این روزها بسیاری از زوجها که به اصطلاح شرعی طلاق نگرفته اند، «طلاق عاطفی» گرفته اند. یعنی فقط زیر یک سقف زندگی میکنند، اما کوچکترین دلبستگی به یکدیگر ندارند. فشارهای مالی باعث شده زنان و مردان نه تنها در کنار یکدیگر از پس هزینههای زندگی برنیایند بلکه دو شیفت هم کار کنند، زوجی که دو شیفت کار میکند، چند ساعت در روز وقت دارند یکیدگر را دیده و عشق ورزی کنند یا به یکدیگر ابراز علاقه نشان دهند؟ اصلا این نوع زندگی چه کیفیتی خواهد داشت؟ حتی برخی از مردان تحت شرایط سنگین فشار مالی، «طلاق یک طرفه» میگیرند و متواری میشوند، یعنی مرد با ترک خانواده به شهر یا کشوری دیگر رفته و خانواده را بدون طلاق رسمی تنها میگذارد.
فرارو- بر پایه آمار ثبت احوال در دو ماهه نخست امسال (تا ابتدای خرداد ماه) سال ۱۴۰۲ در کل کشور ۷۹ هزار و ۲۶۰ مورد ازدواج و ۳۷ هزار و ۷۰۱ مورد طلاق به ثبت رسیده است.
بر پایه آمار ثبت احوال کشور طی فروردین و اردیبهشت ماه امسال، از کل ۷۹ هزار و ۲۶۰ ازدواج ثبت شده تا خرداد ماه سال جاری در کشور بیشترین ازدواجها به ترتیب مربوط به استانهای تهران با ۹۲۷۲ مورد، خراسان رضوی با ۷۱۲۵ مورد و خوزستان با ۶۱۵۷ مورد است.
همچنین کمترین ازدواج ثبت شده در کشور نیز در همین زمان به ترتیب مربوط به استانهای سمنان با ۴۶۰ ازدواج، ایلام با ۶۶۳ ازدواج و کهگیلویه و بویراحمد با ۱۱۵۷ مورد ازدواج بوده است.
بر پایه این گزارش از ۳۷ هزار و ۷۰۱ مورد طلاق به ثبت رسیده، کمترین طلاق به ترتیب مربوط به استانهای ایلام با ۱۸۵ مورد، خراسان جنوبی ۳۱۲ و کهگیلویه و بویراحمد با ۳۷۴ مورد است.
همچنین بیشترین طلاق ثبت شده در دو ماهه نخست سال جاری نیز به ترتیب مربوط به استانهای تهران با ۶۲۲۹ مورد طلاق، خراسان رضوی ۴۰۶۸ مورد و اصفهان با ۲۰۰۰ طلاق بوده است.
فرارو در همین راستا با مصطفی اقلیما پدر مددکاری اجتماعی ایران و رئیس انجمن علمی مددکاران اجتماعی ایران گفتگو کرده است:
اقلیما ضمن اشاره به ریشههای طلاق در جامعه ایرانی گفت: «اولین مشکل در کشور ما به وعدههای محقق ناشدنی دولتها باز میگردد. هر رئیس جمهوری که در کشور ما سر کار میآید، درباره ازدواج و حل مشکل ازدواج، فرزند آوری و کاهش آمار طلاق شعارهایی میدهد، اما پس از مدتی تمامی این وعدههای زیبا فراموش میشود. در کشوری که تورم ۵۰ الی ۶۰ درصدی دارد و حقوق تنها ۲۰ درصد بالاتر میرود چگونه میتوان به بقای زندگی مشترک یا میل به ازدواج امیدوار بود. بسیاری از جوانان مایلند ازدواج کنند و البته که مایلند زندگی مشترک بادوامی داشته باشند، اما از پس هزینههای مسکن و سرپناه خود برنمی آیند. مشکل بعدی مسئله اشتغال است. بسیاری از زندگیهای مشترک، بر اثر مشکلاتی از جمله بیکاری، اخراج و تعدیل نیرو از هم میپاشد. به همین دلیل است که ازدواجها نه بر اساس عشق و علاقه و تفاهم، بلکه بر اساس حسابگری طرفین شکل میگیرد. اگر یک جوان از همین حالا شروع به کار با حقوق وزارت کار کند و تمام حقوقش را پس انداز کند، حتی نیم قرن دیگر هم نمیتواند یک خانه در محله نواب بخرد. سه سال پیش، در خیابان نواب خانه ۱۰۰ میلیونی هم پیدا میشد، همان خانه اکنون سه میلیارد است.»
وی افزود: «ازدواجی که تبدیل به یک معامله تجاری میشود، درست مانند هر معامله دیگری، هر لحظه در خطر فسخ معامله قرار میگیرد. وقتی دولتها سخن از ازدواج آسان میگویند و قول میدهند رقم وام ازدواج را افزایش دهند، فراموش میکنند که مشکل ازدواج، فقط پرداخت هزینههای اولیه مراسم نیست. از طرفی با پدیده دیگری مواجهیم که مبتنی بر ازدواج برای دریافت وام ازدواج است. البته این نوع ازدواج رواج پایینی دارد، اما به هر حال به عنوان یک معضل جدی در جامعه وجود دارد. این جا است که امار ازدواج در جامعه چندان قابل اعتبار نیست، چون برخی ازدواجها قراردادی یا برای رسیدن به اهدافی دیگر است نه برای تشکیل خانوادهای پایدار.»
رئیس انجمن علمی مددکاران اجتماعی ایران با برشمردن علل طلاق در اقشار مختلف جامعه گفت: «یک موضوع دیگر در جامعه ما این است که افرادی که از اقشار ضعیف و کم درآمد هستند، از همان ابتدا به مصائب زندگی آشنا هستند و نسبت به حقوق و شرایط کارگری قناعت بیشتری دارند، اما اقشار متوسط و متوسط رو به بالا، که بسیاری از آنان نیز تحصیلات دانشگاهی دارند، به محض بیکاری، افت درآمد یا بحرانهای مالی با احتمال طلاق رو به رو میشوند. این به این معناست که کاهش رفاه قشر متوسط جامعه در سایه تورم، در افزایش نرخ جدایی این قشر تاثیر بیشتری دارد. این به این معنا نیست که فقرا جدا نمیشوند، بلکه به این معناست که قشر متوسطی که سالها تحصیل کرده و انتظار پیشرفت دارد، در کنار بحران مالی و اجتماعی، بیش از سایرین با بجران زندگی خانوادگی مواجه میشود، چون بعد از بیکاری، مدت بیشتری طول میکشد کاری در حد و اندازه تحصیلات و شایستگی خود پیدا کند. دولتها در هیچ کجای دنیا موظف به ارائه وام ازدواج نیستند، بلکه باید اشتغالزایی کرده و از شاغلین حمایت کنند.»
وی افزود: «البته این روزها بسیاری از زوجها که به اصطلاح شرعی طلاق نگرفته اند، «طلاق عاطفی» گرفته اند. یعنی فقط زیر یک سقف زندگی میکنند، اما کوچکترین دلبستگی به یکدیگر ندارند. فشارهای مالی باعث شده زنان و مردان نه تنها در کنار یکدیگر از پس هزینههای زندگی برنیایند بلکه دو شیفت هم کار کنند، زوجی که دو شیفت کار میکند، چند ساعت در روز وقت دارند یکدیگر را دیده و عشق ورزی کنند یا به یکدیگر ابراز علاقه نشان دهند؟ اصلا این نوع زندگی چه کیفیتی خواهد داشت؟ حتی برخی از مردان تحت شرایط سنگین فشار مالی، «طلاق یک طرفه» میگیرند و متواری میشوند، یعنی مرد با ترک خانواده به شهر یا کشوری دیگر رفته و خانواده را بدون طلاق رسمی تنها میگذارد. مسئله دیگری که در طرز فکر و باورهای مردم در جامعه اتفاق افتاده، ساده سازی و سهل انگاری طلاق است. افراد دیگر مانند دهههای گذشته طلاق را تابو و امری ناشدنی نمیبینند و به راحتی، حتی در دوران نامزدی یکدیگر را تهدید به طلاق میکنند.»
وی درباره تبعات طلاق توضیح داد: «در کشورهای توسعه یافته طلاق گرفتن تبعات بسیار کمی دارد، اما در فرهنگ ما جدایی میتواند مشکلات زیادی برای زنان، مردان و کودکان ایجاد کند. در برخی فرهنگها زنان پس از طلاق بسیار محدود و ناچار میشوند خیلی زود دوباره ازدواج کنند. . اگرچه شمار زنان موفق پس از طلاق، کم نیست، اما معضلاتی که اشاره کردم نیز وجود دارد. برای مردان، طلاق میتواند مقدمهای برای قسط دهی مهریه باشد، وقتی یک مرد بعد از طلاق درگیر تبعات مالی شده و امکان ازدواج مجدد را از دست دهد، در برخی موارد به روابط نامشروع پناه میبرد.»
وی افزود: «البته به لحاظ اجتماعی و فرهنگی، فشارهای وارده به مرد پس از طلاق، بسیار کمتر از فشارها بر زنان است. اما کودکان بالاترین فشار روانی ناشی از طلاق را متحمل میشوند. من به کودکان طلاق میگویم: «بی گناهان محکوم مادام العمر» یعنی این کودکان در هر فضایی مدام با برچسب فرزند طلاق رو به رو و بر اساس همین صفت نیز ارزیابی و ارزشیابی میشوند. این کودکان در بلند مدت و در دوران نوجوانی و بزرگسالی نیز با تبعات سنگینی رو به رو خواهند شد و سایه سنگین طلاق در ارکان مختلف زندگی آنان سایه میاندازد.»