فرارو- فال گرفتن از آثار ادبی، از باورهای کهن این مرز و بوم است. در گذر زمان ساکنان این خاک به ادیبانی که گمان میبردند بهرهای از کلام حق دارند رجوع میشد. با این حال، اما در گذر زمان تنها تفال به حافظ در فرهنگ عامیانه ما باقی مانده است.
جهان بر ابرویِ عید از هِلال وَسمه کشید
هِلال عید در ابرویِ یار باید دید
شکسته گشت چو پشتِ هلال قامتِ من
کمانِ ابرویِ یارم چو وَسمه بازکشید
مگر نسیمِ خَطَت صبح در چمن بگذشت
که گُل به بویِ تو بر تن چو صبح جامه درید
نبود چنگ و رَباب و نَبید و عود، که بود
گِلِ وجودِ من آغشتهٔ گلاب و نَبید
بیا که با تو بگویم غمِ ملالتِ دل
چرا که بی تو ندارم مَجالِ گفت و شَنید
بهایِ وصلِ تو گر جان بُوَد خریدارم
که جنسِ خوب مُبَصِّر به هر چه دید خرید
چو ماهِ روی تو در شامِ زلف میدیدم
شبم به رویِ تو روشن چو روز میگردید
به لب رسید مرا جان و برنیامد کام
به سر رسید امید و طلب به سر نرسید
ز شوقِ رویِ تو حافظ نوشت حرفی چند
بخوان ز نظمش و در گوش کن چو مروارید
شرح لغت: ابروی عید: ابروی عروس عید/ وسمه: گیاهی که با آن ابرو را رنگ میکنند. نبید: شراب/ رباب: سازی زهی مثل تنبور
آنهایی که سودای سرمنزل محبوب را دارند، اما برای رسیدن به او هیچ تلاش و مشقتی به کار نمیگیرند هرگز طعم وصال را نخواهند چشید.
در صدد هستی تا از غم رها شوی این غم مدت زیادی است که بر تو سنگینی میکندبه فضل خدا به پایان میرسد. بر ناجوانمردان تکیه نکن. هر چه داری در دایره اخلاص قرار بده امید که مورد قبول حضرت حق قرار بگیرد.