فرارو- "ولادیمیر پوتین" رئیس جمهور روسیه سالهاست که خود را به برَند اصلی جریان حکمرانی در کشورش تبدیل کرده است. به نحوی که بسیاری از افکار عمومیِ جهان نام وی را معادل با کلیت کشور روسیه در نظر میگیرند. پوتین در طی سالهای متمادیِ حضور خود در قدرت، شبکهای در هم تنیده از متحدان و دوستانش را ایجاد کرده و سعی داشته تا جای ممکن تسلط خود را بر روسیه افزایش داده و تقویت کند.
به گزارش فرارو، با این حال، این رویکردِ کلی پوتین در نظام حکمرانی، با جنگ اوکراین، شرایط تازه و قابل تاملی را تجربه کرد. در این راستا، تحلیلهای ابتدایی کرملین مبنی بر فتح چند روزه اوکراین و رسیدن به کیِف محقق نشد. روسها عملا وارد نوعی جنگ فرسایشی و البته نیابتی با قدرتهای غربی و ناتو شدند. دامنه و شدت تقابلات میان روسیه و جهان غرب به نحو قابل توجهی افزایش یافت و شخصِ پوتین در سیاست داخلی روسیه، با چالشهایی مواجه شد.
پوتین که بسیاری وی را "مرد آهنینِ" حکمرانی در این کشور خطاب میکردند، در رابطه با الیگارشهای ثروتمند روسی، افکار عمومی این کشور و نخبگان سیاسی و نظامی، چالشها و مخالفتهای تازهای را تجربه کرد. آخرین مورد شوک جدی شورش گروه "واگنر" تحت رهبری "یوگنی پریگوژین" الیگارش ثروتمند روسی و از نزدیکان سابق پوتین بود.
پریگوژین اعلام کرده بود که در واکنش به اقدام وزارت دفاع روسیه و ژنرالهای روسی در هدف قرار دادن نیروهای واگنر در جبهههای جنگ اوکراین، اقدام به حرکت تلافیجویانه کرده است. موضوعی که سبب شد تا تصایری از حرکت ادوات زرهی و شبهنظامیان گروه واگنر در برخی شهرهای مهم روسیه نظیر رُستوف منتشر شود و حتی برخی از نزدیک شدن نیروهای واگنر به دروزاههای شهر مسکو خبر دهند و البته اخبار نیز دال بر مخفی شدن پوتین هم به گوش رسید.
در نهایت بحران با میانجیگری رئیس جمهور بلاروس "لوکاشنکو" خاتمه یافت. ظاهرا پریگوژین و کرملین به نوعی توافق دست یافتهاند که بر اساس آن پرونده قضایی کرملین علیه پریگوژین بسته شده و وی به بلاروس میرود و البته که برخی مقامهای نظامی روسی نیز برکنار میشوند.
نکته قابل تامل این است که ظاهرا تسلط پوتین به روسیه به شدت دچار خدشه شده و روسیه کنونی مخصوصا در ابعاد امنیتی، از کمبودهای جدی رنج میبرد.
نباید این حادثه را به مثابه رویدادی جدا و منفرد ارزیابی کرد. تحلیلگران پیشتر نیز در مورد رگههایی از تضعیف تسلط پوتین بر روسیه نکاتی گفته بودند. اساس همین رویدادها فضای مساعدی را برای گروه نظامی واگنر جهت حضور مستقیم نظامی فراهم ساخت. در این زمینه میتوان به سه رویداد مهم و محوری اشاره کرد.
در روزهای گذشته، دو گروه شبه نظامی متشکل از ملی گرایانه روسی (به نام "سپاه داوطلبان روسی" و "گروهان روسیه آزاد") که مخالفان جدی ولادیمیر پوتین و تداوم حضور وی در قدرت هستند، و به نوعی با دولت اوکراین متحدند، از حریم مرزی روسیه عبور کردند و حتی وارد شهرهای مهم منطقه مرزی بلگرود شدند.
تصاویر مختلفی از حضور تانکها و ادوات زرهی این شبه نظامیان در شهرهای منطقه به بیرون درز کرد و با اعتراضات جدی ساکنان محلی و انتقادات علیه مقامهای سیاسی و نظامی و امنیتی روس همراه بود. موضوعی که در نوع خود حاکی از آن بود که ارتش روسیه از حیث نیروی انسانی و رصد تحولات مرزی، با کمبودهای جدی رو به رو است و در این رابطه آسیب پذیر است.
وقوع این حادثه سبب شد تا طیفهای قابل توجهی از ساکنان منطقه بلگرود روسیه از ترس جان خود به مناطق امنترِ دیگری مهاجرت کنند.
مهمترین اتفاق این بود که شبه نظامیان ملی گرای روس توانستند به فاصله ۴ کیلومتری یک سایت حساس اتمی دولت روسیه با نام "بلگرود ۲۲ " نفوذ کنند. سایتی که در آن تسلیحات اتمی نیز نگهداری میشود.
دولت روسیه به جای ایمنسازی منطقه اطراف سایت اتمی، اقدام به جابجا کردن تسلیحات اتمیاش کرد و به نوعی ضعف در این رابطه را پذیرفت. از این منظر، هم ناتوانی در تامین امنیت مرزی و هم ناتوانی در تامین امنیت یک سایت اتمی حساس، تعجب ناظران و تحلیلگران و البته افکار عمومی روسیه را برانگیخت و برخی را به این تحلیل رساند که کنترل روسیه در شرایط کنونی تا حد زیادی از دستان پوتین خارج شده است.
چند ماه قبل بود که دو پهپاد مهاجم وارد حریم هوایی مسکو و کاخ کرملین شدند و یکی از آنها به سقف یک ساختمان در محوطه کرملین برخورد کرد. مقامهای روسی تاکید کردند که این حمله کارِ نیروهای اوکراینی بوده و هدف اصلی آن نیز ترورِ پوتین بوده است. با این حال، بسیاری از این مساله تعجب کردند که چگونه پهپادهای مهاجم توانستهاند تا محل اقامت رئیس جمهور روسیه نفوذ کنند و سیستمهای پدافندی و امنیتی روسیه نتوانستهاند این حمله را پیش بینی و خنثی کنند.
پس از این حمله، مقامهای روسی تهدید کردند که راهی جز حذف ولادیمیر زیلِنسکی رئیس جمهور اوکراین باقی نمانده است. با این حال، شاهد اقدامات چندانی از سوی آنها در این حوزه نبودیم.
پوتین از ابتدای جنگ اوکراین، با چالشهای جدی در حوزه حکمرانی رو به رو بوده است. او تنشهایی را چه به صورت آشکار و چه پنهان، با چهرههای مهم سیاسی و اقتصادی و امنیتی روسیه در مورد دستورکارهایش مخصوصا با محوریت جنگ اوکراین تجربه کرده است. یکی از نمونهها ارسال مداوم نامههایی از سوی یکی از چهرههای امنیتی روسیه به رسانههای غربی با نام مستعار بوده است. تشکیلات امنیتی روسیه هنوز هم موفق نشدهاند فرد ارسال کننده نامهها را شناسایی کنند.
در این میان، وقوع اختلافات میان ژنرالهای ارشد روسی در مورد نحوه اداره جنگ که خود را در قالب حذف ژنرال سوروکین از فرماندهی و انتصاب ژنرال گراسیموف نشان داده و هممچنین شورش نظامیان واگنر همه و همه نشان دهنده یک واقعیت بوده و آن این است که پوتین از موقعیتی صد در صد مستحکم برخوردار نیست.
همین مسائل نیز سبب شدهاند تا روسیه در مقام یک ابرقدرت، مورد حمله موشکی و پهپادی قرار بگیرد و یا نیروهای متخاصم در شهرها با ادوات زرهی حضور مییابند. این موارد بسیاری از رسانههای بینالمللی را به این جمعبندی رسانده که نباید پوتین را مرد آهنینِ سابق در نظر گرفت. شاید وی به نوعی وارد دوران رکودِ قدرت خود در صحنه سیاسی روسیه شده و باید محذورات و محدودیتهای حضورش در صحنه قدرت را پذیرا باشد.