محمدامین شکاری در هممیهن نوشت: عدهای که البته تعدادشان کمتر است او را با اولین حضورش در سینما، با چهرهای زیبا و جوان در نقش دختر لهستانی در فیلم مهجور «گفت هرسه نفرشان» بهیاد دارند و برخی هم «خط قرمز» کیمیایی و آن مونولوگهای مشهور سیاسی کاراکتر لاله خطاب به شوهرش با دوبله مهین کسمایی را بهخاطر میآورند.
بعضیها نیز با شنیدن نامش بهیاد «سرب» کیمیایی و آن سکانس آغازین مشهور فیلم که رو به دوربین موهایش از ته تراشیده میشود، میافتند. عدهای هم او را با نقش متفاوتش در فیلم «نرگس» رخشان بنیاعتماد و تقابلش با ابوالفضل پورعرب بهیاد میآورند. تا همین جای نقشهای فریماه فرجامی هم کافیاست تا او را یکی از برترین شمایلهای بازیگری تاریخ سینمای ایران؛ چه پیش و چه پس از انقلاب بنامیم. بااینحال به اعتقاد من شاهنقش زندگی فریماه فرجامی در کارنامه بازیگریاش به فیلم «پرده آخر»، اثر واروژ کریم مسیحی برمیگردد.
تیتراژ «پرده آخر» با نام فریماه فرجامی آغاز میشود، تیتراژی که حداقل نام دو بازیگر مهم و مشهور مرد سینمای دهه ۶۰ ایران یعنی داریوش ارجمند و جمشید هاشمپور نیز در آن بهچشم میخورد. همین قرار گرفتن نام فرجامی در بالای تیتراژ نشان میدهد با یک فیلم نسبتاً غیرمعمول با فضای اغلب مردانه دهه ۶۰ مواجه هستیم. دههای که مهمترین ستارههایش مردان هستند و مهمترین فیلمهایش را اغلب مردان رهبری میکنند. (البته فیلمهای سینماگرانی، چون بهرام بیضایی شامل این موضوع نیست.) در «پرده آخر» اولینبار از کاراکتر فروغالزمان با هنرنمایی فرجامی، زمانی یاد میشود که شخصیت تاجالملوک با بازی نیکو خردمند که نقش خواهرشوهر فروغالزمان را دارد به گروه بازیگران داخل فیلم (اصطلاحا مطربها) میگوید، شخصی که قرار است این نمایش را برایش بازی کنند، همسر برادر تازه درگذشتهاش است.
او شخصیت فروغ را یک زن بیدستوپای بیاصلونسب معرفی میکند. در سکانس بعد از این معرفی کینهتوزانه، فریماه فرجامی با تم مرموز موسیقی بابک بیات و در هالهای از دود و مه، نشسته در اتومبیل ظاهر میشود. یک ورود بهیادماندنی در سینمای ایران که نشان از جایگاه مهم فرجامی در آن سالهای سینمای کشورمان دارد.
فروغالزمان لباسی یکدست سبزرنگ پوشیده، با کلاه و عینک ظاهر میشود و پس از آن، از زاویه دید او درحالیکه عینک را از چشمان زمردینش برداشته، به عمارتی چشم میدوزیم که کل قصه قرار است در آن بگذرد. این سکانس طولانی با خبر درگذشت شوهر فروغالزمان که او از مردنش اطلاعی نداشته به پایان میرسد. از اینجا پروژه دیوانهسازی کاراکتر فروغالزمان که همان موضوع اصلی فیلم است، کلید میخورد. سکانس بعدی مربوط به قبرستان است جایی که در آن کاراکتر جامی با بازی سعید پورصمیمی با گریمی متفاوت در نقش یک ژندهپوش به فروغ میگوید، قبری که روی آن گریه میکند خالی است و شوهر این زن نمرده بلکه توسط خواهر و برادرش کشته شده است.
بدون تردید در سینمای بعد از انقلاب تا آن لحظه، تعداد محدودی نقشِ چالشبرانگیزتر از نقش فروغالزمان برای یک بازیگر زن و حتی شاید مرد در سینمای ایران وجود داشت. برای اینکه متوجه شویم نقش فروغالزمان برای آن دوره سینمای ایران چقدر دشوار و چالشبرانگیز بوده است، بیایید به دو فیلمی که بهنظر، اثر کریم مسیحی به آنها و کاراکتر زن اصلیشان نیمنگاهی داشته، نظر بیندازیم. «پرده آخر» از لحاظ قصه شباهتهایی با یکی از شاهکارهای سینمای جهان یعنی فیلم «شیطان صفتان» آنری ژرژ کلوزو دارد. در فیلم کلوزو نیز عدهای برای دیوانه کردن کاراکتر زن اصلی فیلم (با بازی ورا کلوزو) متحد میشوند، قطعا نقش کریستینا با بازی ورا کلوزو، یکی از مهمترین نقشآفرینیهای زن تاریخ سینمای فرانسه و بهترین بازی کارنامه کوتاه بازیگری ورا کلوزو (حتی خیلی کوتاهتر از فرجامی) است.
یکی دیگر از فیلمها و نقشهایی که یادآور «پرده آخر» و نقشآفرینی بهیادماندنی فریماه فرجامی است، فیلم «بچه رزماری» و کاراکتر رزماری با بازی میا فارو است. در آنجا نیز عدهای دستبهیکی میکنند تا دروغی را به کاراکتر زن اصلی فیلم بقبولانند و در این راه از هیچ عمل غیرانسانیای تا به جنون رساندن کاراکتر اصلی داستان کوتاهی نمیکنند. برای میا فارو نیز این نقش چالشبرانگیز روانی و ذهنی همچنان بهترین نقشآفرینی زندگیاش قلمداد میشود. مقایسه شخصیت فروغ با بازی فرجامی با این دو نقش و این دو فیلم صرفا یک مقایسه ساده با دو اثری بود که کاراکتر اصلیشان در موقعیتی شبیه فروغالزمان گرفتار شده بودند تا از این طریق متوجه شویم هرگاه در سینمای جهان بازیگری از پس نقشی اینچنین برآید قطعا کار مهم و ماندگاری انجام داده است. فریماه فرجامی جمعهشب ۹ تیرماه در حالی در ۷۱ سالگی از دنیا رفت که در کارنامه کاری پربارش تنها نزدیک به ۲۰ فیلم بازی کرده بود.