اوج خودنمایی شاهان در مناسک مذهبی و دینی را باید در عهد قاجار جستجو کرد. بهخصوص در زمان سلطنت ناصرالدینشاه که او دل خوشی از «نحر شتر» بهعنوان مراسم ویژه عید قربان نداشت و بدل خود را مأمور این کار میکرد.
به گزارش همشهری آنلاین، هانری رنه دالمانی، سیاح فرانسوی که در اواخر عهد مظفری به ایران آمد و ورودش به تهران همزمان با آغاز سلطنت محمدعلی شاه بود، در سفرنامه خود «از خراسان تا بختیاری» مطالبی در باره چگونگی مراسم عید قربان آورده است: «بزرگترین عید مسلمانان عید قربان است. در این روز هر مسلمانی باید حیوانی را قربانی کند. توانگران گاو و گوسفند قربانی میکنند و فقرا اگر بتوانند به کشتن مرغی اکتفا مینمایند.»
آکی یو کازاما نیز در سال ۱۳۰۸ شمسی و در اوایل دولت پهلوی اول بهعنوان وزیرمختار ژاپن تعیین و روانه ایران شد. او در سفرنامهاش در مورد عید قربان ایرانی مینویسد: «در این روز در این میدان شهر و به اشاره و حکم شاه، شتر قربانی را نحر میکنند. توانگران از مردم شهر هم در خانهشان (گوسفند) قربانی میکنند، در قدیم خود شاه در این میدان حاضر میشد و فرمان قربانی کردن (شتر) را میداد؛ اما امروزه چنین نیست. شتر را که برای قربانی شدن نامزد شده است با بدرقه آهنگی که دسته موزیک نظامی سلطنتی مینوازد در شهر میگردانند تا به میدان برسند.
در اینجا شتر را از ارابه پایین میآورند و با پیشداری اسبی آراسته به زینوبرگ طلا و نقرهکوب و مرصع، از میان ردیف روحانیان و وجوه و اقشار دیوانیان میگذرانند و به قربانگاه میرسانند. در قدیم نحر کردن شتر، امتیازی بود که بهفرمان شاه به یکی از شاهزادگان داده میشد.»
روایت مستشرقان و گردشگران خارجی از مراسم نحر کردن شتر و قربانی کردن شاه در برابر انبوه جمعیت با جزییات فراوان ثبت شده است. جالب اینکه بر اساس رسمی قدیمی شاهان میبایست برای نشان دادن شکوه و جلال و البته قدرت خود شتری را نحر کنند؛ اما شاهان قاجاری رسم را به شکل دیگری به اجرا درآوردند. در این زمینه ناصرالدینشاه، چون توانایی انجام این کار را نداشت فردی را به جایگزین انتخاب میکرد تا در شمایل و لباس او بر شترسوار شود و در برابر چشم مردم گردن مراسم قربانی شتر را بهجا بیاورد.
دکتر فوریه طبیب ناصرالدینشاه مراسم عید قربان در عصر ناصرالدینشاه را این گونه روایت کرده است: «عید قربان را مسلمین به یادگار حضرت ابراهیم میگیرند و در این روز هر مسلمان مؤمنی باید لااقل جوجهای را سر ببرد. سلطان عثمانی به دست خود گوسفندی را در استامبول قربانی میکند، ولی در تهران شاهنشاه امر به کشتن شتری میدهد تا از سلطان عثمانی عقب نمانده باشد و، چون از مباشرت به نحر شتر اکراه دارد هرسال از این حق شاهانه صرفنظر میکند و آن را به یک نفر شبیه خود که روز عید لباس فاخر در برمیکند و بر اسبی آراسته مینشیند وامیگذارد.»
«شاهِ شتر قربانی» فردی بود که به انتخاب دربار بهجای شاه، شتر را قربانی میکرد. جعفر شهری که در اواخر حکومت احمدشاه شاهد این مراسم بوده از این شاه یکروزه چنین روایت میکند: «این کار به عهده شخصی بود که این سمت نسل به نسل به او رسیده «شاه شتر قربانی» اش میگفتند و در این روز با قیافه شاهی، جبه ترمه پوشیده، کلاه بلند نیمتاجدار بر سر نهاد، شمشیر مرصع و حمایل و جقه و درجه و نشان و آویختنیهای پرزرقوبرق فراوان آویخته بر شتر مینشست.»
دکتر فوریه نیز در مورد «شاهِ شتر قربانی» نیز مینویسد: «او در روز عید لباسی فاخر دربرمی کند و بر اسبی آراسته مینشیند. این مرد بهقدری به شاه شبیه است که تا مدتی مردم او را بهجای شاه میگرفتند.»
آنطور که پژوهشگران مینویسند سر و پا و قسمتی از گوشت شتر سهم دربار شاه میشد و سپس اصناف و بعدازآن گروههای مردم برای برداشتن سهم خود وارد میدان میشدند.
تماشاچیهای اصلی این مراسم زنها بودند که بیشتر برای آن میآمدند که یا چشم شتر یا کمی از خون آن را بخرند و با خود ببرند؛ چون در آن زمان باور داشتند که چشم و خون شتر قربانی برای دفع نظر و چشمزخم اثر معجزهآسایی دارد.