پاریدولیا پدیدهای روانشناختی است که باعث میشود ما در اشیاء عادی و روزمره مثل یک کندۀ درخت، چیزی شبیه یک چهرۀ انسانی را ببینیم.
پدیدۀ روانشناختی که باعث میشود برای برخی افراد یک تصویر یا صدای مبهم یا تصادفی چیز مهم و معناداری به نظر برسد «پاریدولیا» نامیده میشود.
به گزارش فرادید، در تست لکۀ رورشاخ از پاریدولیا برای به دست آوردن اطلاعات بیشتر در مورد وضعیت روانی یک فرد استفاده میشود.
واژهی پاریدولیا (Pareidolia) از واژهی یونانی para به معنای چیز معیوب و اشتباه و واژهی eidōlon به معنای تصویر، فرم یا شکل گرفته شده است. پاریدولیا نوعی آپوفینیا یا ارتباطپنداری است که اصطلاح عمومیتری برای دیدن الگوها در دادههای تصادفی است.
برخی نمونههای رایج، دیدن چهرههای شبیه حضرت عیسی در ابرها یا تصویر مردی بر سطح ماه است.
(کفن تورین با لکههایی در قسمت میانی که شبیه یک چهره است)
نمونهی بارز پاریدولیا و ارتباط آن با تصاویر مذهبی، کفن تورین است؛ پارچهای که لکههای روی آن برای برخی افراد شبیه چهرۀ عیسی مسیح به نظر میرسد.
برخی بازدیدکنندگان سنتمری در راثکیل ایرلند نیز میگویند روی کنده درختی خارج از کلیسا تصویری از مریم باکره را میبینند.
آسیب به پدرا دا گاوا، صخرهی عظیمی خارج از ریودوژانیروی برزیل، اثری به جا گذاشت که بسیاری آن را شبیه چهره انسان تفسیر میکنند.
بسیاری از مردم تصور میکردند تصاویری که سال ۱۹۷۶ توسط ماموریت وایکینگ ۱ گرفته شد، چهرهای را در مریخ نشان میدهد که میتواند بقایای یک تمدن باستانی باشد.
در سپتامبر ۱۹۶۹، نظریه پردازان توطئه ادعا کردند برخی آهنگهای گروه بیتلز حاوی سرنخهایی از مرگ احتمالی پل مککارتنی است. زمانی که آهنگ «Strawberry Fields Forever» به صورت معکوس پخش میشد، بسیاری از افراد عبارت «پل مرده است» را میشنیدند. این یک افسانه شهری رایج است که تا به امروز تکرار شده است.
سال ۱۹۷۷، چهرۀ عیسی مسیح بر روی یک نان تورتیلای آردی دیده شد. این اتفاق در شهر کوچک لِیک آرتور، نیومکزیکو رخ داد.
دایان دایسر از میامی سال ۲۰۰۴ یک ساندویچ پنیر کبابی ۱۰ساله را که به گفته او تصویر یکی از قدیسین روی آن نقش بسته به قیمت ۲۸۰۰۰ دلار در eBay فروخت.
سال ۲۰۰۷ در سنگاپور، پینهی روی یک درخت شبیه یک میمون به نظر رسید که باعث شد معتقدان به «خدای میمون» ادای احترام کنند.
نمونهای از پاریدولیا: نان دارچینی که بعضیها آن را شبیه مادر ترزا میبینند
سال ۲۰۱۲، بسیاری از مردم برای دیدن یک درخت به خیابان ۶۰ و خیابان برگنلاین در غرب نیویورک، نیوجرسی رفتند تا زخمگاه روی این درخت را ببینند که برخی معتقد بودند به تصویر «بانوی ما از گوادالوپ» مریم باکره شبیه است.
در مورد علت این پدیده نظریههای مختلفی وجود دارد. کارشناسان میگویند پاریدولیا پیامد روانی بسیاری از هذیانگوییهایی است که حواس را درگیر میکنند. آنها معتقدند پاریدولیا دلیل مشاهدات متعدد بشقاب پرندهها، الویس و هیولای لخنس و شنیدن پیامهای آزاردهنده روی صفحهها حین پخش معکوس آنهاست.
کارل ساگان، کیهانشناس و نویسنده آمریکایی، این موضوع را مطرح کرد که پاریدولیا ابزاری برای بقا است. او در کتاب سال ۱۹۹۵ خود، «دنیای جنزده، علم به مثابه شمعی در تاریکی»، استدلال کرد توانایی تشخیص چهرهها از راه دور یا در دید ضعیف، یک تکنیک مهم بقا است. این غریزه انسان را قادر میسازد فوراً قضاوت کند که آیا فرد مقابل دوست است یا دشمن، اما سیگان خاطرنشان کرده است که این امر میتواند منجر به برداشت نادرست از تصاویر تصادفی یا الگوهای نور و سایه و اشتباه گرفتن آنها با چهره شود.
لئوناردو داوینچی درباره پاریدولیا به عنوان یک وسیله هنری در یکی از دفترچههای خود نوشته است: «اگر به دیوارهایی که دارای لکههای مختلف یا مخلوطی از انواع سنگها هستند نگاه کنید و در شرف خلق صحنههایی باشید، میتوانید در دیوارها شباهتهایی با مناظر مختلف و مزین به کوهها، رودخانهها، صخرهها، درختان، دشتها، درههای وسیع و گروههای گوناگون تپهها را ببینید.»
گاهی هنرمندان با تعبیهی تصاویر پنهان در آثارشان، از این پدیده به نفع خود استفاده میکنند. به عنوان مثال، ناظران اغلب اشیاء دیگری را در نقاشیهای گل جورجیا اوکیف مشاهده میکنند.
سال ۱۹۷۱، کنستانتین رادیو، نویسنده و روشنفکر لتونیایی، کشف پدیده صدای الکترونیکی (EVP) را به تفصیل شرح داد. EVP به عنوان «پاریدولیا شنیداری» توصیف شده است. ادعای شنیدن پیامهای پنهان در موسیقی عامهپسند نیز به عنوان پاریدولیا شنیداری توصیف شده است.
تست لکه رورشاخ از پاریدولیا در تلاش برای به دست آوردن اطلاعات در مورد وضعیت روانی افراد استفاده میکند. از آنجایی که کارتها بدون هیچ تصویر خاصی در ذهن طراحی شدهاند، این نمونهای از «پاریدولای هدایتشده» است.