روزنامه دنیای اقتصاد نوشت: پلمب کسبوکارها شبیه زندانی کردن آدمهاست با این تفاوت که آدم زندانی فقط خودش در حبس است؛ اما وقتی یک کسبوکار پلمب میشود، کارکنان و مشتریان و شبکه تامینکنندگان و شرکای تجاری آن همه محدود میشوند. در شرایطی که اجماع ملی وجود دارد که مهمترین مساله کشور شرایط بد اقتصادی است، چرا پلمب کسبوکارها به راهحل چالشی تبدیل میشود که این کسبوکارها نه در ایجاد آن و نه در مواجهه با آن هیچ نقشی نداشتهاند؟
چرا پوشش زنان باید به بحران اقتصادی تبدیل شود که تنها ابعاد چالش را وسیعتر میکند. روش متعارف برای حل مسائل و مدیریت بحران، محدود کردن ابعاد آن و سپس کوچک کردن آن است؛ اما در ایران ما عادت کردهایم به جای حل واقعی مسالهها صرفا آنها را از حوزهای به حوزه دیگر منتقل کنیم. اگر جایی آتش بگیرد، باید تمرکز را بر کنترل آتش و محدود کردن گسترش آن گذاشت نه اینکه خودمان باعث شویم آتش به جاهای دیگر هم سرایت کند.
دنیای اقتصاد تاکید کرده است: در چنین شرایطی یکی از معدود صنایع کشور که توانسته است رشد ایجاد کند و تاثیر مثبت و معناداری بر زندگی مردم بگذارد، صنعت دیجیتال کشور بوده است. اغلب این کسبوکارها با اتکا به همین نیروی انسانی جوان و متخصص و بدون استفاده از منابع عمومی و رانت و انحصار موفق شدهاند چنین رشدی ایجاد کنند.
کدام تدبیر سیاستگذاری اقتضا میکند فضای داخلی این شرکتها را به عرصه آزمون و خطای سیاستهایی تبدیل کرد که چهار دهه است، آزمون شدهاند؟ چرا باید فضایی ایجاد کرد که بخشی از جوانان ایرانی احساس کنند شهروند درجه دوم در این کشور هستند؟ چه کسانی از ناامیدی و بیانگیزگی کارآفرینان و متخصصان جوان ایرانی سود میبرند؟