بهترین نوع فیلم آنهایی هستند که روزها پس از تماشای آن ذهن شما را ترک نمیکنند، و اغلب ایدههای بزرگی را در خود جای میدهند که در اولین تماشا قابل درک نیستند. این فیلمها از شما میخواهند که به آنها بازگردید و داستان را درک کنید و حلقه گمشدهای را که قبلاً نمیتوانستید پیدا کنید، از نو بازیابی کنید. در این مطلب از ویجیاتو فهرستی از بهترین فیلمهای گیج کننده وجود دارد که به سختی میتوان آنها را از ذهنتان خارج کرد. نوعی از فیلمها که بعد از تماشای مکرر حس بیشتری به آن آثار پیدا میکنید. در واقع این آثار گیج کنندهترین چیزی است که شما را مات و مبهوت میکند.
ز نظر برخی کارشناسان و مخاطبان «Mulholland Drive» یک شاهکار است و بهتر است به این فیلم نگاهی مضمونی بیندازیم تا به عنوان یک روایت ساده. دیوید لینچ از مخاطب میخواهد که نتیجهگیریهای خودش را بگیرد و به آنها آزادی عمل بدهد تا از دیدگاههای خود استفاده کنند. فیلم Mulholland Drive به گونهای ساخته شده است که معنا همیشه برای تفسیر باز باشد. مهم نیست که چقدر تجربه با فیلمهای هیجانانگیز دارید، درک Mulholland Drive شما را بیشتر از همیشه گیج میکند.
فیلم لینچ از صدا استفاده غیرمعمولی میکند و شامل طرحهای رنگی درخشان با نمادهای مهم است. سرنخهای ظریف در سرتاسر فیلم به بازگشایی معنا کمک میکند. فیلم زمانی شروع میشود که یک زن مو تیره پس از تصادف اتومبیل دچار فراموشی میشود. او توسط بتی، زنی که به دنبال شهرت در لس آنجلس به عنوان یک بازیگر است، کشف میشود. در نتیجه Mulholland Drive یک هدیه سینمایی پر از فیلمبرداری زیبا و بازیهای خارق العاده است که دنیایی رویایی را برای مخاطبان خود ایجاد میکند.
آغازگر یا Primer یک فیلم چالش برانگیز است، فیلمی که درک آن برای خیلیها سخت و دشوار است؛ به همین منظور هم تعداد کمی به سراغ این آثار میروند. در واقع این اثر فیلم سنتی شما به هیچ وجه نیست. جایی که برخی از فیلمها پارادوکسهای سفر در زمان را آشکار میکنند، Primer مستقیماً به درون آن میپرد و به یکی از بهترین فیلمهای گیج کننده تاریخ تبدیل میشود.
این فیلم داستان فوقالعاده باورنکردنی را به تصویر میکشد، و مخاطب را مجبور میکند تا برای ادامه دادن تمرکز کند و پیامدهای منطقی آنچه اتفاق میافتد را بررسی کند. پرایمر داستان دانشمندان جوانی است که برای ایجاد یک دستگاه بررسی خطا کار میکنند. آنها در نهایت یک ماشین زمان ایجاد میکنند و همچنین عواقب تاریک اختراع خود را نیز کشف میکنند. این یک فیلم روشنفکرانه سرگرم کننده و صادق است و فقط مغز مخاطب خود را به باد میدهد. در ژانری که تاثیر بصری و گرافیک پر زرق و برق کلید هستند، Primer از ایدههایی برای رسیدن به همان جلوه استفاده میکند.
فیلم ۲۰۰۱: ادیسه فضایی فیلمی است که با جلوههای ویژه، دوربین و طراحی صحنه فوق العاده ساخته شده است. این شاهکار کوبریک بسیار جلوتر از زمان خود بود و بینندگان را با افکار زیادی روبرو کرد. ادیسه فضایی فقط علمی تخیلی نیست، بلکه سفری در مورد تکامل بشریت است. فیلم معروفترین برش گذار در تاریخ سینما را دارد، جایی که اولین ابزار انسان (استخوان) را به پیچیدهترین ابزار سفینه فضایی میبرد. ادیسه فضایی به شما نیاز دارد که آرام باشید. لازم است شما از تصاویر عجیب و زیبا لذت ببرید بدون اینکه احساس گناه کنید که شخصیت پردازی دقیقی وجود ندارد.
پس از اکران این اثر، منتقدان فیلم را به دلیل دیالوگمحور نبودن آن و عدم توضیح کوبریک مورد بررسی منفی قرار دادند. اما فیلم ۲۰۰۱: ادیسه فضایی سینما و دامنه آن را اصلاح کرد و کوبریک فیلمی آنقدر پیچیده و پر از سرنخهای ظریف ساخت که تا به امروز ذهن تماشاگران سینما را درگیر کرده است. زمانی که فیلم به چیزی تبدیل میشود که به سادگی قابل درک نیست، مانند همه کارگردانان بزرگ، کوبریک به مخاطبش این آزادی را میدهد که تفسیر خود را ارائه کنند.
ماه داستانی درباره فضانورد سم بل با بازی سم راکول است، تنها ساکن یک پایگاه استخراج خودکار ماه که هلیوم مورد نظر خود را از سنگهای ماه استخراج میکند تا به زمین بازگردانده شود. از آنجایی که پست سه ساله او به پایان میرسد، و از آنجایی که سم آرزو دارد به تنهایی خود پایان دهد، مشکلی پیش میآید که همه چیز را به چالش میکشد. ماه روایتی قابل تأمل است که به موضوعاتی مانند حرص و آز شرکت، انسانیت، شفقت و از همه مهمتر نقش اخلاق در علم میپردازد.
راکول به زیبایی این فیلم را بد روش خود حمل میکند و باعث میشود بینندگان انزوا و تنهایی او را تجربه کنند. این یک فیلم علمی تخیلی مستقل است که به CGI متکی نیست و بدون زحمت کار میکند تا این فیلم را به جشنی برای چشمان ما تبدیل کند. ماه یک اثر هنری عالی است که یک تجربه سینمایی مؤثر و سرگرم کننده را برای مخاطبان خود فراهم میکند.
فیلم Blade Runner یک داستان علمی تخیلی قانع کننده است، زیرا تأثیر فناوری را در طبیعت جامعه بشری بررسی میکند. این یک کلاسیک جاودانه است که قدرتش ناشی از فریب تاریک مناظر شهری آینده نگر و مضامین فلسفی آن است. نقطه اوج، اما به طرز شگفت انگیزی تمام موضوعات بررسی شده در فیلم را در کنار هم قرار میدهد.
علیرغم مضمونی غنی از داستانهای علمی تخیلی و آینده نگری که این ماجراجویی را پوشش میدهد، عناصر متمایز فیلم نوآر عمدتاً در مه آبی مایل به رنگی وجود دارد که فیلم برای به تصویر کشیدن فضای شهری از آن استفاده میکند. هریسون فورد نقش یک پلیس به نام ریک دکارد را در لس آنجلس فرسوده ایفا میکند. فیلم به مشارکت مخاطب نیاز دارد، زیرا داستانی بصری است که تنها به جلوههای ویژه متکی نیست. بنابراین، Blade Runner فیلمی بی عیب و نقص است که توسط یک رویاپرداز واقعی سینما، ریدلی اسکات ساخته شده است.
باشگاه مبارزه یا همان Fight Club یک فیلم کلاسیک کالت محصول ۱۹۹۹ به کارگردانی دیوید فینچر با بازی اد نورتون و برد پیت است که بر اساس رمانی به همین نام اثر چاک پالانیوک ساخته شده است. این فیلم از بهترین فیلمهای گیج کننده به حساب میآید. باید بدانید Fight Club در زمان اکران نتوانست مخاطبان خود را پیدا کند و در باکس آفیس شکست خورد. نورتون نقش یک بی خواب افسرده را بازی میکند که با دنیای اطرافش احساس بیگانگی دارد. در ناامیدی از اینکه چیزی احساس کند، شروع به رفتن به حمایت از گروهها میکند. یک روز شخصیت نورتون با تایلر دوردن (با بازی برد پیت) آشنا میشود و بلافاصله مجذوب نگرش شیطانی او میشود.
این فیلم تاریک و آزاردهنده است و اظهارات جسورانهای را درباره جامعه مصرفکننده ما بیان میکند و ساختار آن به شدت بازیگوش است، زیرا زمان خطی را تا حدی باورنکردنی درهم میزند. فیلم Fight Club از نکاه بسیاری یک شاهکار سینمایی است، زیرا وضعیت موجود را به چالش میکشد و زنگ خطری را به مردم غوطه ور در این جامعه مادی ارائه میدهد. با فیلمنامه محکم، کارگردانی درخشان، بازی شگفت انگیز، فیلمبرداری عالی و موسیقی متن فوق العاده، Fight Club یک جشن برای چشمان و ذهن ما است.
نردبان یعقوب یا نردبان جیکوب، یک درام معمایی به کارگردانی آدریان لین، اثری آزاردهنده، تاریک و وحشتناک است و سنتهای فیلمسازی مدرن را پیش میبرد. جادوی فیلم در وهم آلود بودن آن در هر دو سطح روانشناختی و فراطبیعی نهفته است، و این جادو باعث ایجاد اشتیاق در بینندگان برای حل «راز» میشود، زیرا ما شروع به همدردی با شخصیت جیکوب میکنیم که تیم رابینز آن را تا حد کمال عالی بازی میکند. این یکی از آن فیلمهایی است که قبل از اینکه به شما نتیجهگیری تلخی بدهد، همه چیز را زیر و رو میکند و در ذهن شما میچرخد.
فیلم Jacob’s Ladder شما را به سفری میبرد که بسیار ترسناک و در عین حال شگفت انگیز، وحشیانه و در عین حال زیبا است، تجربهای که تا به امروز بی نظیر است. این فیلم ذهن مخاطب خود را کنترل میکند و باعث میشود که نتوانید به غیر از احساس شدیدی که این فیلم القا میکند، فکر، احساس و باور دیگری را احساس کنید. این فیلم یک فضای ترس و دلهره ایجاد میکند که کنجکاوی تماشاگر را افزایش میدهد.
جزیره شاتر به کارگردانی مارتین اسکورسیزی یک تریلر روانشناختی نئو نوآر است که در آن دو مارشال آمریکایی در مورد ناپدید شدن قاتلی که از یک موسسه روانی فرار کرده بود تحقیق میکنند. فیلم پر از پیچ و خمهای گیج کننده زیادی است که ممکن است باعث سرگیجه سینمارو شود. این فیلم که صادقانه از کتابی نوشته دنیس لیهان اقتباس شده است، به زیبایی حواس مخاطب را مورد حمله قرار میدهد و تمام تکههای پازل را در اختیار او میگذارد؛ و البته با پایانی که شما را به طرز وحشتناکی غافلگیر میکند.
جزیره شاتر دارای بازیگران بزرگی، چون بن کینگزلی، لئوناردو دی کاپریو و مارک روفالو است. جزیره شاتر نیاز به تماشای چندباره دارد تا بتوانید تمام جزئیات کوچکی را که بار اول از دست دادهاید درک کنید. این اثر یکی از پربازیگرترین فیلم در فهرست بهترین فیلمهای گیج کننده است. این یکی از آن فیلمهای نادری است که وقتی برای بار دوم آن را تماشا میکنید، درک شما از روایت فیلم را کاملاً تغییر میدهد. جزیره شاتر فیلمی تیره و تاریک است که باعث میشود عقل خود را زیر سوال ببرید.
در سال ۲۰۰۶ فیلم The Fountain اثر دارن آرونوفسکی مورد استقبال منتقدان و تماشاگران قرار نگرفت، اما در سالهای آینده طرفداران زیادی پیدا کرد. در این فیلم، آرونوفسکی سبک متعارف داستان نویسی را رد میکند. برداشتهای مختلفی از طرح وجود دارد. زیبایی فیلم در ظرافت آن نهفته است که به تماشاگران اجازه میدهد دیدگاه شخصی خود را تفسیر کنند. این فیلم سه خط زمانی مختلف موازی را دنبال میکند که در آن تام قهرمان داستان با بازی هیو جکمن، سه شکل متفاوت به خود میگیرد.
اولین جدول زمانی او را به عنوان یک فاتح در قرن شانزدهم نشان میدهد که در تلاش برای یافتن درخت زندگی است. جدول زمانی دوم در زمان حال تنظیم میشود که در آن دکتر تام در حال تلاش برای یافتن درمانی برای همسرش (با بازی راشل وایز) است؛ و سومین جدول زمانی در سال ۲۵۰۰ است که در آن فضانورد تام در تلاش برای یافتن سیاره Xibalba است. در نتیجه The Fountain جشنی برای چشمها با یکی از بهترین موسیقیهای متن فیلم است. خطوط داستانی یکپارچه هستند و از نظر بصری با هم ترکیب میشوند و یک تجربه فیلم منحصر به فرد و تا حدودی گیج کننده ایجاد میکنند.
آسمان وانیلی یک فیلم هیجانانگیز روانشناختی با جنبههای علمی تخیلی است. این فیلم به نویسندگی و کارگردانی کامرون کرو، بازسازی فیلم اسپانیایی «Abre Los Ojos» (چشم هایت را باز کن) است. فیلم Vanilla Sky مخاطبان خود را به سفری احساسی میبرد و مخاطبان را ترسیده، غمگین و با احساسی تحریف شده از واقعیت رها میکند. تام کروز بازی استثنایی در نقش دِیو ارائه میدهد که همه چیز را در خود دارد و با بازی خود جلای خاصی به یکی از بهترین فیلمهای گیج کننده میبخشد.
این فیلم دارای فضایی التقاطی و در عین حال احساسی است که مضمونی رویایی ایجاد میکند. آسمان وانیلی یکی از آن فیلمهایی است که هوشمندانه ساخته شده است که هر بار که فیلم را میبینید، چیز جدیدی را متوجه خواهید شد. این یک فیلم بسیار آگاه با احساسات تقویتشده از عشق و غم است و مخاطبانش را روی صندلیهایشان نگه میدارد و آنها را با درک زندگی از پای فیلم رها میکند. در واقع فیلمساز میگوید نمیتوانید شیرینی را بدون مزه کردن طعم ترش قدر بدانید.
فیلم Memento به نویسندگی جاناتان و کریستوفر نولان و کارگردانی کریستوفر نولان، فیلمی هیجان انگیز، پر تعلیق و فوق العاده منحصر به فرد است. لئونارد شلبی با بازی گای پیرس، مردی است که پس از قتل همسرش نمیتواند خاطرات جدیدی در ذهنش رقم بزند. ممنتو که یک دستاورد استثنایی در فیلمسازی مدرن است، مخاطب را مجبور میکند تا در داستانگویی شرکت کند، زیرا آنها، مانند قهرمان داستان، نمیدانند چه اتفاقی میافتد.
این فیلم با سبک روایت انقلابی و زیربنای دراماتیک پیشگامانه خود به یک کلاسیک فوری تبدیل شد. در طول دیدن فیلم، Memento شما را ناامید و امیوار میکند و با هر صحنه تغییر لحن میدهد. هیچ چیز در این فیلم آنطور که به نظر میرسد نیست، هیچ چیز قطعی نیست، هیچ چیز واقعی نیست. این شما را مجبور میکند که صحنه به صحنه را تماشا کنید و به دنبال حقیقت باشید. در واقع Memento یک فیلم چالش برانگیز است که شما را با یک تجربه وسوسه انگیز از تماشای آن به جا میگذارد.
دانی دارکو که در سال ۲۰۰۱ اکران شد و جیک جیلنهال در آن نقش آفرینی کرد، فیلمی در مورد نوجوانی آشفته است که تصوراتی از فرانک دارد، مردی با لباس خرگوش، که دانی را برای ارتکاب یک سری جنایات دستکاری میکند. فیلم دامنه احساسی باورنکردنی دارد. این یعنی فیلم میتواند امید، عشق، ترس، خنده و اشک را در نقاط مختلف فیلم القا کند.
دانی دارکو یک اثر هنری است، با عمق و پیچیدگی داستان که نیازمند تماشای چندگانه است. صداگذاری به طرز وحشتناکی زیبا است و کاملاً مکمل تصاویر است. این داستان با رواتی قابل تامل همراه است که باعث میشود در مورد امکاناتی که شخصیتهای آن ارائه میکنند فکر کنید. فیلم Donnie Darko یک تجربه شگفتانگیز است، با توانایی آن در ترکیب ژانرهای مختلف بدون زحمت.
با Inception، کریستوفر نولان چیزی خلق کرد که ذهن مخاطب را برای سالها متحیر کرد و یکی از بهترین فیلمهای گیج کننده تاریخ را ساخت. این فیلم با فیلمبرداری استثنایی شما را به یک سواری هیجان انگیز میبرد و موسیقی هانس زیمر مثل همیشه زیباست. همه بازیگران نیز فوقالعاده هستند. جنایتکار رده بالا، دام کاب، با کمک تیمش، به ناخودآگاه مردم راه مییابد و آنچه را که مردم بیشتر از همه برایشان ارزش قائل هستند، یعنی ایدههایشان، میدزدد.
فیلم Inception دارای یک طرح چند لایه است که مخاطبان خود را به سطوح مختلف داستانی پر از اکشن سوق میدهد و در عین حال آنها را به سفری احساسی با قهرمان داستان کاب میبرد. فیلم ماندگار Inception میتواند شما را با جلوههای بصری نفس گیر، داستان جذاب و درخشش فنی خود شگفت زده کند.
«درخشش ابدی یک ذهن پاک» یک درام عجیب و غریب آمیخته با داستانهای علمی تخیلی است که جیم کری و کیت وینسلت بازیهای خارق العادهای در آن ارائه میدهند و توانایی گسترده خود را به عنوان بازیگر نشان میدهند. فیلم به زن و مردی میپردازد که وقتی رابطه شان تیره میشود، یکدیگر را از خاطراتشان پاک میکنند. این فیلم ظرافت و جزئیات زیادی دارد که به فیلم عمقی عاشقانه میبخشد و تماشاگران فیلم را با پایان تلخی روبرو میکند.
این فیلم ما را با پیچیدگیهای ذهن انسان و همه امکانات باشکوه آن خیره میکند. در این اثر به نویسندگی چارلی کافمن باهوش و کارگردانی میشل گوندری، روایت عجیب و غریب با تاثیری احساسی ترکیب میشود که میتواند قلب مخاطب را در همه جا لمس کند. این داستان عجیب و غریب با دنیای رویایی سوررئال هرگز از مرز گیج کننده بودن عبور نمیکند. «درخشش ابدی یک ذهن پاک» شما را با یک سواری آرام به دنیای فانتزی میبرد و باعث میشود قدرت عظیمی را که ناخودآگاه ما در اختیار دارد ببینید.
فیلم Enemy به کارگردانی دنیس ویلنوو با بازی عالی جیک جیلنهال ساخته شد. شخصیت جیک یک معلم تاریخ است و یک روز همکارش به او توصیه میکند فیلم خاصی را تماشا کند. در حین تماشای آن متوجه میشود که بازیگری در فیلم دقیقاً شبیه او است. این اتفاق او را در یک سفر شدید قرار میدهد تا بفهمد این بازیگر کیست و چه میکند. «دشمن» از ساختار خطی سنتی فیلمسازی پیروی نمیکند. به محض تمام شدن فیلم، بیننده در گیجی میماند و سعی میکند درک منسجمی از تصاویر رویایی سورئال آن بیابد.
این فیلم به زیبایی فیلمبرداری شده است، با مه زرد شدیدی برای نشان دادن کسل کننده بودن زندگی شخصیت کلیدی فیلم یعنی آدام، در حالی که از طرح رنگ روشن برای نشان دادن تضاد آن با زندگی شخصیت آنتونی استفاده شده است. این فیلم با بازی فوقالعاده، بینندگان را وادار میکند که وضعیت اسفناک شخصیت را احساس کنند. در مجموع Enemy یک فیلم هیجانانگیز روانشناختی است که مخاطب را به سفری پر از سورئالیسم میبرد.
فیلم Predestination، یک تریلر فانتزی استرالیایی به کارگردانی پیتر و مایکل اسپیریگ و با بازی اتان هاک است. این اثر از نگاه لحن و فضا اثری غم انگیز است و زیربنای شگفت انگیزی از ژانرهای بسیاری دارد که مخاطب میتواند از آن لذت ببرد. این فیلم فوقالعاده بدیع و خلاقانه است و با جنبههای قدیمی «علمی تخیلی» آغشته شده است. هاک بهطور شگفتانگیزی بازی بیعیب و نقصی را در نقش اصلی بینام ارائه میکند، در حالی که سارا اسنوک با طیف وسیعی از تواناییهای بازیگریاش مخاطب را تحت تأثیر قرار میدهد.
شخصیت هاک نقش یک مامور سفر در زمان را برای یک آژانس مخفی ایفا میکند که از توانایی آنها برای دستکاری زمان در جهت جلوگیری از جنایات استفاده میکند. در آخرین مأموریت خود، او وظیفه دارد تا شخصی خاص را متوقف کند، تروریستی که در سال ۱۹۷۵ بمبی را در شهر نیویورک منفجر کرد و ۱۱۰۰۰ شهروند را کشت. این فیلم جذاب، قابل تامل و فوقالعاده هوشمندانه، مخاطب را تا آخرین فریم بر روی صندلیهای خود نگه میدارد.
آقای هیچکس یک درام فانتزی به کارگردانی جاکو ون دورمال است. داستان این فیلم در سال ۲۰۹۲ اتفاق میافتد و به آخرین انسان فانی با بازی جرد لتو روی زمین میپردازد. او در مورد گذشته و انتخابهایی که میتوانست انجام دهد فکر میکند.
این فیلم با تغییرات سبک، لحن و روایی زیادی همراه است که تماشاگر را به چالش میکشد تا توجه بسیار دقیقی داشته باشد. در واقع این فیلم از لحاظ بصری نیز خیره کننده است. آقای هیچکس یک تجربه منحصر به فرد، تازه و عمیق را ارائه میدهد. در کنار بازی درخشان، فیلمبرداری خیره کننده و موسیقی متن شگفت انگیز. «آقای هیچکس» تجربهای به یاد ماندنی را برای مخاطب به جا میگذارد که مدتها بعد از دیدن فیلم برایش باقی میماند.
«جان مالکوویچ بودن» فیلمی دیوانهکننده درباره عروسکبازی است که پورتالی را پیدا میکند که مستقیماً به درون سر جان مالکوویچ بازیگر هالیوود هدایت میشود. این فیلم یکی از پیچیدهترین آثار در فهرست بهترین فیلمهای گیج کننده ما است. به کارگردانی اسپایک جونز و نویسندگی چارلی کافمن، بدیع، زیبا و خنده دار است. کامرون دیاز و جان کیوزاک کاملاً غیرقابل تشخیص هستند و جان مالکوویچ فرصت جالبی برای ایفای نقش خود در اختیار داشت که با خلق یک شخصیت فوق العاده این کار را انجام میدهد.
این فیلم عجیب، سورئال و متفاوت بینندگان را به دنیای خاص خود میکشد. این فیلم پر از طنز ظریف و جالب، با درخشش کارگردان اسپایک جونز و کل بازیگرانش، اثر تماشایی را به نمایش میگذارد. جان مالکوویچ بودن از آن دسته فیلمهایی است که هر چند وقت یک بار میآید و آدم را بیشتر به سمت فضایی گیج کننده سوق میدهد.
یکی از جنجالیترین فیلمهایی که تا کنون ساخته شده است؛ A Clockwork Orange شما را میگیرد و از ابتدا تا انتها روی صندلیتان نگه میدارد. این شامل احساسات شدید، غریبگی، انحراف و خشونت وحشیانه در خاصترین فرم ممکن است. این اثر عجیب کوبریک جلوتر از زمان خود بود و هنوز بر جامعه امروزی تأثیرگذار است. اثری که مخاطب را به تفکر وا میدارد.
البته این جمله را از من به یاد داشته باشید که: فیلم A Clockwork Orange به هیچ وجه اثر دلپذیری نیست، اما کمال گرایی کوبریک و مالکوم مک داول در بازی شگفت انگیز شخص الکس از مخاطب میخواهد که واقعاً به دنیای اطراف خود فکر کند. در «پرتقال کوکی» کوبریک این سوال سخت را میپرسد که اگر انتخاب خوب یا بد بودن را از مردم سلب کنیم، آیا انسانیت آنها را نیز از بین میبریم؟!
اطلس ابری، فیلمی علمی تخیلی به کارگردانی تام تیکور و واچوفسکیها، شش خط زمانی متفاوت را دنبال میکند که پس از هر صحنه تغییر میکند. سبک و ساختار فیلم آن را به فیلمی پیچیده و گیج کننده تبدیل کرده است.
این فیلم با گروه بازیگران بزرگی همراه است که همگی عملکرد شگفتانگیزی ارائه میدهند، اگرچه برخی فیلم را به خاطر جاهطلبی بیش از حد و شخصیتهای در هم تنیده بسیار نقد میکنند. اطلس ابری بخشی علمی تخیلی، بخشی درام تاریخی، بخشی کمدی، بخشی عاشقانه است که به مخاطب تجربه لذت بردن از فیلمهای مختلف را در یک فیلم واحد میدهد. اطلس ابری فیلمی تند و تیز است که فضایی برای گم شدن دیدگاه هایش در خط داستانی درهم تنیده باقی نمیگذارد.
رتبه اول برای پرجستجوترین فیلم گیج کننده با ۷۰۰۰۰ جستجو در ماه، به Tenet کریستوفر نولان تعلق دارد که در صدر فهرست بهترین فیلمهای گیج کننده است.. یک بار دیگر، نولان بینندگان را مجبور میکند تا مفاهیم پیچیده را در این فیلم جاسوسی اکشن علمیتخیلی هیجان انگیز درک کنند. به بیان ساده، فیلم درباره یک مامور سابق سیا (جان دیوید واشنگتن) است که یاد گرفته چگونه زمان را دستکاری کند، مهارتی که برای جلوگیری از یک حمله جهانی در آینده ضروری است.
این فیلم درباره سفر در زمان نیست. این در مورد دستکاری زمان است (به نام «وارونگی»). وارونگی، زمانی اتفاق میافتد که افراد یا اشیاء از یک گردان موقت عبور کنند. وقتی صحنههای اکشن پیچیده شامل وارونگی باشد، گیجکننده میشود؛ و سپس صحنههایی از نیمه اول فیلم وجود دارد که شامل شخصیتهایی میشود که زمان را دستکاری کردهاند تا از نیمه دوم به عقب برگردند. حتی شرح حال خلاصه این فیلم نیز گیج کننده است.
فیلم «من به پایان دادن به اوضاع فکر میکنم» نوشته چارلی کافمن، نویسنده و کارگردان تحسین شده، مفاهیم ویژه و خاص کافمن را به تصویر میکشد: هویتهای دوگانه، واقعیتهای رویا گونه، و شخصیتهای ناامید. رمان ایین رید که این فیلم بر اساس آن ساخته شده است، توضیحی تحت اللفظی از آنچه در حال رخ دادن است ارائه میدهد. اما خود فیلم کافمن اینطور نیست. او آزادیهای عمدهای را در مورد مطالب منبع قائل است و کل فیلم را با مفاهیم مبهمی که بینندگان را گیج میکند لایهبندی کرده است. این مدل عجیب منجر به ۵۰۰۰۰ جستجوی اینترنتی در ماه برای فهم فیلم توسط تماشاگران شده است.
در ابتدای این مطلب نیز گفته شد که بهترین فیلمها آنهایی هستند که مدتها پس از دیدن با شما همراه میشوند و مکرراً مفاهیمی را بررسی میکنند که خیلی گستردهتر از آن هستند که یکباره آنها را درک کنید. اینها بهترین فیلمهای گیج کننده هستند که از شما میخواهند که برای درک داستان و شناسایی شکافی که در ابتدا از دست دادهاید، دوباره آنها را ببینید. فیلمهایی که در بالا به آنها پرداخته شد، از آن دسته فیلمهایی هستند که برای درک کامل آنها به تماشای متعدد نیاز دارید، زیرا بسیار پیچیده و عجیب هستند.
تلقین، تنت، دشمن، دانی دارکو، پرتقال کوکی، جزیره شاتر و چشمه از بهترین آثار گیج کننده در تاریخ سینما هستند.
کریستوفر نولان به همراه برادر خود جاناتان نولان، آثاری مثل تنت، ممنتو، تلقین و… را در سینما نویسندگی و کارگردانی کردهاند که جزو گیجکنندهترین آثار سینمایی هستند.
منبع: ویجیاتو