هممیهن نوشت: آن سالها در کنار ساحل خزر دست را که تکان میدادی، ردیفی از ماهیها زیر سایه دست، جلو میرفتند. مرد صیاد پاچه شلوار و آستین لباسش را بالا میزد، روی آب خم میشد و دستش را در آب فرو میکرد. با هر رهاکردن دست او، ماهی به ساحل میافتد و کودکان جستوخیز میکردند. سحر آرزویش پوشیدن لباس صیادی بود، انداختن تور در آب، راندن قایق و گم شدن در افق. بااینحال همزمان که او قد میکشید و بلند میشد، آب خزر پایین میرفت و خود را عقب میکشید.
حالا نه ماهی هست، نه صیاد و نه قایق. تالابهای کناری یا خشک شدهاند یا در جریان پسروی آب، مساحتشان تغییر کرده است، باران هم بهاندازه قدیم نمیبارد و رطوبت هم کاهش پیدا کرده. قدیمترها مردم از ترس رطوبت نه نمکدان داشتند، نه شکرپاش، حالا در هر خانهای هر دو پیدا میشوند، چیزی که از دست رفته، رطوبت است. البته تنها ساکنان جنوبی خزر از مصائب این پسروی متاثر نشدهاند؛ در شرق، غرب و شمال خزر نیز ساحلنشینها با مشکلاتی از همین جنس دستوپنجه نرم میکنند، بهطوریکه برخی نسبت به سرنوشت مشابه آرال و خزر هشدار دادهاند. دو روز پیش بود که رسانههای قزاقستان هشدار دادند دریای خزر هم ممکن است به سرنوشت فاجعهبار دریاچه آرال دچار شود. ۱۱ ژوئیه سایت شرکت ملی فناوری فضایی قزاقستان تصاویری منتشر کرد که در خبرگزاریهای رسمی این کشور هم منتشر شد؛ این تصاویر نشان میدهد خط ساحلی دریای خزر در قزاقستان عقبرفته و بخش بزرگی از بستر آن در شمال دریاچه نمایان شده است.
خبرگزاری دولتی قزاقستان دراینباره نوشته است: «رصد فضایی دریای خزر را متخصصان قزاق براساس آرشیو تصاویری انجام دادهاند که در ۱۵سال گذشته گرفته شده است. دادههای سنجش از دور نشان میدهد که بستر دریای خزر در این دوره زمانی به میزان قابل توجه ۷/۱درصد کوچکتر شده است. سال ۲۰۰۸ حجم آب دریای خزر در قزاقستان حدود ۱۱۴ هزار کیلومتر مکعب بود درحالیکه این میزان در سال ۲۰۲۳ به کمتر از ۱۰۶ هزار کیلومتر مکعب رسیده است.»
در ایران، اما نظرها دراینباره متفاوت است؛ تعدادی از کارشناسان محیطزیست، تشبیه سرنوشت دریاچه خزر را به آرال بدبینانه میدانند. همایون خوشروان، مدیر پیشین مرکز ملی مطالعات تحقیقات دریای خزر ازجمله این کارشناسان است که اعتقاد دارد وضعیت آرال و ارومیه با دریای خزر بهکل متفاوت است. او میگوید: «۸۰ درصد آب خزر را رود ولگا تامین میکند. درصورتیکه ارتباط آبی ولگا و خزر قطع شود هزاران سال طول میکشد تا این دریاچه خشک شود، خزر حوضه آبی بسیار پهناوری است که ۴۰۰ هزار کیلومتر مربع وسعت و ۷۰ هزار کیلومتر مکعب آب دارد؛ بنابراین مثل دریاچه ارومیه و آرال نیست که ظرف پنجسال خشک شود و همه را نگران کند.»
یکی از مشکلاتی که دریاچههایی مانند ارومیه با آن مواجهند به میزان ورودی آب آنها برمیگردد، به گفته این کارشناس، چنین موضوعی درباره خزر صدق نمیکند: «رودخانه ولگا پایداری هیدرولوژیکی خود را دارد و آب خود را وارد خزر میکند. آنچه ما در این دریاچه با آن مواجهیم، به گرمایش زمین برمیگردد که موجبشده سرعت کاهش سطح تراز آب خزر افزایش یابد و همین موضوع موجب نگرانی است. ما سالانه بین ۲۰ تا ۳۰ سانتیمتر کاهش سطح تراز آب را تجربه میکنیم. البته این اتفاق جدیدی نیست. ۱۵۰۰ سال پیش هم شاهد آن بودیم که تراز خزر به منفی ۳۷ متر رسید، یعنی ۹ متر پایینتر از چیزی که الان آن را تجربه میکنیم. این نوسانات، نوساناتی است که در کارنامه دریای خزر در دو میلیون سال اخیر بارها اتفاق افتاده و برای اولینبار نیست که آن را شاهدیم؛ بنابراین نگرانی برای اینکه فکر کنیم حادثه آرال یا ارومیه اتفاق بیفتد، گزاره غیرمعقولی است که با آن موافق نیستم.»
این، اما بهمعنی آن نیست که باید دست روی دست گذاشت: «ما در شرایطی که کاهش سطح تراز آب خزر را داریم، باید با روش صحیح آن را مدیریت کنیم، یعنی کارهایی انجام دهیم که منجر به حفاظت از مناطق ساحلی خزر شود تا بتوانیم ریسک مخاطرات اجتماعی، اقتصادی و محیطزیستی را به حداقل برسانیم. متاسفانه دولت هیچ اقدامی در این زمینه انجام نداده و مراکز تحقیقاتی هم گام موثری در این زمینه برنداشتهاند. چنانچه امروز سکوت کنیم و در دستورکارمان مدیریت صحیح نداشته باشیم، قاعدتا کاهش ۷ تا ۸ متری سطح تراز دریای خزر تا پایان قرن حاضر برای کشورمان مشکلات بسیار بزرگی را رقم خواهد زد که یکی از آنها خشکشدن تالابهای ساحلی است که نمونه بارز آن را در خلیج گرگان شاهدیم. تالاب گمیشان هم در سالهای اخیر خشک شده و در میانکاله و تالابهای گیلان، شرایط اصلا مساعد نیست.»
او میگوید دراینباره نیازمند مرکز تحقیقاتی هستیم که مدیریت جامع را روی مناطق ساحلی خزر براساس معیارهای اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی، سیاسی و محیطزیستی انجام دهد: «البته ما مراکز تحقیقاتی زیادی در حوزه دریایی داریم، اما عملکردشان بسیار ضعیف است. متاسفانه همه دست روی دست گذاشتهاند و نگاه میکنند که آب خزر چطور پایین میرود. ما یک سامانه مانیتورینگ و پایش مستمر روی دریای خزر نداریم که مثلا اگر امسال خزر ۳۰ سانتیمتر کاهش پیدا کرد، چهمقدار ساحل در سه استان گیلان، مازندران و گلستان آزاد میشود. اینها مواردی است که باید انجام شود. روسها، قزاقها، ترکمنها و آذربایجان بهعنوان سایر همسایگان خزر به خوبی این کار را میکنند، ولی دولت ما متاسفانه در این زمینه بسیار ضعیف است و کار جدیای انجام نداده است.»
در برخی خبرهای غیررسمی آمده که روسیه بهدنبال سدسازی روی رودخانه ولگاست و چنانچه این سدها ساخته شود، وضعیت خزر از آنچه هست، وخیمتر میشود. خوشروان دراینباره میگوید: «روسها پیش از آنکه ما به فکر سدسازی باشیم از سال ۱۹۵۰ شروع به ساخت سد روی رودخانههای شمالی کردند که نظیر آنها رودخانههای اورال و ولگاست. آنها تا سال ۱۹۷۰ تمام سدهایشان را ساختند و یکی از دلایل کاهش سهمتری تراز آبی خزر از ۱۹۳۰ تا ۱۹۷۸ همین بود که آنها سدهایشان را آبگیری کردند. بااینحال چنانچه روسها بخواهند سد دوبارهای در اولگا بسازند اولین کشوری که از کاهش تراز آبی خزر متضرر میشود، خودشانند. آنها بیش از ۱۰ برابر ما در این زمینه خسارت میبینند، زیرا روسیه سواحلی دارد که بسیار کمعمق است.
ازطرفدیگر روسها سیستم ناوبری بسیار مجهزی دارند که باید ازطریق همین سواحل انتقال کالا را انجام دهند. اگر بههردلیلی آب این کانال پایین بیاید، روسیه دچار مشکل خواهد شد و این مشکل تبعات اقتصادی جدیای برایشان خواهد داشت. علاوهبرآن، هرگونه اختلال در خزر فرصتهای آبزیپروری و شیلات آنها را نابود میکند که آنهم از نظر اقتصادی ضربه سنگینی برای کشور روسیه است؛ بنابراین شایعاتی که میگوید روسیه در حال سدسازی است و آب را بهسمت خزر رها نمیکند، بیشتر جوسازی است تا این شائبه باشد که روسیه در حال خشککردن این دریاچه است. خزر تحتتاثیر شرایط اقلیمی، کاهش سطح تراز را تجربه میکند و هیچ کشوری از کاهش سطح تراز منتفع نمیشود و همه ضرر میکنند.»
اگر سدسازی را هم دلیلی بر کاهش تراز آب خزر ندانیم، آیا میشود این موضوع را به وارد نشدن آب مناسب از رودخانههای دیگری دانست که به خزر میریزند؟ مدیر سابق مرکز ملی مطالعات تحقیقات دریای خزر در پاسخ میگوید: «اتفاقی که در خزر میافتد یک وضعیت طبیعی است و عامل انسانی در آن دخالت ندارد. خزر حوضه آبی وسیع و پهناوری است و شریان آن رودخانههایی هستند که به این دریاچه میریزند. این رودخانهها کار خود را انجام میدهند، ولی چون هوا گرم شده، رطوبت کافی روی خزر نیست که بارشهای جوی مانند قبل را داشته باشیم و باعث بالا رفتن تراز آب شوند.»
دریا که عقب میرود یعنی زمینهای جدیدی خشک میشوند، این موضوع بهویژه در ایران موجب رواج یک پدیده میشوند؛ «تصرف اراضی». در خزر آیا این اتفاق افتاده است؟ خوشروان میگوید: «تصرف اراضی یکی از معضلات جدی در زمان عقبنشینی دریاست. ما این پدیده را در شرق مازندران در محدوده دهانه رودخانه تجن شاهدیم. سازمان منابعطبیعی عرصهها را با سند در اختیار مردم گذاشته است. مردم در حال صافکردن این تپهها هستند و روی آنها واحدهای مسکونی میسازند درحالیکه اگر تراز آب بالا بیاید، همان اتفاقی میافتد که در دهه ۶۰ افتاد. در این دهه شهرکهای ساحلی که کنار دریا ساخته شده بود، با پسروی آب نابود و دولت مجبور شد برای جلوگیری از نفوذ آب ساحلسازی کند. آنچه ما این روزها در حاشیه جنوبی خزر شاهدیم در راستای مدیریت جامع مناطق ساحلی نیست بلکه تجاوز به این عرصهها است. درحالیکه زمینها جزو اموال ملی است، کسانی سند زمین را در اختیار دارند و در آنها ساختوساز میکنند.»
متولی مدیریت جامع مناطق ساحلی که مدیر سابق مرکز ملی مطالعات تحقیقات دریای خزر به آن اشاره میکند، سازمان بنادر و دریانوردی است. او توضیح میدهد: «مطالعات از دهه ۸۰ شروع شد و سال قبل تدقیق آن در شمال کشور به پایان رسید. البته دستاوردهای این مدیریت تنها روی کاغذ است و عملا کار میدانی که برنامههای مدیریت جامع مناطق ساحلی را پیاده کند، نمیبینیم. بهعنوانمثال بندر انزلی روی کانال ارتباطی دریای خزر و تالاب انزلی ساخته شده، یعنی جایی که باید تبادل آب دریا و تالاب انجام شود. اینجا محل رسوبگذاری رسوبهایی است که از سمت تالاب بهسمت دریا میآید و هرساله خساراتی به بندر انزلی میزند. ما فعالیتهای میدانی در راستای توسعه مدیریت جامع مناطق ساحلی نداریم و نمیبینیم کاری در راستای حفاظت محیطزیست و حفاظت منابع آب و مناطق ساحلی با رویکرد مدیریت جامع انجام شود.»
در تاریخ جامع بندر انزلی، نوشته عزیز طویلی، درباره جانمایی موجشکن انزلی آمده است: «مرحوم اسماعیل ایرانینژاد، از پدرش مرحوم استاد عبدالله ایرانینژاد، سرنجار موجشکنها نقل کرده است: یکی از مهندسین موجشکنها بهنام علی مختار که مسلمان نیز بوده درباره اینکه موجشکنها را در این محل میساختند، با نگرانی میگفت: کسی نیست جلوی این کار را بگیرد، زیرا احداث این موجشکنها در این محل باعث خشکشدن تالاب خواهد شد.» البته مولف این کتاب بهنقل از حاج غلامحسین پورزرگر، این اعتراض را از زبان یک مهندس روس هم آورده و نوشته است: «مرحوم استاد عبدالله ایرانینژاد گفته بود: یکی از مهندسین روسی مامور احداث موجشکنها، موقع شروع کار میگفت: مگر توی این مملکت آدم زنده پیدا نمیشود؟ چرا جلوی ساختن این موجشکن را در محل نمیگیرند؟ ساختن این موجشکنها در دهانه این رودخانه بعدها باعث خشکی مرداب خواهد شد. زیرا با حفر دهانه این رودخانه، کششی در آب مرداب بهسوی دریا ایجاد خواهد کرد و درنتیجه در کف و سطح مرداب تحولی به وجود خواهد آورد.»
سالها پس از احداث آن موجشکن در سالهای جدید موجشکن جدیدی در این منطقه به عنوان یکی از دستاوردهای مدیریتی ساخته شد که نشان میداد مدیریت جامع مناطق ساحلی عبارتی است که در واقعیت کمتر میتوان آن را سراغ گرفت. در غیاب سیستمهای نظارتی بر طرح مدیریت جامع، خزر همچنان عقب مینشیند و تالاب انزلی هم از آن آسیب خواهد دید. آیا این پسروی روی زیستمندان خزر و گونههای مختلف جانوری هم اثر دارد؟ خوشروان میگوید: «وقتی محدوده خزر کاهش یابد، قلب تپنده آن که گونههای تالابی هستند نیز از وضعیت جدید تاثیر میپذیرند. آنها زمانی در تالابها و دلتای رودخانهها زندگی میکردند و حالا با پایین رفتن خزر، محیطها تغییرماهیت داده و گونههای زیستی دچار خسارت غیرقابل جبران شدهاند که در آینده نیز این آسیب بیشتر خواهد شد.»
به گفته این کارشناس، علاوه بر گونههای جانوری معیشت ساحلنشینان هم متاثر از این پسروی است. او توضیح میدهد: «وقتی تالابی ازجمله میانکاله یا خلیج گرگان خشک شود همچنان که گمیشان خشک شده است، صیادانی که برای ارتزاق خانواده میرفتند این فرصت را ندارند که بتوانند معیشت خانواده خود را مانند سابق تامین کنند. آنها ناچار به مهاجرت میشوند و درصورت نیافتن کار، شاهد مشکلات اجتماعی در مناطقی خواهیم بود که ساکن آن شدهاند. درواقع با پسروی خزر ما آسیبپذیری اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و محیطزیستی بیشتری را تجربه میکنیم که باید برای آنها از همین امروز راهکاری داشته باشیم.»
آیا با مدیریت جامع میتوانیم خسارتها را کنترل کنیم؟ به گفته خوشروان، سازمان بنادر و دریانوردی یک سازمان عریض و طویل است که مدیریت جامع را تعریف کرده است. او میگوید: «ما نیاز به یک سازمان نظارتی داریم که بر این مدیریت نظارت کرده و برنامهریزی داشته باشد. درحالحاضر ما چنین موردی را نداریم و دولت ما خیلی ضعیف در این زمینه عمل میکند.»
محمود قاسمپوری، استاد دانشگاه تربیت مدرس هم دراینباره میگوید که پیشبینی درست آینده نوسانات خزر بسیار دشوار و فاقد قطعیت لازم است: «این درحالیاست که طبق بررسیهای علمی، دریای خزر قرنهاست که نوسانات سطح آب خود را تجربه میکند و هر نوع پسروی یا پیشروی آن به عوامل مختلفی ازجمله تغییر اقلیم، بارشها و فعالیتهای انسانی بستگی دارد.»
به گفته او از آنجا که متوسط عمق گودال خزر در سمت جنوبی بسیار عمیقتر از بخشهای شمالی و شرقی است، بیشترین ضرر و زیان این عقبنشینی متوجه تاسیسات آبی و بنادر موجود در سواحل روسیه، قزاقستان، ترکمنستان و تا حدودی جمهوری آذربایجان خواهد بود: «درباره نوسانات اخیر برخی کارشناسان پیشبینی میکنند که سطح آب دریای خزر بهدلیل تغییر اقلیم و فعالیتهای انسانی مانند سدسازی و استفاده بیشازحد از منابع آبی ممکن است به کاهش ادامه دهد. اگرچه آمار روشنی در دست نیست که چقدر از آب سرشاخههای رود ولگا که بیش از ۸۰درصد ورودی دریا را تامین میکند، مصروف توسعه کشاورزی در روسیه شده است. بااینحال، برخی دیگر معتقدند که سطح آب ممکن است در آینده بهدلیل تغییر در الگوهای بارش ناشی از پیامدهای تغییر اقلیم و تلاش برای مدیریت پایدارتر منابع آب، تثبیتشده یا حتی افزایش یابد.»
آیا خزر ممکن است مانند آرال خشک شود؟ قاسمپوری پاسخ میدهد: «پیشبینی قطعی اینکه آیا دریای خزر مانند دریای آرال در آینده خشک خواهد شد یا خیر، کار سادهای نیست. اما ذکر این نکته ضروری است که دریای خزر بسیار بزرگتر و عمیقتر از دریای آرال است و سطح آب آن تحتتأثیر عوامل مختلفی قرار دارد؛ بنابراین ارائه پاسخ صحیح به این سوال برای تضمین سلامت و پایداری بلندمدت دریای خزر و اکوسیستم هیرکانی حائز اهمیت است.»
درحالیکه گرمایش جهانی باعث آبشدن یخها در قطب میشود و تراز آب اقیانوسها و دریاهای آزاد بالا میآید، در خزر آب عقب مینشیند. مردمان ساکن مالدیو و بسیاری از مناطق ناچار به مهاجرت بهواسطه زیر آب رفتن سرزمینهایشان هستند و در خزر صیادان تورها را در انبار آویزان کردهاند و لباسهای صیادی را کنار گذاشتهاند. آنها یا ناچارند کارگر دیگران شوند یا به شهرهای دیگر مهاجرت و حاشیهنشینی پیشه کنند.
براساس مقالهای که محمدرضا ثروتی و منیژه قهرودی تالی، اساتید دانشکده علوم زمین دانشگاه شهید بهشتی و رضا منصوری، دانشجوی دکتری ژئومورفولوژی این دانشکده در سال ۱۳۹۷ منتشر کردهاند، «از سال ۱۳۷۴ تاکنون تراز دریا مرحله جدیدی از روند کاهش خود را آغاز کرده و با کاهش حدود ۴/۱ متری سطح تراز دریا به تراز ارتفاعی منفی ۲۷ متری نزدیک شده است. میزان شتاب کاهشی تراز دریا طی این دوره حدود ۸/۶ سانتیمتر محاسبه شده است. این روند جدید پسروی و کاهش سطح تراز دریا متاسفانه دوباره باعثشده تا خلیج گرگان بهسمت خشکیدگی کامل سوق پیدا کند، بهگونهایکه امروزه کانالهای ارتباطی چاپقلی و آشوراده کارایی خود را تقریبا از دست داده و کانال خوزینی نیز بهطورکامل خشک و از آب خارج شده است. همچنین در پی این فاز پسروی، کرانههای جزیره سدی میانکاله با پدیده رسوبگذاری روبهرو و باعثشده تا بر ابعاد و درازای این جزیره سدی افزوده شود.»
براساس این مقاله: «ازجمله مهمترین واکنشهای محیطی که در پی روند کاهش سطح تراز دریا طی سالهای اخیر در منطقه در حال رخدادن است، میتوان به خشکشدن کامل تالاب گمیشان و کانال ارتباطی خوزینی، خشکیدگی بخشهای گستردهای از تالاب میانکاله، کمآبشدن خلیج گرگان و رسوبگذاری در کانالهای ارتباطی چاپقلی و آشوراده و کاهش ژرفای مفید آنها اشاره کرد.»
نویسندگان این مقاله هشدار دادهاند: «اگر سازمانها و نهادهای مسئول در این زمینه تمهیدات و چارهجوییهای لازم را برای حل این مسئله مهم اتخاذ نکنند، باید شاهد رخدادن بحرانهای محیطزیستی گستردهای در کرانههای منطقه مورد مطالعه باشیم.»
پس از پنجسال که از انتشار این مقاله گذشته است، تمهیدی که مسئولان اندیشیدهاند، جانمایی پتروشیمی در میانکاله بوده درحالیکه براساس اسناد، آمایش سرزمین پتروشیمی در شمال کشور نباید وجود داشته باشد. با چنین سیاستگذاریهایی پیشبینی آینده ساحلنشینان چندان دشوار نخواهد بود.