bato-adv
کد خبر: ۶۳۴۶۸۶

معاون آذری جهرمی روی آنتن زنده: فیلترینگ دریچه ورود پورنوگرافی، مواد مخدر و اسلحه به زندگی افراد

معاون آذری جهرمی روی آنتن زنده: فیلترینگ دریچه ورود پورنوگرافی، مواد مخدر و اسلحه به زندگی افراد
رئیس پیشین سازمان فناوری اطلاعات گفت: حاکمیت امروز ما باید یاد بگیرد که خواسته‌هایش در گذشته واجد معنا بوده، اما امروز دیگر با روح زمانه همخوان نیست. دیگر با خواسته‌های نسل جوان، خواسته‌های مردم همخوانی ندارد و اگر بخواهد همچنان لجاجت کند، بدتر خواهد شد و اگر هم می‌خواهد آن اتفاق پیش نیاید باید همراهی بوجود بیاید.
تاریخ انتشار: ۱۱:۵۹ - ۳۱ ارديبهشت ۱۴۰۲

جمعه شب گذشته امیر ناظمی، رئیس پیشین سازمان فناوری اطلاعات در برنامه تلویزیونی «تفاوط» از شبکه اصفهان حضور پیدا کرد و در خصوص سیاست‌گذاری‌های اینترنتی به گفتگو پرداخت.

به گزارش خبرآنلاین، در سال‌های اخیر وضعیت اینترنت به‌گونه‌ای بوده است که با تقاضا و حساسیت افکار عمومی نسبت به سیاست‌گذاری‌های مربوط به اینترنت، همراه بوده است. امیر ناظمی معاون پیشین وزیر ارتباطات و فناوری اطلاعات درباره این موضوع حساس و راهبردی در برنامه «تفاوط» شبکه اصفهان به گفتگو پرداخت. متن گفتگوی ناظمی در این برنامه در زیر آمده است.

در فضای فناوری و اطلاعات داخل، بسیار از موضوع دادگاه تیک‌تاک یا همان جلسه استماع و مورد جدیدتری که در خصوص فراخان سم آلتمن، مدیر عامل OpenAI، به کنگره آمریکا است، شنیده می‌شود. آن هم برای تبعاتی که ChatGPT برروی زندگی و حریم شخصی مردم آمریکا دارد که با واکنش‌های بسیار سریعی همراه بوده؛ چرا که چنین فناوری در آن اکوسیستم شکل گرفته و رشد کرده.

سوالی که وجود دارد این است که، نسبت ایران با چنین فناوری‌هایی که با فاصله‌ای به زندگی افراد وارد شده و جامعه و حاکمیت را تحت تأثیر قرار می‌دهد چیست. آیا قرار است همیشه در وضعیتی واکنشی، همراه با تصمیم گیری‌های عجولانه باقی بمانیم و یا با دیدی باز بر مسیر تصمیم‌گیری می‌کنیم؟

ناظری در این خصوص گفت: می‌توان موضوع مطرح شده را از جنبه‌های مختلفی بررسی کرد.‌ای مبحث بنده را به شدت به یاد کتاب آلیس در سرزمین عجایب می‌اندازد که در همان ابتدا به گربه برخورد می‌کند، از او می‌پرسد «من باید از کدام طرف بروم؟» و گربه در پاسخ می‌گوید «کجا می‌خواهی بروی؟» و آلیس جواب می‌دهد «نمی‌دانم» و گربه در جواب می‌گوید «پس از هر طرف بروی فرقی ندارد».

به نظر بنده ما در چنین وضعیتی هستیم. وضعیتی که سیاست‌گذاری و سیاست‌گذاران ما نسبت به عوابق تصمیماتی که می‌گیرند، آگاه نیستند. شاید بسیار شیفته برخی ایده‌آل‌ها هستیم که نسبتی به واقعیت ندارند. ولی در حوزه سیاست گذاری همیشه گفته می‌شود عاقلانه رفتار کردن یعنی توازن بین آن چیزی که مطلوب شما و آن چیزی که توانمندی شما است.

در حقیقت ممکن است خیلی چیزی‌ها در مطلوبیت شما باشد. برای مثال شما زمانی که می‌خواهید به خانه برگردید، نخواهید از ماشین استفاده کنید، بلکه پرواز کنید و بروید؛ ولی آیا توانمندی آن را هم دارید. حال اگر توانمندی آن را نداشته باشید و شروع کنید به شعار دادن کنید و بگویید «من فقط و فقط می‌خواهم پرواز کنم و بروم»، نتیجه چه می‌شود؛ نتیجه آن احتمالا چیزی جز تمسخر توسط دیگران نیست و راه حل شما کار آمد نخواهد بود و یحتمل آن مسیر بازگشت به خانه را هم از دست خواهید داد. وضعیت سیاست‌گذاری در ایران امروز ما، چیزی مشابه به این است. یعنی پر از ایده‌آل و مطلوب‌هایی که در قالب شعار گفته می‌شود، اما با واقعیت زیست ما الزاما تناسبی ندارد و باعث ایجاد مشکل می‌شوند.

ناظمی در خصوص مفهوم «حکمرانی» چنین گفت: حکمرانی که امروزه ما بکار می‌بریم، مفهومیست در حقیقت تشکیل شده از دو مفهوم اصلی «حقِ تصمیم‌گیری» است. یک نظام حکمرانی می‌گویید چه کسی حق چه تصمیمی را دارد.

برای مثال، در یک بنگاه، مدیرعامل حق چه تصمیم گیری‌هایی را دارد، هیئت مدیره چه تصمیم‌هایی را می‌گیرد، سقف تصمیم‌گیری‌های آن‌ها چقدر است. این می‌شود نظام حکمرانی آن شرکت و قاعدتاً شرکت‌های مختلف، نظام حکمرانی مختلف دارند و خیلی وقت‌ها هم طیف‌بندی می‌شود و می‌گوییم برخی شرکت‌ها این طرف طیف قرار دارند و برخی دیگر در طرفی دیگر. همین موضوع هم برای کشور‌ها وجود دارد.

نظام حکمرانی یک کشور یعنی چه کسی حق چه تصمیمی را دارد و قاعدتا باید یک سری اصول را رعایت شود. برای مثال اصل برابری مسئولیت با اختیارات، یعنی به همان اندازه که اختیار وجود دارد باید پاسخگو بود. پس اگر یک تصمیمی گرفته شد که آن را نقض کرد، به این معنی است که نظام حکمرانی به خوبی رعایت نشده و در حقیقت نظام حکمرانی مناسب نیست و همین هم در سطح بین المللی وجود دارد و چندین مدل حکمرانی وجود دارد.

زمانی که یکی از این مدل‌های حکمرانی انتخاب می‌شود در واقع باید تمام الزامات آن را بپذیرید و نمی‌توانید بگویید من از این حکمرانی قسمتی از آن را برمی‌دارم و در مدلی دیگر قسمتی دیگر از آن را انتخاب می‌کنم. این دو به علت وجود تناقض با یکدیگر نتیجه مطلوبی نخواهد داشت و شما را به نتیجه درستی نمی‌رسانند.

اگر برگردیم و ببینم که مطلوبیت‌ها در گذشته چه بوده، در قدیم شاید بین حکمرانی و حاکمیت تفاوتی وجود نداشت و یک حاکمیت ثابت بود. در یک طرف حاکمیت وجود داشت و در طرفی دیگر مردم. اما در مفهوم حاکمیت از ترجمه Governance، ترکیب بین این دو است.

علت به وجود آمدن این ترکیب، زمانی بوده است که حاکمیت‌ها آنقدر قدرت داشتند که سیاست‌ها را بگذارند و مردم در آن چهار چوب حرکت و پی روی کنند. اما امروزه، دوران چنین حاکمیت‌هایی سر آمده است و ما با انبوهی از بازیگران غیرحاکمیتی و غیردولتی در دنیا روبه‌رو هستیم. مانند سازمان‌های مردم نهاد و یا شرکت‌هایی که امروزه بسیار قدرتمند شده‌اند.

به قول کیسینجر که در کتاب جدید خود، درباره هوش مصنوعی به همراهی اشمیت با هم نوشته‌اند و ترجمه فارسی آن هم چند ماه پیش منتشر شد، شرکت‌ها و پلتفرم‌های امروزی تأثیرشان از بسیاری از وزارت خانه‌ها در دنیا بیشتر شده است و حتی برروی سیاست‌ها و زندگی مردم تأثیرگذارند و این یک واقعیت است.

اگر آن را بپذیریم آن وقت باید کمی تغییر در خواسته‌هایمان بوجود آید و دیگر تصوری که در گذشته نسبت به حاکمیت داشته‌ایم را نداشته باشیم، که حاکمیت یک سیاستی را قرار می‌دهد و توانمندی آن را دارد که جامعه را به سمت آن بکشاند. این چنین حاکمیت‌هایی دیگر منقرض شده است و اساسا وجود خارجی ندارند. این موضوع را اگر در حاکمیت آمریکا مطابقت قرار دهیم، مانند جلسه دادگاه تیک تاک یا همان جلسه استماع، دیگر نیازی به دادگاه نیست، نیازی هم به حضور ایلان ماسک در جلسه نبود و به راحتی می‌توانستند آن را فیلتر کنند و آن را ببندند.

علت این چنینی نبودن آن، این است که آن نظام حکمرانی فهمیده است که در دنیای امروز فقط حاکمیت‌ها نیستند که بتوانند فرمان بدهند و اساسا آن سیاستی که به دست می‌آید حاصل تجمیع و برآیند تصمیم‌های بازیگران مختلفی است که متشکل از بخش‌های گوناگون مانند جامعه، شرکت‌ها، سازمان‌های مردم نهاد و ... است. جامعه باید همراه شما باشد و اگر شما و یا سیاست هایتان را قبول نداشته باشد، شانسی برای آن سیاست نمی‌توانیم قائل باشیم.

اگر واقعا به دنبال شنیدن حرف مردم هستیم و به مردم سالاری ایمان داریم، آن وقت نمی‌توانیم نقش این بخش‌های مختلف را نادیده بگیریم؛ آن هم در حالی که امروزه درباره آن حرف می‌زنیم، نمونه‌ها و نمود‌هایی در نظام حکمرانی ما وجود ندارد. برای مثال شورای فضای مجازی که داریم، اساسا در آن نمایندگانی از بخش‌های خصوصی و یا نماینده‌هایی از کاربران در آن حضور ندارند و تمام صندلی‌ها دست نهاد‌های حاکمیتی داده شده است. زمانی که ما چنین وضعیتی رو به رو هستیم آن وقت باید تردید کنیم.

در زمینه اینترنت، اگر نگاهی به بیست سال اخیر در خصوص فراگیری آن داشته باشیم، از زمانی که اینترنت دایال آپ تا اینترنت خانگی پرسرعت و میزان دسترسی بالای مردم به اینترنت به واسطه اینترنت همراه؛ همیشه دچار مشکل یا ابهاماتی در خصوص برقراری اینترنت بوده‌ایم. در واقع برای مثال اگر یک پدیده اجتماعی یا یک شبکه اجتماعی مسلط بر جامعه می‌شد، حاکمیت، دولت‌های مختلف، نهاد‌های گوناگون و ... به استقبال مسئله نمی‌رفتند و به شکل واکنشی با آن مواجه می‌شودند و تصمیماتی هم که گرفته می‌شد نتیجه‌بخش نبوده است. پلتفرم‌ها را از راه‌های مختلف فیلتر کردند، چرا که مشکلات امنیتی برای ما ایجاد می‌کردند و همچنان این مسئله ادامه دارد.

پلتفرم خارجی در کنار برنامه‌های داخلی

در حال حاضر در این وضعیت فعلی، میزان مصرف فیلترشکن‌ها در اقشار مختلف نسبت به آن پلتفرم‌ها بیشتر شده است. در این زمینه ایده‌های بسیار بوده است که یکی از آن‌ها استفاده از جایگزین‌های داخلی بود و این ایده‌ای است که سال هاست وجود دارد. برای مثال در بحث حمل و نقل عمومی این ایده وجود دارد. یعنی یک سرویس بومی سازی شده وجود دارد و همه مردم از آن استفاده می‌کنند. از قبیل موضوعات دیگری مانند خرید آنلاین، تماشای فیلم و سریال که در کنار تلویزیون رسمی شکل گرفته است هم چنین دیده می‌شود. اما در خصوص شبکه‌های اجتماعی این موضوع حل نشده باقی مانده است.

استفاده از پلتفرم‌ها خارجی به صورت آزادانه، که در برخی مواقع باعث ایجاد بحران‌های امنیتی شده است و این طبیعی است که حکومت‌ها در مواجه با چنین بحران‌هایی تصمیمات سختی می‌گیرند. چه مسیری را برای آینده باید طی کنیم که دوباره به جایی نرسیم که فاکتور‌های امنیتی به فاکتور‌های اجتماعی و اقتصادی غلبه کنند. آیا باید به مسیر استفاده از پلتفرم‌های داخلی قرار بگیریم. آیا باید ارتباطمان را با جهان قطع کنیم آن هم به دلیل آفت‌ها و آسیب‌هایی که اینترنت برای جامعه ما دارد؟

ناظمی در این خصوص گفت: بنده هم موافق هستم که کم و بیش این رفتار‌ها را می‌دیدیم و می‌بینیم. اما معتقد هستم تفاوت‌هایی هم وجود دارد. برای مثال سال ۹۳ اینترنت ۳G در ایران حرام بود و سرویس ۳G داده نمی‌شد. در آن زمان اگر به کسی گفته می‌شد تماشای فیلم و سریال، خرید اینترنتی و حمل و نقل را در بستر اینترنت انجام خواهید شد، احتمالا به شما می‌گفتند این امر غیر ممکنه و یک خیال خوش است. اما در واقع این اتفاق رخ داد آن هم در کمتر از ۳ یا ۴ سال.

واقعیت این است که در ایران داریم زندگی می‌کنیم که پر از منابع انسانی خلاق است که اگر همراه بشود با یک سیاست‌گذاری درست، امکان پذیر است. اما اگر همراه بشود با شعار، احتمالا همان کسانی که باید بسازند، متوجه می‌شوند که این یک شعار است. برای مثال شعار‌هایی مانند بومی سازی هر سرویس، بومی سازی شبکه اجتماعی و یا بومی سازی سیستم عامل، بلافاصله شک می‌کنند و در آن زمان چه کسی میخواهد آن را بسازد.

ایران با چین و روسیه فرق دارد

او افزود: در ابتدای برنامه از موفقیت‌های کشور‌هایی مانند چین و غیر گفته شد. در خصوص موفقیت ما در این زمینه و انتخاب راه حل بین آن ها، بنده معتقد هستم که بله می‌توانیم موفق بشویم. ما می‌توانیم یک راه حل که بین مسیر توانمندی و جذابیت وجود دارد، پیدا کنیم، اما با روش چین خیر. به دلیل اینکه در دنیا با ۳ الگوی حکمرانی جهانی رو به رو هستیم. در حقیقت زمانی که در مورد الگوی حکمرانی صحبت می‌کنید می‌توانید کشور‌های مختلف را در این ۳ گروه تقسیم بندی کنید:

۱- چند جانبه‌گرایی که ایده اصلی آن این است که دولت‌ها دارای حاکمیت برروی اینترنت کشور خودشان هستند و در کشور خود قدرت تصمیم گیری نسبت به آن را دارند. برای مثال می‌توانند تصمیم بگیرند که اینترنت خود را فیلتر کنند یا نکنند. کشور‌هایی مانند چین، روسیه به طور خاص طرفدار این الگو هستند.

زمانی که پذیرای چند جانبه‌گرایی باشیم باید سازمان ملل متحد و نهاد‌های زیر مجموعه آن را به رسمیت بشناسیم. مشکلی برای چین و روسیه ایجاد نمیکند. چرا که عضو شورای امنیت هستند و به نوعی در حقیقت توان محافظت از خود را دارند و می‌توانند وارد دیالوگ با ابر شرکت‌ها و دیگر کشور‌ها بشوند. ما اگر بپذریریم که روابط بین کشوری است، ارتباطات هم باید بین کشوری تعریف بشود. برای مثال، کسانی که طرفدار چند جانبه گرایی هستند، به علت پذیرا بودن حاکمیت ملی، هر نوع حملاتی از کشور‌های دیگر را هم به مثابه یک جنگ تلقی می‌کنند.

تکه مورد علاقه آن حاکمیت را برمی‌داریم، ولی تبعات آن را دوست نداریم بپذیریم. نه دوست داریم به قواعد بین المللی و جهانی بپیوندیم و هیچ پروتکل جهانی را نپذیرفتیم. برای مثال قانون GDPDR که اتحاده اروپا آن را تسویب کرده که از حریم خصوصی شهروندان حفاظت کند.

این قانون در هر کشوری مصوب نشده و خود کشور ها، حتی کشور‌های غیر اروپایی آن را پذیرفته اند. آیا ما پذیرای این قسمت هستیم یا خیر. در مثال دیگر در خصوص حملاتی که صورت می‌گیرد آن را می‌پذیریم و هر نوع حمله‌ای که انجام شود، چه به نفع ما و چه به ضرر ما، باید نسبت به آن هم پاسخگو باشیم. این‌ها نمونه‌هایی از ناسازگاری در مسئله حکمرانی.

۲- چند ذی‌نفعی که آمریکایی‌ها طرفدار و پرچمدار آن هستند. در این دیدگاه، اینترنت فقط یک امری نیست که دولت‌ها حق داشته باشند در مورد آن نظر بدهند. کاربران، شرکت‌ها و غیر هم می‌توانند نسبت به آن نظر دهند. به همین علت است که ساختاری مانند ساختار I can به وجود آمده و هر کدام از آن‌ها کارگروه‌هایی دارد. برای مثال زمانی که دولت‌ها کنار یکدیگر جمع می‌شوند تا برای موضوعی تصمیم گیری کنند، به یک نظر می‌رسند. هر گروه جداگانه تصمیم می‌گیرد. جنس حکمرانی آمریکا، کشوری نیست و بازیگران غیر دولتی دارد.

ما باید حرف این بازیگران غیر دولتی را گوش بدهیم. پذیرش آن برای ما در ایران مناسب نیست. جدا از دیدگاه نوع نظام سیاسی، در واقع خلاف منافع ملی است. دلیل آن هم این است که وقتی شما نگاه می‌کنید قوی‌ترین شرکت‌ها برای آمریکا است. درست است که در ظاهر درست نباشد، اما منطق درستی است. اما این منطق نمی‌تواند به نفع همه کشور‌ها باشد و در واقع جانبه گرایی آمریکا را تقویت می‌کند. پیام این الگو هم این خواهد بود که اگر حملاتی هم صورت گرفت، حسابش از حاکمیت جدا است.

برای مثال جلسه استماع هم ناشی از همان پیش فرض است. چرا باید یک کمپانی از یک کشور دیگر را برای کنگره خود دعوت کنند که در این جلسه حضور داشته باشد. چرا رئیس جمهور آن کشور را دعوت نمی‌کنند. علت آن این است که طرفدار چند ذی نفعی هستند و با آن به طور مستقیم وارد مذاکره می‌شوند. اگر میخواهیم در نظام حکمرانی جهانی نقش بازیگری داشته باشیم و خواسته‌های خودمان را جلو ببریم، باید این بازیگران را ایجاد کنیم. نه اینکه هرروز به بهانه‌های مختلف جلو رشد و پیشرفت آن‌ها را بگیریم. باید اجازه بدهیم بزرگتر شوند و رشد کنند.

۳- نوع دیدگاه سوم نوعی نگاهی ترکیبی بین هر دو دیدگاه است و بیشتر کشور‌های اروپایی آن را پذیرا هستند. در این نگاه پیشنهاد آن‌ها ذیل سازمان ملل، نهادی باشد که اگرچه صندلی‌های آن به حاکمیت‌های کشور‌های مختلف اختصاص داده شده است، اما صندلی‌هایی را هم به شرکت‌ها و سازمان‌های غیر دولتی داده می‌شود.

سوال اصلی این است، زمانی که میخواهیم درباره این موضوعات صحبت کنیم اول از همه باید ساختاری داشته باشیم، یعنی از بین این الگو‌ها باید یکی را انتخاب کرد و پیش گرفت.

در هر یک از آن‌ها هم چیزایی ممکن است دست بدهید و نتوانیم تمام مطلوبات خود را داشته باشید. در واقع در هر الگویی مانند هر معامله ای، هر مذاکره‌ای یک سری چیز‌هایی از می‌دهید و یک سری چیز‌هایی می‌گیرد و کنترل پذیری صد درصدی معنای خارجی ندارد و نمی‌تواند چنین چیزی وجود داشته باشد.

زمانی بود که کشور‌ها بر این باور بودند که باید به مرز‌های خود توجه کنند، اما بعد‌ها متوجه شدند حکمرانی فقط این چنین نیست و بلکه باید یک سری جا‌ها را آزاد بگذارند. آن چیزی که ما برای توسعه نیاز داریم توازن بین قدرت حکومت و قدرت مردم و جامعه است.

اگر توازنی باشد که قدرت حکومت را صد درصد کنی و جامعه را صفر، توسعه صورت نمی‌گیرد و به سمت استبداد می‌رود. از سوی دیگر همه قدرت را هم به جامعه بدهید باز هم توسعه صورت نمی‌گیرد، چرا که به سمت آشوب می‌روید و هرج و مرج صورت میگیرد. همه سختی سیاست گذاری، راه رفتن در این دالان باریک است. فرقی ندارد درباره اینترنت حرف بزنید، درباره خودرو حرف بزنید و یا در مورد سوخت حرف بزنید. دنیای امروز یک حرف دارد برای توسعه، باید توانست برروی این مرز باریک حرکت کرد. باید بعضی زمان‌ها دست برداریم از این کنترل کردن ها.

حاکمیت امروز ما باید یاد بگیرد که خواسته‌هایش در گذشته واجد معنا بوده، اما امروز دیگر با روح زمانه همخوان نیست. دیگر با خواسته‌های نسل جوان، خواسته‌های مردم همخوانی ندارد و اگر بخواهد همچنان لجاجت کند، بدتر خواهد شد و اگر هم می‌خواد آن اتفاق پیش نیاید باید همراهی بوجود بیاید. اگر به سه الگوی گفته شده بازگردم، قاعدتا من از جمله کسانی هستم که طرفدار الگوی اروپایی هستند. به این علت که الگو‌های چین و روسیه برای آن‌ها جوابگو بوده و مناسب شرایط آن‌ها بوده است.

برای مثال برای کشوری که کل جمعیت آن ۸۰ الی ۸۵ میلیون است چطور میخواهد یک موتور جست و جو مانند بایدو داشته باشد که لازمه کابران آن ۱۵۰ میلیون کاربر است. این شعاری است که مطلوبیتی با واقعیت‌ها ندارد.

تفاوت بعدی آن‌ها این است که چین و روسیه عضو شورای امنیت هستند، آیا ایران هم عضو آن است و یا حتی هنوز نسبت به برخی ساختار‌های سازمان ملل مشکل داریم و پذیرای آن‌ها نیستیم.

سومین تفاوت که وجود دارد توانمندی فنی است. توانمندی فن چین در تولید ناخاصی داخلی که در دنیای امروز و در حال رقابت با آمریکا و اتحادیه است، با تولید ناخالصی داخل ما که امروزه به زیر ۲۰۰ میلیاد دلار رسیده ایم. تقریبا تولید ناخالص داخل ما برابر با سودشرکت آرامکو در سال گذشته است. شما چطور میخواهید با چنین استراتژی و سیاست جلو بروید.

استراتژی باید عقلانی باشد و دید که چه توانمندی‌هایی و چه آرزو‌هایی وجود دارد و مسیری بین آن‌ها پیدا کرد. زمانی که آرزو هایتان با توانمندی هایتان فاصله زیادی دارند، پس شما نمی‌توانید موفق شوید.

راه حل این است که می‌توان ایرانی را تصور کرد که تحریم نداشته باشد، شرکت‌های بزرگ خارجی دفاتر خود را در کشور داشته باشند. ولی آن ایران به یک مدرن سازی در زمینه حکمرانی هایش نیاز دارد. برای مثال همان جلسه استماع در ایران تعریف نشده است. در آن جلسه دو نماینده دموکرات در جلسه حضور دارند و اول از همه دیدگاه‌های روشن خود را بیان می‌کنند.

ما در نظام سیاسی چنین چیز را اصلا قبول نداریم و نمی‌توانیم متصور آن باشیم که از نمایندگاه اصولگرا و اصلاح طلب با یکدیگر نشسته و ارائه می‌دهند. نکته بعدی این است که از آن شرکت می‌آیند و صحبت می‌کنند و اگر امکان داشته باشد آن را تبدیل به قانون و مقررات می‌کنند. جالب است بدانید که در آمریکا بیشتر قوانینی که نوشته شده دو اسمه هستند. برای مثال یکی از قانون‌های قدیمی آن ها، قانون بایدل هست که در واقع بای و دل که هر دو سناتور بودند و از دو جناح متفاوت بودند و برای به اجماع رسیدن، لایه‌ها را از دو طرف ارائه می‌کردند.

آیا ما اساسا نظام لایه دوگانه داریم و آیا پذیرای آن هستیم و یا اصلا مجلس ما می‌پذیر که نظام دو گانه برای حوزه فناوری داشته باشیم. وقتی چنین ویژگی‌هایی را در نظام حکمرانی خود نداریم، چطور انتظار داریم دیگر کشور‌ها به ما گوش بدهند. ما هنوز با خودمان تعیین تکلیف نکرده ایم و هنوز نمیدانیم کدام نظام حکمرانی را بپذیریم.

فیلترینگ، آغازی برای مواد مخدر، پورنوگرافی و اسلحه

راه حل مسدود سازی که در یک سال گذشته تشدید پیدا کرده است. ما دو شبکه اجتماعی بزرگ واتس اپ و اینستاگرام که در ایران فعال بودند، فیلتر کردیم. آیا این راه حل جوابگو بوده است یا خیر. فیلترینگ باعث استفاده جامعه از فیلترشکن شده است. همین امر باعث می‌شود تا از دسترسی به محتوای پاک و تمیز دور شویم و در واقع شاه کلیدی به همه داده شده که به هر نوع محتوایی دسترسی پیدا کنند.

همچنین امنیت فضای مجازی به مخاطره انداخت شده. چرا که تک تک فیلترشکن‌ها جزو ابزار‌های جاسوسی و بد افزار هستند. تضعیف فضای سایبری یک کشور بسیار خطر ناک خواهد بود و الان بیشتر وسایل مردم جامعه تبدیل به یک بد افزار و ابزاری برای جاسوسی شده است.

همچنین امکانی به وجود آمده که باند‌های غیر قانونی فعالیت کنند و از پول فروش فیلترشکن می‌توانند قدرت‌های دیگر را پیدا کنند و نرم افزار‌های دیگری را تولید کنند. این اتفاقی است که در آمریکا، سال‌های ۱۹۲۰ تا ۱۹۳۳ زمانی که مشروبات الکلی ممنوع شد، افتاد. اما اتفاقات مخرب تری پیش آمد. زمانی که شما گروه‌هایی را به وجود می‌آورید که زیر زمینی درآمد زیادی کسب می‌کنند، پیش زمینه موضوعی خطرناک را فراهم کرده اید.

این سیاست فیلترینگ، ما را به جای درستی نمی‌رساند، بلکه از آن جایی که هستیم به مراتب بدتر می‌کند. نکته بعدی در خصوص فیلترینگ، زمانی که پلتفرمی فیلتر می‌شود تولید و استفاده از محتوای بد و نامناسب بیشتر می‌شود. برای مثل محتوا‌های پورنوگرافی بعد از فیلترینگ تلگرام بیشتر از ۱۰ برابر شد. یعنی اجازه داده نمی‌شود محتوای تمیز دیده شود و آن افراد فعالیت کنند و به مرور زمان کنار بروند.

چالش‌های مشترکی که وجود دارد فقط برای ما نیست و در برخی موارد مشکلات دیگر کشور‌ها هم هست. برای مثال در بحث فیلترینگ، پورنوگرافی تقریبا در همه دنیا ممنوعیت دارد و در حقیقت فیلترینگ سفت و سختی برای آن انجام می‌شود؛ اضافه بر آن موارد مخدر، سو استفاده از کودکان، خرید فروش اسلحه و تبادل اطلاعات تروریستی، همه این‌ها از نوع موارد هستند. اما راه حل‌هایی هم برای آن‌ها وجود دارد. می‌توان جلوی این مسائل را به صورت بین المللی گرفت و گزارش داد و همکاری‌های این چنینی برای کنترل اینترنت صورت داد. اگر مشکل از چالش‌های مشترک هم نیست. پس مشکل کجاست که به سراغ فیلترینگ میرویم.

به نظر بنده مشکل در دو زمینه بیشتر نیست. اولین زمینه این است که ما چهارچوب‌های فکری‌مان همچنان نوعی از کنترل شدیدی را می‌پسندد که حتی فیلترینگ هم آن کنترل را به ما نمیدهد. دیگری احتمالا از مطالب سیاسی‌ای است که دوست نداریم منتشر بشود.

در این دو زمینه باید در حاکمیت و جامعه تغییر ایجاد کنیم و باید یاد بگیریم و بالغ‌تر بشویم. حاکمیت باید اجازه بدهد تا در جامعه سازمان‌های غیر دولتی ایجاد شوند و همچنین جامعه یاد بگیره باید برای حرف زدن از این سازمان‌ها استفاده کند. حاکمیت باید اجازه بدهد جامعه کارزار داشته و ایجاد کند، از طرف دیگر جامعه باید یادبگیرد از طریق کارزار اقدامات داشته باشد. این حرکت باید زمانی بالاخره صورت بگیرد.

bato-adv
مجله خواندنی ها
bato-adv
bato-adv
bato-adv
bato-adv
پرطرفدارترین عناوین