۲۵ آذر سال ۱۲۸۵ شمسی مظفرالدین قاجار که محتضر بود، اداره مملکت را به شاه بعدی سپرد، ولی معلوم نیست چرا درباره مشروطیت با وی هماهنگی نکرد و اینگونه شد که محمدعلی قاجار یکی از ناجورترین شاهان ایران شد!
به گزارش فارس، محمدعلی شاه که پیش از سلطنت محمدعلی میرزا بود، کلا شاه ناجوری بود! برخلاف پدرش اصلاً مشروطیت را قبول نداشت و شاید هم گمان میکرد پدرش بیعرضه بوده که مردم را در کار مملکت مشارکت داده و میخواست اشتباه پدرش را جبران کند. برایهمین از همان اولکار به کلی، زیر فرمان مشروطیت زد و نمایندگان مجلس را تحویل نگرفت.
او نمایندگان را به مراسم تاجگذاریاش دعوت نکرد و قوانین مشروطه را هم امضا نکرد تا دعوا درست شود. ولی وقتی دید قدرت کافی ندارد و مردم به خیابانها ریختهاند از سر اجبار وظایف سلطنت مشروطه را انجام داد؛ البته نه خیلی طولانی. به دو سال نکشید که مجلس را به توپ بست و حکومت مطلوب خودش را آغاز کرد. در واقع، دورهای را در تاریخ مشروطه ایران شروع کرد که به آن میگویند «استبداد صغیر».
در این دوره محمدعلی شاه هر کاری دلش خواست انجام داد و آزادیخواهان را کشت و خونها ریخت و ظلمها کرد که آن سرش ناپیدا! فقط مرور اتفاقات تلخ و خونبار دوره استبداد صغیر خودش چند جلد کتاب میشود. البته استبداد صغیر یکسال بیشتر طول نکشید و مشروطهخواهان تفنگ برداشتند و آمدند و تهران را فتح کردند و او را خلع کردند.
محمدعلی شاه که دوباره محمدعلی میرزا شده بود از ایران رفت و برای خودش لشکری از تفنگچی درست کرد که بیاید و تاج و تخت را پسبگیرد که شکست خورد. هیچی! چند سالی در یکی از شهرهای اوکراین امروزی زندگی کرد و بعد رفت ایتالیا و سال ۱۳۰۴ شمسی آنجا مُرد.
درباره دوره سلطنت محمدعلی شاه قاجار هر چه نوشتهاند استبداد و خونریزی بوده است. در واقع او اصلا نفهمیده بود چه خبر است و شاه کدام مملکت و کدام زمانه است؛ در حالی که مردم ایران از ستم قاجاری و حکومت مستبد شاهان خوشگذران عتیقه به ستوه آمده بودند، محمدعلی شاه هنوز دنبال این بود که شیوه پدرانش را ادامه دهد و همزمان با مملکتداری خوش هم بگذراند و هنوز در این حال و هوا بود که رعیت باید سر به زیر و «بله قربانگو» باشند و به جان شاه دعا کنند!
دعوای محمدعلی شاه با مشروطه، بخشی از تاریخ معاصر ایران است که در خارج از ایران نیز بازتاب داشت. از جمله اینکه نشریات خارجی درباره تحولات ایران و البته روحیات شاه قاجاری مینوشتند و نقد میکردند. برای نمونه، توصیف یک نشریه انگلیسی از شاه قاجار در آن روزگار: «کسانی که محمد علی میرزا را در زمان ولایتعهدی دیده بودند، او را مردی سبکسر و بیوقار و گفتارش را زشت و ناهنجار تشخیص داده هیچ گونه آثار ظاهری لیاقت و کفایت در او مشاهده نکردهاند. در جوانی بسیار فربه و تنومند و دارای اندامی کوتاه بود... این شاهزاده صفات مخصوص به خود را داشت؛ اول آنکه تیرانداز ماهری بود.
دوم آنکه کمتر عیاشی کرد و بیش از یک عقدی و چند زن صیغه، زنی در حرمسرای خود نداشت. سوم آنکه همیشه دستتنگ و بیپول بود. گاهگاهی با گرفتن وام احتیاجات خود را برطرف میکرد و به طلبکاران خود با کمال سخاوت وعده میداد همینکه به سلطنت برسد به آنها عناوین و القاب و مقامهای شایسته اعطاء خواهد کرد. مملکتی که محمدعلی میرزا برای فرمانروایی در آن دعوت شده بود دیگر آن کشور شاهنشاهی عصرهای گذشته نبود.»
جالب اینجاست که محمدعلی شاه در زمان سلطنتش هم بیپول بود و مشهور است که جواهرات سلطنتی را گرو گذاشت و وام گرفت تا بتواند حقوق قزاقها را بپردازد و با مشروطهخواهان بجنگد.
«ناظمالاسلام کرمانی» نویسنده کتاب «تاریخ بیداری ایرانیان» نیز محمدعلی قاجار را چنین توصیف کرده است: «خست و سفاهت و قساوت و بیرحمی را به منتهی درجه رسانیده بود. خیلی راحتطلب و تنپرور بود. بههیچوجه ملاحظه و رعایت زیردست را نداشت… همیشه به اشخاص پَست و نانجیب که اسباب صدمه و خانهخرابی مردم بودند، وثوق پیدا میکرد و تمام مشورت خود را در کارها با آن اشخاص میکرد… جز پول به هیچچیز دیگر علاقه نداشت.»