فرارو- فال گرفتن از آثار ادبی، از باورهای کهن این مرز و بوم است. در گذر زمان ساکنان این خاک به ادیبانی که گمان میبردند بهرهای از کلام حق دارند رجوع میشد. با این حال، اما در گذر زمان تنها تفال به حافظ در فرهنگ عامیانه ما باقی مانده است.
قتلِ این خسته به شمشیرِ تو تقدیر نبود
ور نه هیچ از دلِ بیرحمِ تو تقصیر نبود
منِ دیوانه چو زلفِ تو رها میکردم
هیچ لایقترم از حلقهٔ زنجیر نبود
یا رب این آینهٔ حُسن چه جوهر دارد؟
که در او آهِ مرا قُوَّتِ تأثیر نبود
سر ز حسرت به درِ میکدهها بَرکردم
چون شناسایِ تو در صومعه یک پیر نبود
نازنینتر ز قَدَت در چمنِ ناز نَرُست
خوشتر از نقشِ تو در عالمِ تصویر نبود
تا مگر همچو صبا باز به کویِ تو رَسَم
حاصلم دوش به جز نالهٔ شبگیر نبود
آن کشیدم ز توای آتشِ هجران که چو شمع
جز فنای خودم از دستِ تو تدبیر نبود
آیتی بود عذابْ اَنْدُهِ حافظ بی تو
که بَرِ هیچ کَسَش حاجتِ تفسیر نبود
شرح لغت: نبود به معنی نبود و نیست و نباشد/ چمن ناز: گلزار تنعم و عیش
عاشقان در طلب دوست چنان دچار هجران و دوری از یار میگردند که برای دست یافتن به لقای او که گوهر و سرشتش بی همتاست، خود را فانی درگاهش میسازند.
گرهی در کارت افتاد که همواره دعا میکنی که همواره دعا میکنی اگر افراد خودبین به تو کمک نمیکنند از خدا کمک بخواه و دلت را با یاد او قوی دار و از او کمک بخواه.