینترین ثمرات خود را به بار آورد: پس از تلاش بیش از یک دههای چین سرانجام به عضویت سازمان تجارت جهانی درآمد و به عنوان میزبان بازیهای المپیک تابستانی ۲۰۰۸ میلادی انتخاب شد.
"جیانگ زمین" جانشین دنگ دیدگاه او را در عرصه فرهنگی حفظ کرد همان گونه که در کنگره ملی حزب در سال ۲۰۰۲ میلادی گفته بود که باید "به سمت مدرن سازی، جهان و آینده حرکت کنیم". به زودی دولت سیاستهایی ارائه نمود مانند تخفیف مالیاتی برای شرکتهایی که از بوروکراسی دولتی به شرکتهای مبتنی بر بازار تبدیل شده بودند یا شرکتهایی که صنایع خلاق را برای تولید کار پویا و رقابتی تجهیز میکردند.
این گشودگی فضای عمومی با رواج اینترنت مصادف شد که به حتی تازه بود که تا اندازه زیادی سانسور منسوخ دوران چاپ را دور زده بود. برای بسیاری از دهه اولیهای نسل هزاره دیوار آتش بزرگ یا همان زیرساختی که فهرست رو به رشد وب سایتهای خارجی را ممنوع میکند هنوز از سوی حکومت چین ایجاد نشده بود. شهروندان چینی میتوانستند تا حدودی آزادانه به فیس بوک، ویکیپدیا و گوگل دسترسی داشته باشند و دولت هنوز سازوکاری قوی برای ردیابی واژگان حساس به عنوان راهی برای جلوگیری از انتشار اطلاعات ناخوشایند ایجاد نکرده بود. در اواخر آن دهه محققان و نویسندگان در "ویبو" (Weibo) یک پلتفرم مشابه توئیتر در مورد مسائل عمومی بحث میکردند. در جاهای دیگر جوامع پر جنب و جوش حول محور شور و اشتیاق خاصی ظهور کردند.
یک شاعر میگوید: "در آنجا هر کس میتوانست نظرش را در فضای مجازی بیان کند. این شبیه وضعیت اشغال تپهها توسط راهزنانی بود که ادعا میکردند پادشاه آن قلمرو هستند".
این جامعه مبتنی بر اینترنت یک تغییر اساسی برای ادبیات چینی ایجاد کرد. برای چندین نسل از نویسندگان عضویت در انجمن نویسندگان تحت حمایت دولت و مشاغل کارکنان در نشریات حزبی یا خبرگزاریهای دولتی کم و بیش تنها راه کار در حرفه نویسندگی بود. برخی از معتبرترین رمان نویسهای چین مانند "یان لیانکه" و "مو یان" که به خاطر رمانهای رئالیستی شان درباره زندگی روستایی دوران جوانیشان شناخته میشوند اولین آثار خود را حین خدمت در ارتش آزادیبخش خلق چین چاپ کردند. با این وجود، در دهه ۲۰۰۰ میلادی چنین وابستگیهای رسمیای دیگر یک پیش نیاز نبود.
هر فردی که به رایانه و اینترنت دسترسی داشت میتوانست کار خود را در انجمنهای ادبی به اشتراک بگذارد. نویسندگان فارغ از بررسی دقیق ویراستاران و سانسورگران رابطه مستقیم تری با خوانندگان خود ایجاد کردند خوانندگانی که از روایتهای آنان از لحظه تاریخی شان لذت میبردند.
بدون آزادی نسبی که اینترنت باز فراهم میکرد هائو ممکن بود که هرگز شروع به نوشتن نمیکرد. او پس از تحصیل در رشته حقوق در دانشگاهی در پکن در سال ۲۰۰۰ میلادی در شرکتی مشغول به کار شد و به کلانشهر جنوبی شنژن مرکز اصلاحات دنگ نقل مکان کرد. زمانی که هائو نویسنده شد او مردی بی پیوند بود: پدر و مادرش که در روستای روستایی زادگاه اش کشاورز بودند، هر دو تا زمانی که او در دانشگاه مشغول تحصیل بود فوت کرده بودند. هائو در اواخر دهه ۱۹۹۰ میلادی برای مدت کوتاهی ازدواج کرد، اما این رابطه در سال ۲۰۰۰ میلادی به طلاق منجر شد.
او به زودی نگارش رمانی را درباره یکی از فارغ التحصیلان دانشگاهی در شهر چنگدو در جنوب چین غربی آغاز کرد که در آن در حال بررسی مسائل اداری و زیر سوال بردن ازدواج اش بود. او در رمان "رهایم کن" امیدها و توهمات فارغالتحصیلان دانشگاههای چین را به تصویر میکشد که مانند هائو در شرایط متوسطی بزرگ شده اند و اکنون خود را در محاصره وسوسههای ناشی از دستیابی سریع به پول و برقراری روابط جنسی بی معنا میبینند. در عرض دو ماه کتابفروشان و ناشران به سراغ او رفتند و رمان اش در دسامبر سال ۲۰۰۲ میلادی چاپ شد. او از پولی که از فروش کتاب بدست آورده بود لذت میبرد. اغلب از دوستان اش در ضیافت شام شیک پذیرایی میکرد و به آنان در صوت نیاز پول قرض میداد. پکن به شش حلقه متحدالمرکز تقسیم شده است. به طور کلی، هر چه به مرکز شهر نزدیکتر باشید در محلهای مرفهتر زندگی میکنید. هائو تا سال ۲۰۱۰ میلادی در پنت هاوسی در حلقه سوم از شش حلقه متحدالمرکز پکن زندگی میکرد.
داستانهای هائو به بررسی قهرمانان ناقص، سوء استفاده از قدرت و فساد اخلاقی زندگی شهری میپرداخت. او در رمان پرفروش "رقص در میان غبار سرخ" چاپ شده در سال ۲۰۰۸ میلادی داستان "وی دا" راوی که در شرکتی حقوقی مشغول به کار است را روایت میکند که در میانه لانههای قمار و دفاتر شرکتها حرکت میکند. وی دا از خانوادهای ساده میآید، اما در دنیایی که پول همه چیز را در حرکت نگه میدارد و شفقت به عنوان نقطه ضعف قلمداد میشود غریزه بقا و میل بر طبیعت و ذات بهتر او چیره میشود. در یکی از لحظات رمان شخصیت اصلی داستان حین رانندگی در حال مستی با یک کشاورز فقیر برخورد میکند. در پایان کشاورز مجبور میشود به او برای آسیب رساندن به خودرویش پول بدهد.
گذار هائو از یک نویسنده داستانهای عمومی به یک مستندساز جسور و منتقد دولت روند تکاملیای طبیعی بود. "مگان والش" که درباره ادبیات معاصر چین تحقیق کرده میگوید:" از همان ابتدا هائو وسواس زیادی به این موضوع داشت که چگونه مردم توسط محیطی که در آن زندگی میکنند فاسد میشوند. با خواندن آثارش به این باور میرسید که مردم میتوانند در "چرخههای وحشتناک بی عدالتی" حضور داشته باشند و آن را تداوم بخشند".
مقامهای حکومتی چین به هائو و سایر نویسندگان تازه وارد با دیده تردید نگاه میکردند. معاون دبیر حزب کمونیست در چنگدو از داستانهای هائو به دلیل آسیب رساندن به وجهه شهر انتقاد کرد. "لی بوکینگ" هنرمندی نزدیک به حکومت در مصاحبهای گفته بود که چنگدو برای او "مادری زیبا، مهربان و بردبار بوده که چهرهای برازنده نیز دارد". لی که از شهوت و طمع به تصویر کشیده شده از چنگدو در آثار هائو منزجر شده بود و اصرار داشت که نویسندگان باید بر روی فضای آرامش بخش شهر تمرکز کنند.
هائو در سال ۲۰۱۱ میلادی متوجه شد که دوست نزدیک اش "ران یونفئی" محقق چین باستان پس از آن که هشدار داده بود اگر چین اصلاحاتی انجام ندهد با خطر وقوع اعتراضاتی مشابه بهار عربی مواجه خواهد شد" به اتهام خرابکاری بازداشت شده است. هائو در "ویبو" جایی که میلیونها دنبال کننده داشت آن بازداشت را محکوم کرده و ران را "وجدان کشور" خواند. ران در همان سال از زندان آزاد شد، اما مواجهه هائو با سرکوب دولتی او را رادیکالتر ساخت.
او میگوید: "تا آن زمان از زندگی ام به عنوان نویسندهای با آثار پرفروش لذت میبردم و از ایجاد مشکل اجتناب میکردم، اما وقتی دست آنان به نزدیکان ام رسید مجبور شدم پیش روی کنم".
نوشتههای هائو به تفسیرهای اجتماعی هدایت شد و او شروع به همکاری با روزنامه بین المللی "نیویورک تایمز" کرد. عواقب آن سریع بود. هائو از ویبو محروم شد و خیلی زود مشخص شد که در فهرست سیاه حکومت چین قرار گرفته است. او در سال ۲۰۱۴ میلادی دعوت نامههایی برای نوشیدن چای را دریافت کرد که در واقع، احضاریه غیر رسمی پلیس برای بازجویی بود. در چند سال بعد او حدود ۴۰ بار چای نوشید! و حتی به میزان یکبار در ماه نیز رسیده بود.
حرفه نویسندگی او اساسا به پایان رسید: او هرگز کتاب دیگری در چین چاپ نکرد و زندگی خود را با نوشتن فیلمنامه برای فیلمها و برنامههای تلویزیونی میگذراند. هائو زمانی که چین را ترک کرد یک آپارتمان استودیویی در خارج از حلقه پنجم پکن اجاره کرده بود. سی و شش نفر از دوستان او نویسندگان، فعالان و وکلا بازداشت شده یا به احکام جزایی محکوم شده بودند. اواخر شب در حالی که خواب اش میبرد با خود فکر میکرد نوبت بازداشت اش چه زمانی فرا خواهد رسید. او میگوید: "برنامههای بلند مدتی نداشتم، زیرا احساس میکردم که یک پایم در زندان است".
در دوران ریاست جمهوری "شی جین پینگ" که در سال ۲۰۱۳ به قدرت رسید دولت تحت زمامداری او در مقایسه با اصلاحات دوره دنگ صبر و تحمل کم تری در برابر نوشتههای منتقد حکومت از خود نشان داد و مشتاق ایجاد گفتمانی متمرکز بوده که غرور ملی را از طریق تاکید بر "بیان روایتی خوب از چین" پرورش میدهد. کمتر از دو ماه پس از رئیس جمهور شدن شی جین پینگ رسانههای دولتی در مورد سند مرکزی حزب گزارش دادند که به کادرها دستور میداد "مبارزات در حوزه ایدئولوژیک" را در اولویت قرار داده و "مدیریت تبلیغات خود را در جبهه فرهنگی تقویت کنند" و کانالهای منتشر کننده "ایدئولوژیها و گفتارهای نادرست را در نطفه خفه کنند".
این تصحیح دوره اعترافی ضمنی بود مبنی بر آن که سیاست باز کردن درها توسط دنگ به گفتگوهای فزایندهای در مورد مفاهیمی مانند فمینیسم و حقوق مدنی دامن زد و اینکه بحث در مورد آن مفاهیم از دید شی باید مهار میشد.
برای این منظور دولت یک دستگاه نظارت و سانسور قوی ایجاد کرده است. گوبائو یا افسران پلیس محلی به همراه مقامهای سانسور کتب و نشربات با ابزارهای نظارت دیجیتال همگی در یک عملیات چند وجهی بسیج شده اند که هدف آن کنترل "روایت بیان شده درباره چین" است. کار اصلی آن دستگاه سانسور و فیلترینگ سایتهای اینترنتی است. هیچ کس مصون نیست: "ون جیابائو" نخست وزیر سابق چین در سال ۲۰۲۱، مقالهای به یاد مادرش منتشر کرد و در آن نوشت که چین "باید کشوری سرشار از عدالت و انصاف باشد". در برنامه محبوب رسانههای اجتماعی وی چت، اما کاربران نمیتوانستند مقاله ون را به اشتراک بگذارند.
چین در هشت سال گذشته به عنوان "سرکوبگرترین" کشور در زمینه نظارت حکومت بر اینترنت شناخته شده است. کتاب هر نویسنده چینی برای چاپ باید به اداره ملی مطبوعات و انتشارات ارائه شده و توسط ویراستاران داخلی و مورد تایید حکومت مورد بررسی قرار گیرد سپس تصمیم گیری میشود که ایده مجاز است یا خیر. در دهه گذشته انتشار عناوین جدید کتاب با عنوان "ادبی" ۱۵ درصد کاهش یافته است. هفت عنوان از ۱۰ عنوان ادبی منتشر شده در سال ۲۰۱۳ میلادی آثار جدید بودند و تا سال ۲۰۲۱ میلادی بیش از نیمی از کتب تجدید چاپ کتابهای پیشتر چاپ شده بودند.
از زمان خود تبعیدی هائو تعداد دوستان دستگیر شده او در چین به ۴۱ نفر رسیده اند. او خود را در حال نوسان بین احتیاط محتاطانه و شجاعت بی پروا میبیند. او نمیتواند سلطه اقتدارگرایانه دولت بر فرهنگ ادبی و زندگی عمومی چین را تحمل کند و خطاب به حکومت چین میگوید:" چه کسی به شما این حق را میدهد که این گونه حکمرانی کنید؟ "
هائو سال گذشته در سن ۴۸ سالگی بار دیگر شروع به نوشتن داستان کرد. او در میانه رمان جدیدی است که آن را "سگ بی خانمان" مینامد. عنوان کاری الهام گرفته از تجربه اش در طول یک جلسه چای (بازجویی) که یک افسر گوبائو با لحنی همراه با سرزنش به او گفته بود: "خودت را شخصیت مهمی تصور نکن. برای من تو فقط یک سگ بی خانمان هستی".
در چین امروزی مردم با دانستن این که انتشار ماهیتی گذرا دارد مینویسند. با این وجود، در چین امروز مقالات آنلاین را میتوان حذف کرد. کتابها را میتوان از قفسهها خارج کرد. نویسندگان را میتوان در فهرست سیاه قرار داد. وبلاگ نویسان را میتوان ناپدید ساخت و ربود. با این وجود، بسیاری از مردم با هر ظرفیتی که میتوانند به نوشتن ادامه میدهند. سه چهارم جمعیت چین صاحب گوشیهای تلفن همراه هوشمند هستند که به گروه وسیع تری از مردم اجازه میدهد تا انواع نوشتارهای بیش تری را منتشر کنند. گسترش فناوری مبتنی بر اینترنت به افراد طبقه کارگر فاقد تحصیلات عالیه نیز اجازه داد تا ادبیات را دنبال کنند.