کتاب «کیسینجر مذاکرهگر؛ درسهایی از معاملهگری در سطوح بالا» مشتمل بر فلسفه و روشهای مذاکراتی هنری کیسینجر، همراه با تحلیل و بررسی پیروزیها و شکستهای او با ترجمه محمدرضا نوروزپور، توسط نشر ثالث منتشرشده است.
به گزارش اطلاعات آنلاین، مذاکرات پنهانی آمریکا و چین در اوایل دهه هفتاد یکی از جذابترین بخشهای کتاب «کیسینجر مذاکرهگر» است؛ یکی از پیچیدهترین و سختترین مذاکرات در تاریخ دیپلماسی جهان مذاکرات پنهانی آمریکا و چین در اوایل دهه 70 میلادی بود که سرانجام پس ازنزدیک به ده سال به ثمر نشست و منجر به عادیسازی روابط میان دو دشمن دیرینه و شگفتی جهانیان ازجمله اتحاد جماهیر شوروی و اقمار آن شد. آنچنانکه در کتاب «کیسینجر مذاکرهگر» آمده است، پس از توافق کلان مقامات عالی رتبه دو کشور مبنی بر مذاکره، دغدغههای مشترکی ازجمله گروههای فشار، کارشکنی رقبای سیاسی و شوکهای ایدئولوژیک ( در طرف چینی خصوصاً) مطرح میشود که هر دو طرف را به سمت مذاکرات کاملاً محرمانه و پنهانی سوق میدهد.
به همین دلایل کیسینجر مذاکرات را طوری طراحی میکند که بخش عمدهای از آن در نهایت مخفیکاری و بهدوراز چشم رقبا، و حتی سایر مسئولان عالیرتبه دولتی از هر دو طرف انجام شود. در بخشی از کتاب «کیسینجر مذاکرهگر» دراینباره میخوانیم: نیکسون و کیسینجر تااندازهای متوجه شدند که مائو بهطور همزمان در حال تلاش برای نشان دادن تمایل خود به مذاکره با آمریکا بهمنظور آبکردن یخ روابط میان دو کشور است. پیشازاین، ارتباطات دو کشور اغلب شامل لفاظیهای توهینآمیزی علیه یکدیگر بود («سگهای سرسپرده»، «امپریالیستها»، «پادوها»، «متعصبان ایدئولوژیک» و غیره).
مائو با ارزیابی سردی که شرایط ژئوپلیتیکی داشت، از جنگ با شوروی میترسید. او به ایالاتمتحده بهعنوان یک متحد بالقوه در یک مثلثی ائتلافی نگاه میکرد. مانند همتایان آمریکایی خود، مائو معتقد بود که یک توافق عمومی و اساسی، فشارهای قابلتوجهی را که علیه رژیم او، بهویژه از جانب شوروی وارد میشود، خنثی خواهد کرد. دو ملت سالها محتاطانه و تا حدودی کورکورانه به یکدیگر نگریسته بودند. آنها آنقدر از یکدیگر منزوی بودند که در تلاشهای اولیه مختلف مقامات ایالاتمتحده برای ترتیب دادن یک ارتباط در سطح بالا، نتایج تقریباً خندهدار بهدستآمده بود. بهعنوانمثال، تلاش یک دیپلمات آمریکایی برای ارتباطگیری در یک نمایشگاه مد در ورشو باعث شد همتای چینی وحشتزده او پا به فرار بگذارد. در حالیکه دیپلمات چینی از ترس در حال فرار بود، والتر استوسل همتای آمریکایی او در تعقیب دیپلمات چینی فریاد زد که به نمایندگی از رئیسجمهور آمریکا، به دنبال ایجاد کانالی برای گفتگوهای سطح بالا است.
کیسینجر متوجه شد که برای انتقال پیام واضحتر به رهبری چین به تعداد محدودی از طرفهای مطمئن و امین نیاز است. او رومانی، یک کشور کمونیست و پاکستان را بهعنوان مجاری بالقوه برای ارسال پیام به چین شناسایی کرد. هیچیک از این کشورها با ایالاتمتحده همسو نبودند، اما هر دو با چین تماس داشتند و متحدان بیقیدوشرط شوروی هم نبودند. در یک سری مبادلات اولیه، ایالاتمتحده از طریق رومانی و پاکستان با مقامات چینی ارتباط برقرار کرد و جمهوری خلق چین از طریق نروژ و افغانستان پاسخ داد. در عرض چند ماه، پیامی از طرف نخستوزیر چوئن لای رسید که از ایالاتمتحده دعوت میکرد تا نمایندهای به پکن بفرستد. پیام بعدی دعوتنامهای برای نیکسون بود. چوئن میخواست در مورد تایوان صحبت کند، اما نیکسون و کیسینجر پیامهای بیشتری از نامه او استنباط میکردند. آنها پاسخ دادند و میخواستند چوئن را امتحان کنند که آیا او پذیرای یک دستور کار گستردهتر هست یا خیر؛ و البته علائم مثبتی دریافت کردند. کیسینجر با پیشبینی مخالفتهای ایدئولوژیک از سوی ویلیام راجرز، وزیر امور خارجه و طیفی از مخالفان احتمالی داخلی، بر پنهانکاری مطلق اصرار داشت. (کیسینجر در این مقطع مشاور امنیت ملی ریچارد نیکسون بوده است) در اوایل ژوئیه، کیسینجر با تعدادی دستیار و مأموران سرویس مخفی سوار یک هواپیما و عازم یک «مأموریت معمولی دیپلماتیک» شد که در پاکستان به پایان میرسید. با هر توقف، مطبوعات بهتدریج علاقه خود را از دست میدادند، تا اینکه اطرافیان کیسینجر، تنها معدودی از آنها که چیزی بیش از بخشی ازآنچه در جریان بود را میدانستند، توانستند مخفیانه سوار هواپیمای رئیسجمهور پاکستان شده و همراه با کیسینجر در 9 جولای وارد چین شوند.
بدین ترتیب هنری کیسینجر در 9 جولای 1971، از هواپیمای عاریهایاش از رئیسجمهور پاکستان (ذوالفقار علی بوتو) پیاده شد و پای بر زمین آسفالت پکن گذاشت. کیسینجر برای مخفی نگهداشتن سفر خود از خبرنگاران در پاکستان، یک بدل استخدام کرده بود و خودش بالباس مبدل، شامل یک کلاهسیاه، عینک آفتابی و یک کت بارانی تیره، پنهانی عازم چین شده بود. او بهعنوان اولین مقام ارشد آمریکایی که طی دو دهه با دولت چین مذاکره میکرد، به گرمی و با مهماننوازی گرم از وی استقبال شد و به مهمانخانه دولتی منتقل شد تا در آنجا منتظر ورود نخستوزیر چوئن لای بماند.
بنابراین گزارش، سبنیوس، نیکلاس برنز و رابرت منوکین اساتید دانشگاه هاروارد، بهعنوان نویسندگان کتاب «کیسینجر مذاکرهگر؛ درسهایی از معاملهگری در سطوح بالا» کوشیدهاند با تشریح برخی از مذاکرات بسیار معروف هنری کیسینجر وزیر امور خارجه وقت ایالاتمتحده آمریکا، ضمن روایتگری، تحلیلی دانشگاهی، بیطرفانه و عملی از چگونگی کامیابی و موفقیت او در برخی مذاکرات و ناکامی و شکست او در برخی دیگر، ارائه کنند و از خلال آن بینشها و درسهایی را برای دانشجویان و علاقهمندان حوزه مذاکره ارائه نمایند. نقشآفرینی تاریخی کیسینجر در عادیسازی روابط ایالاتمتحده و چین ازجمله داستانِ سفر مخفیانه او به چین در پوشش یک روزنامهنگار و ملاقات و مذاکرات مخفیانهاش با مائو تسه تونگ و چوئن لای؛ نقشآفرینی تاریخی او در به رسمیت شناختن حکومت اکثریت سیاهپوست در کشور رودزیا که بعدا به زیمبابوه تغییر نام یافت و منجر به روی کار آمدن رابرت موگابه شد؛ مذاکرات او با اعراب و اسرائیل که به توافقهای میان مصر و اسرائیل و .. منتج شد و ناکامیهای مذاکراتی او در خلال جنگ بدنام و رسوای ویتنام بخشهایی از این کتاب را تشکیل میدهد.
هنری کیسینجر خود در مقدمهای که بر این کتاب نگاشته آورده است : « این کتاب در نوع خود، منحصربهفرد است. این اولین کتابی است که عمیقاً در فلسفه و روش مذاکره من کاوش میکند. نویسندگان این کتاب تحلیلی عالی و عملی از چگونگی ایجاد توافقهای ارزشمند در موقعیتهای پیچیده ارائه کردهاند. اهمیت این کتاب فقط در بیان داستانهای مذاکرات من، هرچند رنگارنگ یا ازنظر تاریخی جذاب، نیست. در عوض، خوانندگان ارزش واقعی آن را در دستیابی به چکیده اصول و شیوههای ارزشمندی خواهند یافت که عمدتاً چه در زمان تصدی من در وزارت امور خارجه و چه پسازآن و حتی گاهی برای خود من هم مخفی و مغفول بوده است. هر مقام ارشد سیاست خارجی، مدیرعامل، دیپلمات و معاملهگری که با چالشهای پیچیده مذاکره مواجه است، از خواندن این کتاب سود خواهد بود.