امروز استاد ناصر تقوایی ۸۲ساله میشود. یکی از مهمترین فیلمسازان ایرانی که نقش پیشبرندهای در جریان موج نو سینمای ایران داشت و حالا نزدیک به دو دهه است که سینمای ایران از برکت حضور او در عرصه فیلمسازی بینصیب است. فیلمسازی که با هر فیلماش، ارزشی افزوده بر سینمای ایران افزود. کسی که ادبیات را به سینما گره زد و آن را غنیتر کرد. او از آبادان آمده بود تا سینما را آبادتر کند. «آرامش در حضور دیگران» او شروع این آبادانی بود. همین آبادانیبودن بهویژه آشناییاش با ادبیات جنوب، به موفقیت او در بازنمایی دقیق جنوب و فرهنگ و آداب آن در سینما کمک کرد.
به گزارش برترینها، ناصر تقوایی آنقدر فیلم خوب ساخته که غیبتش در عرصه فیلمسازی هم به یک حضور غایب تبدیل میشود. گرچه همین آثاری که در کارنامه او وجود دارد، برای ارزشمندی و جایگاه معتبر و اثرگذار او در سینمای ایران کافیاست.
به بهانهی زادروز این هنرمند کاراکترهای ماندگار فیلمهایش را با هم مرور میکنیم.
«ناخدا خورشید» را شاید بتوان خوشفرمترین و بهترین اثر کلاسیک سینمای ایران دانست؛ «ناخدا خورشید»، که نقش او را داریوش ارجمند به خوبی بازی میکند، کاراکتری که یک دست دارد، اما بهغایت استوار و قدرتمند است.
درواقع با خلق این شخصیت، ناصر تقوایی موفق شد کاراکتری مرکزی خلق کند که برای اولین بار در تاریخ سینمای ایران نقص عضوی مهم دارد و این نقص عضو، نهفقط او را تضعیف نمیکند، بلکه تقویتش میکند و از او کاراکتری کاریزماتیک میسازد. «ناخدا خورشید» جزو کاراکترهای ماندگار تاریخ سینمای ایران شده و این ماندگاری، بیش از هر چیز مرهون خلاقیت و تبحر ناصر تقوایی است.
«صادق کُرده» محصول سال ۱۳۵۰، دومین فیلم بلند کارنامه ناصر تقوایی است، «صادق کرده» یکی از فیلمهای شاخص موج نوی سینمای ایران است که تمی جنایی و پلیسی دارد و بر محور انتقام فردی و ناموسی بنا شده است. «صادق»، مشهور به صادق کُرده بابازی سعید راد، در مسیر جاده اندیمشک و اهواز با همسرش قهوهخانهای را اداره میکند.
شبی در غیاب صادق یکی از دوستان او که راننده کامیون است به قهوهخانه میآید و پس از هتک حرمت از همسر صادق ناخواسته او را به قتل میرساند. «صادق کُرده» در فیلم تقوایی مردی است وحشی که آتش انتقام چشمانش را کور کرده است.
تقوایی پس از «صادق کُرده»، در سال ۱۳۵۲ «نفرین» را میسازد؛ در این فیلم خاص و شخصی که اقتباسی از داستانی آلمانی به نام باتلاق نوشته میکاوالتاری است، بهروز وثوقی یک کارگر نقاش است که از سوی یک مالک استخدام میشود تا درودیوار خانه پرتافتادهاش را در جزیرهای نیمهمتروک نقاشی کند؛ «نفرین» را مهجورترین فیلم کارنامه تقوایی میدانند که در اکران عمومی محدودش در سینما کاپری با استقبال چندانی مواجه نشد.
«آرامش در حضور دیگران» محصول سال ۱۳۴۹، اولین و بهترین فیلم بلند کارنامه ناصر تقوایی است؛ نکته جالب و عجیب اینجاست که این نخستین فیلم تقوایی، بسیار مدرنتر از آثار دیگر اوست. ناصر تقوایی از «آرامش در حضور دیگران» بهعنوان سیاسیترین فیلم تاریخ سینمای ایران نام برده است. فیلم ماجرای سرهنگ بازنشستهای است با بازی اکبر مشکین که با زن جوان شهرستانیاش پیش دخترانش آمده را روایت میکند. در پس این داستان اما، تقوایی انحطاط طبقهای را روایت میکند که کمک کرد تا مدرنیسم پهلوی جان بگیرد و بعد توسط همین سیستم قربانی میشود.
فیلم «ای ایران» شاید یکی از معدود فیلمهایی باشد که در مورد انقلاب اسلامی ساخته شده و در آن مردم ستمدیده را عامل اصلی انقلاب نشان میدهد.
چرخش تقوایی در فیلمای ایران به قالب طنز عرصه تازهای بود که رد فیلم سیاسی را بار دیگر در خط مشی تقوایی زنده کرد؛ کنایههای تندوتیز به بوروکراسی با شمایل گروهبان مکوندی بابازی اکبر عبدی تاریخمصرفش تمام نشده و جنبههای هزلآمیزش اگرچه در فرازهایی از فیلم دچار تشتت است، اما همچنان در یادها باقی مانده است. انتخاب اکبر عبدی برای این نقش به احتمال زیاد بهخاطر طنزی است که این شخصیت میآفریند.
«کاغذ بیخط» یکی از فیلمهای مهم تاریخ سینمای ایران محسوب میشود. رویا با بازی هدیه تهرانی علاقهی زیادی به نوشتن دارد و استادش از او میخواهد درباره زندگیاش بنویسد. جهانگیر با بازی خسرو شکیبایی از اینکه همسرش به جای رتقوفتق امور خانه یا دائم بیرون از خانه باشد یا اینکه بنویسد و بنویسد، راضی نیست. این باعث اختلاف عقیدهی آنهاست. ناصر تقوایی با «کاغذ بیخط» داستان همیشگی مردان و زنانی را روایت کرده است که فرقی ندارد از کدام طبقهی اجتماعی میآیند، چون در هر طبقهای همیشه چیزی وجود دارد که مایهی اختلاف باشد.
سریال دلچسب داییجان ناپلئون براساس داستان ایرج پزشکزاد تمام شرایط لازم برای اطلاق نام یک کارگردان حرفهای به تقوایی را احراز میکند، مهارتی که تقوایی در روایت پرماجرا و پرشخصیت و کلاس شوخینویسی و بازیگیری در این سریال از خود بروز میدهد، نزد مخاطب عام و خاص جاودانه است و به استانداردی در سریالهای تلویزیونی تبدیل شده که رقیبی برایش نمیتوان متصور بود.
داییجان ناپلئون یا همان ناپلئون با بازی غلامحسین نقشینه خیالی سالها با توهم توطئه زندگی کرده و بدون دادن هیچگونه هزینهای، خواستار بازگشت جلال و جبروت توخالی گذشته خود است. داییجان بزرگترین عضو این خانواده، با اندیشههای غیرواقعی و با مقاومتکردن در برابر تغییرات سعی میکند زوال خود را به عقب بیندازد، ولی در جدال این تضاد درونی و بیرونی، کمدی رقم میخورد و چه عالی تقوایی- پزشکزاد این موقعیت و داستان را روایت کردند.
به گزارش مجله ستاره سینما (شماره ۱۷۵ سال ۱۳۵۵) نقشینه بهدلیل فرو رفتن بیش از حد در نقش دایی جان دچار بیماری اعصاب شد و در طول فیلمبرداری به مدت بیست روز در بیمارستان بستری بود!
مش قاسم با بازی درخشان پرویز فنی زاده روایات عجیب و غریب دارد. هوشنگ گلمکانی درباره این نقش نوشت: مش قاسم هم چندان آدم بیشیله پیلهای نیست! اما کلکهای کوچکش بیشتر در حد حرف میماند و عمدتا بازتابی از رویاهای حقیرش هست.
او که در زمان خدمت سربازی مصدر دائی جان بوده، پس از بازنشستگی هم وظیفهی نوکری را ادامه داده. آدم نوکر صفتی است که، اما گاه و بیگاه به شکل ظریف و معصومانه - و در عین حال موذیانهای - بعضی از اشتباههای ارباب را تصحیح میکند تا بدون کم کردن وزن و اعتبار و جایگاه دائی جان، سهمی هم برای خودش در جنگهای ضد استعماری علیه «انگلیسای بیناموس» در رکاب ارباب جنگاورش پیدا کند.
او کلی همشهری دارد در غیاث آباد، که همهشان همه گونه ماجرایی را تجربه کردهاند و هر بار میخواهد چیزی از آنها را به فراخور ماجرایی که دارد در خانه دایی جان اتفاق میافتد بازگو کند با ترجیعبند همیشگی «ما یه همشهری داشتیم…» کارش را شروع میکند، ولی هیچوقت به او اجازه نمیدهند تا روایتش را کامل بگوید.