bato-adv
کد خبر: ۶۴۶۳۷۰

نجات معجزه‌آسای یک مرد در ماجرای آدم ربایی/ مردی از همسرش به خاطر آدم‌ربایی و اقدام به قتل شکایت کرد

نجات معجزه‌آسای یک مرد در ماجرای آدم ربایی/ مردی از همسرش به خاطر آدم‌ربایی و اقدام به قتل شکایت کرد
متهم گفت: روز حادثه به همراه همسرم راهی منزل مادرش شدیم، چون شام در خانه مادرش میهمان بودیم. من و پیمان همیشه با هم جر و بحث داشتیم و دعوا‌های ما تمامی نداشت. آن روز هم در مسیر با هم بحثمان شد و من با او قهر کرده و از ماشین پیاده شدم. بعد به خانه مادرم رفتم و دیگر نمی‌دانم او کجا رفت و چه اتفاقی برایش افتاد. یکی، دو روزی از او بی‌خبر بودم و سراغش را نمی‌گرفتم، چون با هم قهر بودیم. بعد متوجه شدم در بیمارستان است و سر و دستش هم شکسته بود که دلیل آن را نمی‌دانم.
تاریخ انتشار: ۰۸:۴۸ - ۱۲ تير ۱۴۰۲

مرد جوان وقتی با سر و دست شکسته در بیمارستان به هوش آمد، از همسرش به اتهام آدم‌ربایی و اقدام به قتل شکایت کرد.

به گزارش ایران، «وقتی در بیمارستان به هوش آمدم سرم بشدت تیر می‌کشید و چشمانم سیاهی می‌رفت. اصلاً نمی‌دانستم کجا هستم، چند شنبه است و چه بلایی سرم آمده است. ناله‌ای کردم و می‌خواستم دستم را روی سرم بگذارم که متوجه شدم دستم سنگین است. انگار یک وزنه خیلی سنگین به دستم وصل بود. نمی‌توانستم سرم را بچرخانم و دستم را نگاه کنم، اما بعداً فهمیدم دستم هم در گچ بود.»

آدم‌ربایی زن و شوهری

مدتی قبل رسیدگی به شکایت مرد جوان ۳۵ ساله به نام پیمان با موضوع آدم‌ربایی و ضرب و جرح در دستور کار غلامحسین صادق‌زاده، بازپرس شعبه هفتم دادسرای جنایی تهران قرار گرفت.

مرد جوان که با دست گچ گرفته و سر باندپیچی شده و صورت کبود روبه‌روی بازپرس نشسته بود، در حالی که برگه معاینه پزشکی‌قانونی را در دست داشت در شرح شکایت خود گفت: «از مدتی قبل با همسرم به نام نیلوفر اختلافات زیادی داشتم. او اعتیاد مرا بهانه کرده بود و به خاطر این موضوع با من دعوا راه می‌انداخت، اما می‌دانستم که مشکل او اعتیاد نیست و می‌خواست به اهداف مالی خود در زندگی‌مان برسد! با اینکه اعتیاد دارم، اما کارم را با جدیت ادامه می‌دادم و مشکل مالی ندارم. همسرم از همان ابتدای زندگی به من می‌گفت باید ملکی، ماشینی چیزی به نامم بزنی، اما من که می‌دیدم او با من سر ناسازگاری دارد این کار را برایش انجام نمی‌دادم! چون مطمئن نبودم زندگی ما دوامی داشته باشد.»

در مسیر خانه مادرم بیهوش شدم!

پیمان در ادامه گفت: «یکی، دو شب قبل از حادثه بازهم نیلوفر شروع به بهانه‌جویی کرد. می‌گفت تو اعتیاد داری و شاید همه دار و ندارمان را دود کنی! برای همین اگر اموال تو به نام من باشد خیالم راحت‌تر است. هر بهانه‌ای می‌آوردم که او از این فکر بیرون بیاید، دست‌بردار نبود که نبود. برای همین درست روز قبل از حادثه، خانه‌مان را به همسرم صلح کردم به این معنی که تا زمان زنده بودنم همه دخل و تصرفات ملکی برعهده خودم باشد، اما اگر از دنیا رفتم، خانه در اختیار همسرم قرار بگیرد.»

جر و بحث‌های زن و شوهری ادامه داشت تا اینکه روز حادثه رسید. پیمان در این‌باره گفت: «روز حادثه قرار بود با همسرم به خانه مادرم برویم. قبل از اینکه از خانه حرکت کنیم نیلوفر برایم شربتی درست کرد. بعد از خوردن آن احساس گیجی داشتم، اما با خودم فکر کردم شاید به خاطر خستگی و کار زیاد است و یک ساعت که بگذرد بهتر می‌شوم، برای همین موضوع را جدی نگرفتم و پشت فرمان ماشینم نشستم، اما کمی که در مسیر حرکت کردیم دیگر چیزی متوجه نشده و بیهوش شدم. اصلاً نفهمیدم چه بلایی سرم آمد و حتی وقتی در بیمارستان به هوش آمدم، نمی‌دانستم چند روز گذشته و در این چند روز کجا بودم. مطمئنم این بلا را همسرم بر سر من آورده است. گمان می‌کنم او قصد به قتل رساندن مرا داشته است، اما من جان سالم بدر بردم. حالا می‌خواهم بدانم من را بعد از بیهوش شدنم کجا برده است. عده‌ای ناشناس من را در حالت رو به مرگ در حاشیه یکی از اتوبان‌های جنوب شهر دیده و به بیمارستان منتقل کرده بودند. شاید اگر دیر به بیمارستان می‌رسیدم الان سینه قبرستان خوابیده بودم!»

نظریه پزشکی‌قانونی

در حالی که نتیجه معاینات پزشکی‌قانونی نشان می‌داد ضربات متعدد با جسم سخت به سر و بدن پیمان باعث ایجاد صدمات و جراحات شده است، مرد جوان از همسرش به اتهام آدم‌ربایی، ضرب و جرح و اقدام به قتل شکایت کرد.

من بی‌گناهم

با ثبت شکایت پیمان علیه همسرش، زن جوان شناسایی و بازداشت شد. او اتهامات خود را انکار کرد و در دفاع از خود گفت: «همسر من اعتیاد دارد و مصرف مواد مخدر شیشه سبب شده پرت و پلا بگوید! او به خاطر اعتیادش با دوستان ناباب زیادی رفت‌وآمد دارد. شاید یکی از دوستانش این بلا را سر او آورده و من روحم هم خبر ندارد که چه بلایی سرش آمده است.»

متهم پرونده در ادامه گفت: «روز حادثه به همراه همسرم راهی منزل مادرش شدیم، چون شام در خانه مادرش میهمان بودیم. من و پیمان همیشه با هم جر و بحث داشتیم و دعوا‌های ما تمامی نداشت. آن روز هم در مسیر با هم بحثمان شد و من با او قهر کرده و از ماشین پیاده شدم. بعد به خانه مادرم رفتم و دیگر نمی‌دانم او کجا رفت و چه اتفاقی برایش افتاد. یکی، دو روزی از او بی‌خبر بودم و سراغش را نمی‌گرفتم، چون با هم قهر بودیم. بعد متوجه شدم در بیمارستان است و سر و دستش هم شکسته بود که دلیل آن را نمی‌دانم.»

نیلوفر دروغ می‌گوید!

در حالی که بررسی‌های فنی و اطلاعاتی نشان می‌دهد نیلوفر تا ساعتی بعد از ضرب و جرح در کنار همسرش بوده است، ادعا‌های فعلی او مورد قبول واقع نشده و این زن جوان به‌عنوان تنها مظنون پرونده بازداشت است.

بنا بر این گزارش، تحقیقات در این پرونده برای روشن شدن راز ماجرا ادامه دارد.

bato-adv
مجله خواندنی ها
bato-adv
bato-adv
bato-adv
پرطرفدارترین عناوین