یکی از مهمترین مسیرهای حج برای ایرانیان ساکن فارس و جنوب کشور، مسیر دریایی از خلیجفارس بود. در این مسیر، حجاج از طریق بندر بصره، بندرعباس، بندر لنگه، بندر بوشهر و برخی دیگر از بنادر جنوبی ایران با کشتی به جده میرفتند. مسیر کشتی از خلیجفارس به سمت دریای عمان و اقیانوس هند بود، سپس کشتی به سمت یمن حرکت میکرد و از آنجا وارد دریای سرخ میشد و در بندر جده لنگر میانداخت. دشواری سفر با کشتی برای ایرانیانی که با آن آشنا نبودند و به کشتیسواری عادت نداشتند، دردسرهای زیادی ایجاد میکرد.
در بسیاری از سفرنامههایی که گزارش این سفر دریایی را نوشتهاند، از تلاطم دریا و موجهای بلند و ترس و اضطراب حجاج سخن گفتهاند. یکی از دشوارترین کارها سوار و پیاده شدن از کشتی برای قرنطینه بود که با وجود شلوغی بیش از حد و سوار شدن بیش از ظرفیت کشتی، تحملناپذیر بود و علاوه بر این، همین شلوغی سبب میشد که افراد در کشتی جایی برای نشستن پیدا نکنند و طی سفر گرفتار عذاب مضاعف شوند. شلوغی کشتیها همراه با نبودن امکانات، بهویژه وسایل تطهیر، فریاد زائران را به آسمان میبرد و حکایت و خاطرهای برای آنان برجای میگذاشت که وصفناپذیر بود.
راه مشهور و معروف دیگری که زائران ایرانی داشتند، راه جبل یا نجد بود که از عراق به سوی جزیرهالعرب حرکت میکرد و این مسیر را به سمت مکه ادامه میداد. البته این امکان وجود داشت که مسافران راه جبل، مسیر را به سوی مدینه کج کنند و ابتدا به این شهر مشرف شوند؛ اما بهطور معمول، مسافران راه جبل، ابتدا عازم مکه میشدند. آل رشید بر این منطقه حکومت داشتند و بهصورت موروثی بر آن فرمانروایی کردند و بعدها به دست نیروهای سعودی از میان رفتند. این دولت به نوعی حافظ این منطقه بود و خود تشکیلات خاصی برای همراهی مسافران داشت و هزینه آن را نیز از ایشان دریافت میکرد. با این حال، اعراب بدوی آن نواحی و گاهی نیروهای دولتی آل رشید، به کاروان حجاج حمله میکردند و به قتل و غارت آنان میپرداختند. از این رو در برخی از سالها، به قدری این راه خطرناک میشد که علما رفتن از آن راه را حرام اعلام میکردند و کسی از آن مسیر عبور نمیکرد. تهدیدهای موجود در این مسیر با حمایت نیروهای امیر جبل (آل رشید) و گاه سپاه عثمانی تعدیل میشد.
از اطلاعاتی که مربوط به سالهای ۱۳۱۶ق و ۱۳۱۷ق است، بهدست میآید که به تدریج بر اثر ظلم و ستم امیر جبل، این راه مسدود اعلام شد. پس از آن وی تلاش زیادی برای بازکردن این راه انجام داد تا اولیای دولت ایران را قانع کند که اجازه دهند سفر از این مسیر صورت گیرد. قطعا راه مزبور در سال۱۳۱۹ق باز بود که شیخ فضلالله نوری از آن عبور کرد و پس از بازگشت به نجف، فتوای تحریم رفتن به آن راه را صادر کرد.
زائران ایرانی از روزگار صفوی و تا نیمه دوره قاجاری، راهی که بهطور غالب انتخاب میکردند، رفتن به سمت حلب و شام و از آنجا به مدینه بود. این مسیر میتوانست از طریق تبریز به عثمانی و از آنجا به سمت جنوب ترکیه باشد؛ چنانکه ممکن بود از راه بغداد به سمت شمال عراق و از آنجا در حاشیه فرات به سمت سوریه بروند. زائر ایرانی پس از رسیدن به دمشق در آنجا برنامه سفر خویش را به مدینه تنظیم میکرد، اسباب سفر را از شتر و ... تدارک میدید و همراه کاروان یا به اصطلاح محمل شام که بزرگترین کاروان حج بود، به سمت مدینه به راه میافتاد. این راه به سبب آبادی از نظر آب و آذوقه، دشواری کمتری در مقایسه با راه جبل داشت؛ گرچه بسیار دورتر از راه جبل بود. انتخاب راه شام، این توفیق را نصیب زائر میکرد تا در دمشق نیز به زیارت قبور و اماکن متبرکه آنجا برود. همچنین با احداث خط آهن دمشق تا مدینه در سال۱۳۲۶ق مسافران میتوانستند از قطار یا به اصطلاح رایج آن روزگار «شُمنْدُفِر» استفاده کنند.
راه دیگر ایرانیان برای رفتن به حج، رفتن به استانبول بود که میتوانست از مسیرهای مختلف صورت گیرد؛ یکی، از بندر انزلی به سمت تفلیس و استانبول، دیگری، از مشهد به سمت عشقآباد و تفلیس. این مسیر بیشترین طرفدار را بین رجال حجگزار دوره قاجار داشت و بیشتر رجال قاجار از این مسیر به قصد تشرف و برگزاری مناسک حج حرکت میکردند. فرهاد میرزا در سال۱۲۹۲ق از ایران به استانبول رفت، از آنجا به قاهره و سپس از طریق کانال سوئز به دریای سرخ و سپس به بندر ینبع وارد شده و از آنجا با شتر روانه مدینه شده است.
مسیر راه استانبول بر اساس سفرنامه حسامالسلطنه (۱۲۹۷ ق) عبارت است از: تهران، قزوین، انزلی، بادکوبه، پطروسی، حاجی طرخان، اسکله ساراتین، ارل، کیف، ادسا، استانبول، گلی پولی، رودس، پورت سعید، سوئز، جده، یلملم و مکه. مسیر راه استانبول براساس سفرنامه فرهاد میرزا معتمد الدوله (۱۲۹۲ق) عبارت است از: تهران، قزوین، رستمآباد، رشت، انزلی، آستارا، لنکران، سالیان، باکو، شماخی، شکی، کر، گنجه، شوش، تفلیس، بندر پوتی، باطوم، ترابزون، سامسون، اینهپلی، استانبول، قبرس، رودوس، اسکندریه، قاهره، سوئز، جده، مدینه و مکه.
شریف وقتِ حجاز بهطور معمول، چه برای کسب درآمد بیشتر و چه به انگیزههای مذهبی و نسبی میکوشید تا با ایرانیان روابط بهتری داشته باشد. فراهانی (در سال۱۳۰۲ق) از مناسبات خوب شریف عون با ایرانیان سخن گفته است. همچنین گفته شده که در جریان سفر امینالدوله به حج در سال۱۳۱۶ق شریف مکرر به دیدن وی آمد و امینالدوله نیز متقابلا هدایای فراوانی برای وی فرستاد. البته ازآنجاکه شریف، عامل دولت عثمانی است و از سوی دیگر، باید پاسخگوی اکثریت سنی مذهبِ حاضر در این دو شهر باشد، نمیتوانست سرمایهگذاری بیشتری در این زمینه کند. با این حال و در مجموع، باید وجود شریف مکه را در شمار عوامل مثبت برای ایرانیان شیعه مذهب دانست.
شمار حجاج ایرانی در مقایسه با شمار کل حجاج، اندک به نظر میآمد و با توجه به آمارهای حدسی موجود، حدود پنج تا هشتدرصد بوده است. از نظر رقم، شمار حاجیان ایرانی در سال۱۳۰۲ق سه هزار و اندی بود. این در حالی است که سالهای پیش از آن، این رقم تا هشت هزار نفر میرسید. در سال۱۳۲۲ق شمار حجاج ایرانی بسیار اندک بود. به نوشته میرزا داوئد: «حاج ایران خیلی کم است، ۱۲۰۰نفر به سیاهه آمده است.» بنابراین، باید نوسان شمار حجاج ایرانی را در سالهای سخت و راحت بین هزار تا هشت هزار نفر دانست.
زائر از هر مرزی که عبور میکرد، وقتی وارد حجاز میشد، لزوما باید پولی بابت تذکره به دولت متبوع خود و پولی بابت اخوه به اعراب سر راه و پولی برای شریف و والی که البته غیرمستقیم توسط حملهدار صورت میگرفت، بپردازد این افزون بر گمرک یا بهانههای دیگری بود که وسیلهای برای گرفتن پول از زائران بود. در تمام سفرنامههای موجود به این قبیل پرداختها بهطور مکرر، اشاره و از آنها گله شده است.
کازرونی در سال۱۳۱۵ق فهرستی از پولهای متعددی که در وقت ورود به جده تا رفتن به مکه داده، ارائه کرده و موارد ظلم را اینگونه شمرده است: «اولا: کرایه قایق که آنان را از کشتی به ساحل آورده، نصف مجیدی، یعنی پانصد دینار ایرانی گرفتهاند. ثانیا: بهعنوان عبور از گمرک، هر نفری نیم مجیدی داده و برگه عبور میدادهاند. در مرحله بعد، تذکره بوشهر را گرفته دو مجیدی و نیم بابت تذکره ایرانی گرفتهاند. کرایه شتر نیز که سر جای خود، علاوه بر آن، ریال فرنگ را نیز با ارزش کمتری برداشتهاند.»