این مطلب که البته با ارجاع به بریدههایی از کارتونهای محبوب کودکی ماست، نشان میدهد که سانسورچیها چه بر سر داستانها و کاراکترها میآوردند و ما چه سادهلوحانه فریب میخوردیم.
در روزگار عسرت زده دهه شصت و تا میانههای دهه هفتاد روزگار این چنین نبود و مردم از تکثر رسانه در امان بودند، کارتونهای کودکی محدود بودند و ما همانها را اصطلاحا به چشم میکِشیدیم و روی سر میگذاشتیم، در آن جهان محدود و محصور سانسورچیها راحت بودند و هر بلایی که میخواستند سر سناریوها میآوردند، این مطلب که البته با ارجاع به بریدههایی از کارتونهای محبوب کودکی ماست، نشان میدهد که سانسورچیها چه بر سر داستانها و کاراکترها میآوردند و ما چه سادهلوحانه فریب میخوردیم.
به گزارش برترینها، بابا لنگ دراز تنها کارتونی بود که عاشقانههایش را با وجود سانسور، تماما حس میکردیم، سادگیهای جودی و مهربونیهای جرویس، او بابا نبود چیز دیگری بود و خب در آن روزگار قرار بود همهی عشق متوجه پدر و مادر باشد که آن هم میانجی بود برای عشق به خدا!
آنقدر به تلویزیون اعتماد داشتیم یک لحظه هم شک نکردیم که یک دختر بلوند چشم آبی نمیتواند خواهر یک پسر زرد پوست و چشم و ابرو مشکی باشد، ما باور کرده بودیم که یک خواهر و برادر میتوانند آنقدر همدل و همراه باشند، عشق فقط به خدا و خانواده در واقع!
این چیزهایی که از تام و جری حذف شده، در واقع لطمه جبرانناپذیری به نمک کار زده، شما تصور کنید این حجم از خندهای که تام و جری از مخاطب میگرفتند، در واقع بیش از اینها بوده و ما نمیدانستیم، قرار بود چشم و گوشمان باز نشود.
تمام بچگی فکر میکردیم چوبین یتیم است، اما این خانم زیبا که در ویدئو میبینید مادرش هست که در چنگ برونکای وحشتناک اسیر بوده! بله دوستان این گونه بوده!
این موزیک اصلی تیتراژ بچههای مدرسه والت نبوده! تو یک قسمت نوازنده خیابونی در حال نواختن آکاردئون است و مادر انریکو با رقص او را همراهی میکند. این سکانس را حذف کردند، اما موزیکش را برای تیتراژ گذاشتند.