خانمی ۳۷ ساله ام. مادر شوهری دارم که اشتباهاتم را فراموش نمیکند. مثلا ۱۰ یا ۱۵ سال پیش یک بار آمد خانه ما و من، چون جایی قول دادم، باید میرفتم. همان موقع هم خیلی عذرخواهی کردم، ولی از یادش نمیرود و بارها همین را توی سر من کوبیده است. نمیدانم با این رفتارهایش چه کنم؟ بچههایم هم میگویند که حق با من است.
بعضیاوقات مشکلات جدی بین عروس و مادر شوهر بهوجود میآید که گاهی کاملا ناخواسته و بدون منظور هم هست. اما در دراز مدت این کدورتها میتواند صدمات بسیار زیادی به روابط بزند. حال شما به عنوان یک عروس باید چه کنید؟
گفتهاید بچههایم هم میگویند که حق با من است، اما شما باید در این موضوع، سیاست داشته باشید یعنی ناراحتی از مادر شوهر را به فرزندان منتقل نکنید. در انتقال آن به شوهرتان هم نباید آن قدر واکنشهای تکانشی از خود نشان دهید که مسئله تبدیل به بحران شود.
شما به این باور رسیدهاید که در بعضی موارد مثلا وقتی او به خانه شما میآید، رفتارهایتان برایش مهم است؛ بنابراین اگر اتفاقی خلاف این بیفتد و شرایطش جور شود، مادر شوهرتان به قول خودتان، ماجرا را توی سرتان میکوبد. پس کاملا آگاهانه شرایط را کنترل و مدیریت کنید. در واقع علاج واقعه را قبل از وقوع کنید!
شما باید با رفتار خود به گونهای واکنش نشان دهید که مادر شوهرتان متوجه شود از چه چیزهایی ناراحت میشوید. هرگز موقع بیاحترامی کردن و دخالتهای او، شما برای جروبحث اقدام نکنید، چون این طوری او بیشتر به خود اجازه میدهد که حرمت شما را بشکند و جلوی پسرش شما را آدم بد داستان جلوه دهد. به طور کلی ضمن حفظ احترام باید کاری کنید که شخصیت شما حفظ شود.
گاهی اوقات مسئله جدی رخ داده و شما به عنوان عروس، کوتاهیهایی کردهاید. اگر به این نتیجه رسیدید، روی تغییر رفتارهای خود و عذرخواهی متمرکز شوید. در ضمن، از گله و شکایت بیش از حد به شوهرتان اجتناب کنید. در پیام خود به این نکته اشاره کردید که بیش از ۱۰ یا ۱۵ سال است که مادرشوهرتان مسئلهای را رها نکرده و مدام دنبال یادآوری آن است. بهترین کار بیتفاوت شدن و واکنش نشان ندادن است تا او دست از این رفتار اشتباه بردارد. جدی گرفتن بعضی حرفها و رفتارها باعث ویرانی روان خودتان میشود، اما از نقش خودتان در این ماجرا غافل نشوید.
منبع: زندگی سلام