مسعود فروزنده: این یادداشت به مناسبت سالروز فوران نفت در مسجد سلیمان در سال ۱۲۸۷ خورشیدی است، نفتی که به توسعه و رفاه مسجدسلیمان و شهرهای خوزستان نیانجامید.
کشف نفت مسجد سلیمان در ۵ خرداد ۱۲۸۷ جامعه و تاریخ معاصر ایران را تحت تاثیر قرار داد و آغاز صنعت نفت ایران به حساب میآید. شوربختانه به رغم درآمد سرشار نفتی، جامعه پیرامونی اش: مسجدسلیمان و شهرهای دیگر خوزستان هنوز در فقر و محرومیت بسر میبرند.
در تاریخ مناطق نفتی جهان میبینیم اغلب شهرهایی که در کنار میدانهای نفتی بر پا شدند و شور و هیجان گرفتند و چشمها را خیره کردند، پس از پایان نفت به مناطقی خالی از جمعیت و کم تحرک تبدیل شدند، گویی گرد مرگ بر آنها پاشیده اند. حتی میدانهای نفتی که در کنار شهرهای فعال کشف و سپس مورد توسعه قرار میگیرند نقشی مخرب در ساختار اقتصادی و فرهنگی آن شهرها ایفا میکنند.
این تأثیرگذاری درباره مراکز پالایشی و واحدهای پتروشیمیایی نیز صدق میکند. در دو دهه گذشته نیز چنین بوده است. هرچند طرفداران نظریه رشد اقتصادی تلاش دارند به سهم بری شهرها از "کیک اقتصادی" اشاره کنند و آن را مثبت ارزیابی کنند، اما واقعیت چیز دیگری است. آنان هجوم جمعیت، پیدایی خیل بیکاران، افزایش شاخص هزینه زندگی، تخریب مناسبات فرهنگی، از بین رفتن محیط زیست، افزایش بیماریهای ریوی و مانند آن و کاهش تولید محلی را در نظر نمیگیرند.
دولتها و شرکتها در قبال آینده این شهرها خود را مسئول نمیدانند و برای “توسعه پایدار” گام بر نمیدارند. از یک سو عملکرد این دولتها و شرکت ها، “غارت منابع” نام گرفته و از سوی دیگر تاثیر منفی نفت بر دولت و جامعه، “نفرین نفت” خوانده میشود..
نفت در طول میلیونها سال در اعماق زمین پدید آمده است، انسان در تولید آن هیچ نقشی نداشته و هزینه استخراج آن بسیار کمتر از ارزشهای گوناگونش است. روند تحولات نشان میدهد درآمد نفتی، ساختار سیاسی اقتصادی کشورهای نفتخیز را تحت تاثیر قرار داده است. دولت رانتی _ نفتی، به خرید وفاداری و دادن رشوه سیاسی پرداخته و به طور یکسویه از برخی گروهها و طبقات جامعه حمایت میکند. انتظار تابعیت و تمکین دارد و گروههای رقیب را محو میکند. بخش دولتی را فربه و گروههای فن آور و نوگرا را نحیف میسازد.
درآمدهایی که خارج از مناسبات اقتصادی حاصل میشود و نیروی کار در تولید آن نقشی نداشته باشند، رانت به حساب میآیند و میتوانند در تغییر هویتها نقشی تعیین کننده ایفا کنند. اگر چنین مکانیسمی در ساختار دولت پدید آید و دولت دارای درآمدهایی بجز مالیاتها و تعرفهها شود دولت رانتی شکل میگیرد. این پدیده یعنی دولت رانتی توانایی درهم شکستن قدرتهای دیگر جامعه را دارد. سیستم رانت، ساختار اقتصادی را به ورطه استحاله میکشاند، مناسبات اجتماعی را دگرگون میکند و قدرت دولت را در موقعیت بالاتر از بخش خصوصی و نهادهای مردمی قرار میدهد.
نظریه نفرین نفت یا نفرین منابع به وضعیت کشورهای ثروتمند که منابع طبیعی دارند میپردازد. روند تاریخ نفت جهانی نشان میدهد درامد حاصل از فروش منابع، تاثیر مثبت بر رشد اقتصادی و رفاه بخشی از جامعه و تغییر نسبی چهره شهرها داشته، ولی به تدریج بیماریها نمایان میشوند.
جدا از رقابتهای داخلی و پدیدههایی مانند جنگ، انقلاب و کودتا، موجب کاهش تولید داخلی و فن آوری و همچنین وابستگی به درآمد باد آورده میگردد. توانایی رقابت بخشهای کشاورزی و صنعت کاهش میگیرد و در نتیجه سهم خود را در بازار جهانی از دست میدهند.
همچنین، صنایع دانش بنیان به دلیل عدم توجه دولت و سرمایه گذاران داخلی پا نمیگیرد. این کشورها در بلندمدت دارای رشد اقتصادی پایینتری نسبت به کشورهایی که بهره چندانی از منابع طبیعی نبردهاند هستند. این دولتها به دلیل فروش منابع طبیعی و اخذ درآمد بدون آنکه در تولید نقش داشته باشند دچار تعارض ساختاری و رشد ناهمگون میشوند. دولتهای دارای منابع زیر زمینی عموما به استبداد سیاسی متمایل شده و یا با گردابهای سیاسی اقتصادی از جنس انقلاب و کودتا و جنگ داخلی مواجه میشوند. هر چند این روند در همه کشورها یکسان نبوده است.
نکته آخر اینکه، تلاشهایی که از دهه ۱۹۹۰ میلادی آغاز گشته تا الگوهای متنوع مدیریت صحیح منابع نفتی به اجرا درآید به طور حداکثری نافرجام بوده است. تلاشهایی که با هدف پیوند نفت و دمکراسی، مراقبت از محیط زیست، انسجام اجتماعی در مقابل تجزیه اجتماعی، توزیع منصفانه، استفاده صلح آمیز از نفت، نتیجه مطلوب و در خور نداشته است.
در این میان اگر میبینید شاخص توسعه انسانی برخی کشورهای نفتخیز بهبود یافته از سر ناچاری و انطباق با دنیای مدرن و مطالبه گری جوانان است نه چیز دیگر.
* تاریخپژوه با تمرکز بر تاریخ نفت در ایران