درندهخوی و بیرحم؛ احتمالا اینها اولین صفاتی هستند که با شنیدن نام تمساح یا همان کروکودیل به ذهن هر کسی میآید.
به گزارش همشهری، حتما بارها این حیوان مهیب را در تلویزیون دیدهاید که ناگهان سر از آب بیرون میآورد و با آن جثه بزرگ و آروارههای قوی خود، آهویی را که در حال رفع تشنگی است با خود به زیر آب میبرد.
اما این تصویری نیست که اهالی سیستان و بلوچستان از کروکودیل دارند؛ آنها یکی از گونههای کروکودیل را که در منطقهشان زندگی میکند، مایه برکت و موجودی خجالتی میدانند و «گاندو» صدایش میزنند.
«جانوری که روی زمین میخزد»؛ این جمله، معنی کلمهای است که محلیها برای تمساح مردابی در ایران به کار میبرند. با اینکه این جانور قرنهاست که در ایران زندگی میکند و ردپای آن را در متون ادبی ما مانند شاهنامه با نام نهنگ میتوان یافت، اما بررسی علمی آن در ایران، به نیم قرن هم نمیرسد.
تا بهحال گاندو را از نزدیک ندیده بودم. اولینبار نزدیک به ۱۴ سال پیش بود که به منطقه باهوکلات در جنوبشرقی سیستان و بلوچستان سفر کردیم تا گاندویی را از «هوتک» به رودخانه سرباز منتقل کنیم. هوتک به استخری گفته میشود که برای جمعآوری آب در سیستان و بلوچستان کنار هر روستا ساخته میشود.
هوتکها زیستگاه مهم گاندو است و آن سال به خاطر کمآبی، آب هوتک تمام شده بود و باید برای اینکه گاندو زنده بماند، از آنجا به بیرون منتقلش میکردیم. در این سالها گاندوها را بیشتر دیده و شناختهام. آنها خیلی نیاز به آب دارند، عادتها و رفتارهای عجیب، جالب و منحصر به خودشان را دارند، در عین بیآزار بودن، بهوقت احساس خطر، موجودات درندهای میشوند و علاوه بر تمام اینها، مردم محلی رفتار و حسی ویژه و خاص نسبت به آنها دارند.
آن سالها دیدن گاندو کار بسیار سختی بود. عمده دشواریها به شرایط جغرافیایی منطقه و کمبود و پراکندگی زیستگاههای تمساح در ایران، برمیگشت. سفرهای ما با حداقل امکانات صورت میگرفت.
در تابستان وسیله سفر ما یک لندرور فرسوده و بدون کولر بود. از طرفی آن سالها جاده اصلی کم بود و برای رسیدن به زیستگاه گاندوها، باید از مسیرهایی فرعی عبور میکردیم که فقط محلیها آنها را میشناختند. در یکی از همین سفرها، ۶ ساعت طول کشید تا یک راه تقریبا نیمساعته را طی کنیم و به برکهای برسیم که در آن گاندویی زندگی میکرد.
چون جاده بیابانی بود، چندبار مسیر را گم کردیم. جاده از خاک پودرمانندی بود که باعث میشد رد ماشینها را گم کنیم. بعداز ۶ ساعت گشت و گذار در بیابان راه را پیدا کردیم. اوضاع بسیار بدی بود؛ راه برگشتی هم نداشتیم و بنزینمان هم داشت تمام میشد.
از ذخیره آبمان هم چیزی نمانده بود و تشنگی امانمان را بریده بود. به روستایی رسیدیم و از یک محلی آب خواستیم. یک لیوان آب خنک برای من آورد. از او پرسیدم که این آب خنک را از کجا آورده؟ گفت از آب برکه. حالم دگرگون شد؛ من از آب برکهای خورده بودم که کروکودیل ایرانی در آن زندگی میکرد.
کمی امکانات و بدی مسیر، فقط یکی از دشواریهای دیدن گاندوست؛ گاندو اهل آب است و در خشکی احساس خطر میکند و سخت به آفتاب احتیاج دارد. ساعتها و ساعتها در آب میماند و اگر هم بیرون بیاید، معمولا برای آفتابگیری یا راهپیماییهای طولانی برای یافتن غذاست و با شنیدن کوچکترین صدایی به داخل آب میرود.
دیدن این جانور حتی از راه دور هم کار دشواری است و عکس گرفتن از آن دشوارتر. حساسیت آنها نسبت به حضور انسان زیاد است و با احساس کمترین خطر، غیبشان میزند. ممکن است در فاصله ۳۰۰ متری آنها کمین کرده باشید، کافی است کوچکترین صدایی از حضور شما بشنود، آن وقت سریع عکسالعمل نشان داده و به زیر آب میرود. آنها صدا را از فاصلههای خیلی دور - از ۸۰۰-۷۰۰ متر آنطرفتر- میشنوند. اینجاست که پریدن تمساح مردابی در آب برای کسی که مدتها وقت و انرژی گذاشته، مساوی با فاجعه است!
برای کمینکردن و شکار حتی یک تصویر از گاندو، اول باید با حال و هوا و رفتار آنها آشنا بود. گاندوها عادتهای خاص خودشان را دارند که دانستن آنها مهمترین کلید برای دیدنشان است. باید فصل مربوط به هر یک از عادتهایش را دانست و زمان کمینکردن را آموخت. آنها در تابستان بیشتر زیر آبند و در فصل سرما بیشتر برای آفتابگرفتن به خشکی میآیند. معمولا میتوان از طریق پناهگاه آنها در خشکی یا نقبهایشان، رد رفت و آمد آنان را گرفت.
گاندوها تقریبا بیشتر عمرشان را در آب میگذرانند. یکی از دلایلی که آنها را به خشکی میکشاند، عادت آفتابگیری آنهاست. آفتابگرفتن گاندو برای خودش ساعتها و فصلهای مختلفی دارد؛ مثلا در تابستان که هوا خیلی گرم است بهندرت از آب بیرون میآید، ولی در فصول سرد، بیشتر میتوان او را در حال آفتابگرفتن دید. این عادت در راستای هضم غذایشان است؛ عموما خزندگان برای فعالتر شدن گردش خونشان نیاز به گرما دارند تا با افزایش سوخت و ساز و جریان خون بدنشان غذایشان راحتتر و سریعتر هضم شود.
اما بیرونآمدن گاندوها فقط محدود به روز نمیشود؛ آنها عادت عجیب و غریب دیگری هم دارند؛ شبگردی. به دفعات در طول بررسیها ردپای گاندو را در اطراف برکه یا در مسیرهای متفاوت تعقیب کردهایم که مشخص شده آثار پیادهرویهای شبانه آنهاست.
مورد دیگری که شاخصترین و بارزترین رفتار گاندو در بین تمام کروکودیلها و راهنمای خوبی برای پیداکردن آنهاست، عادت نقبزنی است. گاندوها درحاشیه برکهها یا رودخانه نقب میزنند. نقبها اکثرا روی دیواره برکهها یا دیواره کنار رودخانه با فاصله مشخصی از سطح آب و در صورت عدم وجود جای مناسب، در کنار برکه در دیواره تپههای اطراف یا حتی در زیر ریشه درختان حفر میشوند. به همین دلیل، از طریق رد بهجا مانده از رفت و آمد آنها به محل نقب، میتوان مسیر حرکتشان را رصد کرد.
دلیل نقبزنی گاندوها هنوز به روشنی مشخص نیست؛ همینقدر میدانیم که آنها ساعات گرم یا سرد را داخل نقب سپری میکنند و با خنکتر شدن و حتی تاریکشدن هوا از آن بیرون میآیند. اختلاف دمای موجود داخل نقب و محیط بیرون و همچنین نحوه لانهسازی و تخمگذاری این جانور نشان میدهد که گاندو از نقب به عنوان محل تخمگذاری استفاده نمیکند.
نقب گاندو طولانی است و رسیدن به انتهای آن بهلحاظ شکل خاص لانه و موقعیت آن بسیار سخت است؛ امری که تا بهحال موفق به انجام آن نشدهایم. البته به احتمال زیاد باید در انتهای تونل فضای کافیای برای چرخش و استراحت یک کروکودیل وجود داشته باشد. نقبزنی برای گاندوها کاری غریزی است و حتی دیده شده که در یکسالگی هم اقدام به این کار میکنند.
دیدن صحنه شکار یا غذاخوردن گاندو کار سختی است و باید بخت یارتان باشد تا بتوانید این اتفاق را تماشا کنید. چند سال پیش با همکاران به سمت روستای جور میرفتیم که بهطور اتفاقی گاندویی را دیدم که ماهی کپور بزرگی را – در حدود ۷۰ سانتیمتر – از آب بیرون آورده و کنارش خوابیده بود.
او منتظر بود که تا طعمهاش آفتاب بخورد و گوشتش شل و آماده خوردن شود. جالب اینجا بود که همانطور که ماهی را در آفتاب گذاشته بود، مدام زیر آب میرفت و دقایقی بعد بیرون میآمد و غذا را جابهجا میکرد. نزدیک ۲ تا ۳ ساعت آنجا نشستیم و این صحنه را نگاه کردیم و از آن عکاسی کردیم.
گاندوها قدرت جویدن ندارند و معمولا لاشههای بزرگ را یا زیر آب نگه میدارند یا زیر آفتاب میگذارند تا گوشت طعمه شل شود و بتوانند آن را بهراحتی بخورند. البته اینگونه از کروکودیلها فقط در انتظار شلشدن گوشت شکار خود نمیمانند؛ گاهی اوقات با تکانهای شدید و حرکات سریع و نیرومند سر خود، طعمه را تکهتکه میکند و این تکهها را میبلعد.
با اینکه غذای اصلی گونه گاندو، عموما ماهی است، اما چیزهای دیگری هم میخورد. نوع تغذیه این جانور، بستگی به منابع غذایی در دسترسش دارد. برای تعیین دقیق نوع تغذیه گاندو در منطقه باهوکلات، چند نمونه مدفوع این جانور را جمعآوری کردیم و علاوه بر بقایای ماهی، پر و پشم و سوسک هم در آن دیدیم که همین موضوع نشان میدهد منوی غذایی این جانور بسیار متنوع است.
گاندوها گاهی حتی به سگهای شکاری منطقه باهوکلات هم حمله و آنها را طعمه خود کردهاند. البته محلیها موردی از حمله سگها به گاندویی حدود یکمتر را هم گزارش دادهاند. گویا گاندو در برکه کمآبی زندگی میکرده و همین موضوع باعث شده تا دسترسی سگهای گرسنه به این جانور آسان شود و او را بخورند.
اینگونه اتفاقات بهندرت رخ میدهند چرا که کروکودیلها اصولا دشمنی ندارند و هر نوع جانداری را که بتوانند، میخورند. در بین گاندوها حتی عادت به مردارخواری هم دیده شده است. احشام مردم محلی و بومی هم از دیگر منابع مهم غذایی تمساح مردابی است که چندان خوشایند مردم نیست.
تا سالها که برای مطالعه درباره گاندو به منطقه میرفتم، نتوانسته بودم لانهای را که گاندو در آن تخم میگذارد ببینم. گاندوها مانند تمام اعضای خانواده کروکودیلها، تخمگذار هستند و تخمهای خود را در یک خاکریز یا کپه و یا گودالی شبیه به کوزه یا تخممرغ بزرگ که روی زمین حفر میکنند، قرار میدهند.
حفرهای که گاندو در آن تخمگذاری میکند، خاکی نرم و رطوبتی مناسب دارد و عمق آن به حدود ۳۰ سانتیمتر میرسد. اما چیزی که پیداکردن این لانهها را سخت میکند، این است که مادر، بعد از قرارگرفتن تخمها در خاک، رویشان را با خاک میپوشاند و با حرکات دم خود، آن را کاملا شبیه محیط اطراف، بازسازی میکند.
گاندوی مادر به همین کار بسنده نمیکند و یک یا حتی ۲ لانه کاذب هم برای فریب دادن شکارچیان در اطراف لانه میسازد. این لانهها از نظر ظاهری کاملا شبیه به لانه اصلی هستند و دشمنان را بهراحتی فریب میدهند. بارها برای پیداکردن لانهای که گاندو در آن تخمگذاری کرده، به این لانههای جعلیبرخوردهام.
اولینبار که موفق به دیدن لانه گاندو شدم، به کمک دیگر همکاران بود. اصولا هر گاندویی برای خود قلمرویی خاص برای لانهسازی دارد. لانه گاندوها به میزان فاصلهشان از آب، شکلهای مختلفی دارد. محل لانه معمولا در ساحل رودخانه- جایی که ارتفاع و فاصله مناسبی از ساحل داشته باشد- حفر میشود.
یکبار لانهای در سد شیرگواز دیدم که ارتفاع آن تا سطح آب، بالای ۳ متر با شیب خیلی زیاد بود. این نکته که گاندو بهراحتی از این شیب خودش را بالا کشیده و در این ارتفاع لانه گذاشته، برای من بسیار جالب بود. البته لانه را زمانی پیدا کردیم که نوزادها از تخم بیرون آمده و به آب رفته بودند و تنها پوست تخمها بهجا مانده بود.
تخمهای گاندو دو جداره است؛ جدار بیرونی آهکی، سخت و شکننده و جدار زیر آن نازک و بهصورت پرده سفیدرنگ، مقاوم و قابل انعطاف است. تعداد تخمها بسته به عواملی مثل تغذیه یا شاید سن مادر متفاوت است و به طور معمول هر گاندو حدود ۲۰ تا ۳۰ عدد تخم میگذارد. وظیفه مراقبت از تخمها فقط بر عهده مادر است و گاندوی مادر بعد از تخمگذاری، تا زمان بهدنیا آمدن بچههایش کاری جز حفاظت از لانه ندارد.
بعد از آنکه گاندو مراحل جفتگیری، لانهسازی و تخمگذاری را پشتسر میگذارد، ۵۰ تا ۶۰ روز میگذرد و وقت آن میرسد تا نوزادان گاندو اواخر تیرماه سر از تخم درآورند؛ اما مادر روی تخمها را با خاک پوشانده و آنها با توجه به جثه کوچکشان قادر به بیرون آمدن نیستند. پس بچهها زیر خاک آنقدر مادر خود را صدا میکنند تا مادر لانه را حفر کند و نوزادان را با دهان خود به نزدیکترین و امنترین منبع آبی هدایت کند؛ البته در صورت نزدیک بودن آب، نوزادان خودشان به سمت آب میروند.
بچه گاندوها هنگام خروج از تخم، ۲۵ سانتیمتر طول دارند. رنگ بدنشان زیتونی روشن است که لکههای سیاهی روی بدن، دم و پهلوهای خود دارند. این لکهها همزمان با رشد گاندوها، کمرنگتر میشوند. در طول مدت رشد نوزادان، مادر دائم در کنار آنهاست و از آنها محافظت میکند.
در صورت فراهم بودن غذا و مساعد بودن شرایط، نوزادان تمساح مردابی به سرعت بزرگ میشوند و تا پایان سال میتوانند تا یک متر رشد کنند. بچههای گاندو از حشرات و دوزیستان و لارو آنها و بچهماهیهایی که معمولا در برکههای منطقه باهوکلات یافت میشوند، تغذیه میکنند. رژیم غذایی نوزادان همراه با رشد، دچار تغییراتی میشود و در نهایت در صورت فراهم بودن، گوشت ماهی، پرندگان یا پستانداران را میخورند.
تا همین ۴-۳ سال پیش، هنوز نتوانسته بودیم بچه گاندوها را برای بررسی در زیستگاهشان پیدا کنیم. این کار برای ما بسیار لازم بود چراکه هیچگونه اطلاعاتی مثل اندازه و وزن، از آنها نداشتیم. سال ۸۴ بود که برای گرفتن نوزادان گاندو به اتفاق همکارانم در حاشیه رودخانه باهوکلات مستقر شدیم. کار بسیار سختی بود؛ اما توانستیم حدود ۱۲ بچه از ۳ لانه مختلف را زندهگیری کنیم و برای گرفتن ۵ بچه گاندو از لانه، ۳ ساعت وقت گذاشتیم.
با توجه به اینکه امکانات و وسایل ما همیشه بسیار محدود است، این بچهها را به روشی خیلی ابتدایی گرفتیم؛ من دستمال گردنی داشتم که آن را به ۴ چوب بستیم و تلهای درست کردیم و در آب گذاشتیم. خودمان هم پشت نیها مخفی شدیم. بچه گاندوها که میآمدند روی دستمال، میکشیدیمشان بالا و آنها را دانه دانه میگرفتیم. برای بررسی این بچه تمساحها حدود ۷ تا ۸ ساعت وقت گذاشتیم و پس از عکاسی، بیومتری و اندازهگیری، آنها را در همان مکانی که گرفته بودیم، رهاسازی کردیم.
روابط بین اهالی محلی بلوچستان و گاندو همیشه صلحآمیز و توام با احترام بوده است. گویا قرارداد صلحی نانوشته از قرنها پیش بین آنها وجود دارد تا هیچکدام با دیگری کاری نداشته باشند. گاهی گاندو برای آنکه از برکهای در یک روستا به برکه دیگری در روستای دیگر مهاجرت کند، از بین خانهها عبور میکند.
خانه محلیهای منطقه، بیشتر به شکلی است که حیاط ندارند. تصور کنید که خوابیدهاند و ناگهان صدای عجیبی میشنوند. چشم که باز میکنند، میبینند یک تمساح از محوطه خانهشان رد میشود. اما جالب است که طبق همان قرارداد نانوشته، تابهحال در این نقل مکان، حملهای از سوی تمساح مردابی نسبت به مردم صورت نگرفته و اهالی هم هیچوقت به این جانور حمله نمیکنند و به او آسیبی نمیرسانند.
دلیل مهاجرت یا جابهجایی گاندوها، پیدا کردن آب و تامین غذاست و به همین دلیل گاندوها جایی میروند که آب باشد. محلیها هم گاندو را مایه برکت و بهخصوص پرآبی میدانند و دربارهاش میگویند: «هرجا که گاندو باشد آب هم هست».
به همین دلیل مردم منطقه نهتنها گاندوها را مهاجم نمیدانند؛ بلکه با آنها بسیار بزرگوارانه برخورد میکنند. درست است که گاندو وقتی غذایی گیرش نیاید به احشام آنها حمله میکند؛ اما اینکار او دیگر برای مردم، بحثی عادی و مرسوم است. آنها میدانند که حیوان گرسنه است و نمیتواند تشخیص دهد که شکارش اهلی بوده و متعلق به روستاست.
اما قرارداد صلح بین اهالی و این جانور درندهخو حد و مرز دارد. نزدیک شدن به حریم گاندو میتواند خطرآفرین باشد و این موضوع را اهالی محلی بهخوبی میدانند. کوچکترین عملی در نقض قرارداد، میتواند به اتفاقی دلخراش منجر شود.
حدود سال ۱۳۸۰ و در زمان خشکسالی بود که در یکی از روستاها برای پسر بچهای اتفاق ناگواری افتاد؛ چند بچه در برکهای شنا میکردند که محل زندگی گاندوی بالغی بود. یکی از بچهها بیش از حد به این جانور نزدیک میشود و گاندو هم پای او را میگیرد و در آب خفهاش میکند؛ بچه را تکهتکه نمیکند و او را نمیخورد؛ بلکه فقط او را با خود به زیر آب میبرد.
چون تعداد این حملهها بسیار کم بوده و در قیاس با جمعیت انسانها و تعداد این گونه، میتوان آن را در حد صفر حساب کرد، باید اینگونه اتفاقات را نوعی اشتباه در تشخیص شکار دانست. در منطقه باهوکلات گزارشهایی هم از حملههای خفیفی مانند گازگرفتگی دست یا پای روستاییان منطقه وجود دارد که قابل چشمپوشی است.
با وجود این، گاندو همیشه آرام نیست و نزدیک شدن بیش از حد به حریمش خطرساز خواهد بود. عکسالعملهای این جانور هنگام احساس خطر بسیار غیرمنتظره است. حرکات دم و سرش قوی است و ضربات سر یک تمساح بزرگ بهراحتی میتواند ساق پای آدم را بشکند.
قدرت فک این جانوران مثل کوسهها بالاست؛ با آنکه بهراحتی میتوان فک آنها را کنترل کرد تا باز نشود، اما وقتی بخواهند آن را ببندند، مهار کردن آن امکانپذیر نیست. من تا بهار سال پیش تجربهای از گاز گرفتن تمساح مردابی نداشتم. برای بررسی لانهها، سمت باهوکلات رفته بودیم.
همکارانمان آنجا گاندویی را گرفته بودند و در محل پاسگاه درگس نگهداری میکردند که ما هم به آنجا رفتیم. پایم را روی سرش گذاشته بودم که با سر ضربهای زد و ۲ تا از دندانهایش در پای چپم فرو رفت. خوشبختانه فکش به هم قفل نشد؛ چون به هر اندازه قفل میشد به همان اندازه از پایم کنده میشد.
درست است که اهالی سیستان و بلوچستان با گاندو رفتار درستی دارند و به او آسیبی نمیرسانند؛ اما این جانور از تهدیدات آدمها بینصیب نمانده است. بهرهوری و توسعه در بسیاری از موارد بهضرر جانوران و محیط زیست منجر میشود و این موضوع درباره گاندو و زیستگاهاش هم صادق است.
سدسازی یکی از این موارد است؛ با اینکه ساختن سد، نکات مثبت زیادی دارد، ولی باعث میشود تا بیشتر قسمتهای دریاچه از نظر اکولوژی یا بیولوژیکی نامناسب شده و این جانور زیستگاه خود را از دست بدهد.
اصولا تخریب زیستگاه بزرگترین تهدید برای گاندوهاست. عوامل طبیعی، مثل سیل و خشکسالی از مصیبتهای دیگر این جانور است. سیلابهای تند و ناگهانی در اثر بارندگیهای خاص منطقه که به شدت گلآلود هستند، باعث ایجاد خفگی یا صدمات جسمانی و فیزیکی و باعث مرگ و میر نوزادان میشوند.
عکس این موضوع هم باز به ضرر نوزادان گاندو است؛ کمآبی بیش از حد، باعث خشکشدن برکهها میشود و پناهگاه و جای امن را از آنان میگیرد. تبدیل و تغییر زمینهای حاشیه منابع آبی، برداشت آب توسط موتور پمپها و سمپاشی برکهها برای مبارزه با مالاریا، از دیگر عواملی است که باعث تخریب زیستگاه این جانور میشود.
در آخرین طبقهبندی صورت گرفته توسط اتحادیه جهانی حفاظت از طبیعت (IUCN)، عوامل تهدیدکننده این گونه بررسی شد و آنرا جزء گونههای آسیبپذیر طبقهبندی کردند. بنابر گزارش گروه تخصصی کروکودیل وابسته به IUCN، عمده عوامل تهدیدکننده جهانی این گونه، شکار بیش از حد و غیرقانونی و تخریب زیستگاه است.
خوشبختانه در ایران شکار گاندوها منتفی است؛ چرا که هم تحت حفاظت سازمان محیط زیست هستند و هم استفادهای از آنها نمیشود. جریمه شکار این جانور در ایران ۳۲ میلیون ریال تعیین شده؛ بنابراین تمساح پوزه کوتاه ایرانی، مثل همگونه خود در پاکستان دچار تهدید شکار نیست.
قبل از سال ۱۹۷۰ میلادی مسؤولان هند برنامه حفاظتی و مدونی برای بقای گاندوها تدوین کردند که منجر به جمعآوری تخم و نوزادان و پرورش و رهاسازی آنها در طبیعت شد. این برنامه یکی از موفقترین برنامههای حفاظتی برای این گونه بوده و یکی از آرزوهای من این است که آن را در ایران هم اجرا کنم.
طی ۴-۳ سال اخیر دغدغه ذهنی من و همکارانم این بوده که بتوانم با کمک مردم محلی، مرکزی را دایر کرده و سالانه تعدادی از نوزادان گاندو را جمعآوری کنیم. در سفرهایی که به بعضی از کشورها مثل استرالیا و تایلند داشتهام، با روشهای موفقیتآمیز و خوبی روبهرو شدم که نتایج خوبی هم داشته؛ مثلا این کار را به ۲ روش انجام میدهند؛ یا مولدها را نگهداری میکنند که آنها در اسارت، تخمگذاری میکنند و نوزادان به سلامت به دنیا میآیند. یا اینکه اجازه میدهند تمساح در محیط طبیعی خود تخمگذاری کند و بعد، از نوزادان او نگهداری میکنند تا وقتی که به حدود ۷۰ تا ۸۰ سانتیمتر رسیدند آنها را در طبیعت رها کنند.
پرورش تمساح یک صنعت جدید است که امروزه تبدیل به صنعت بزرگی شده و درآمدهای قابلتوجهی را نصیب مزرعهداران و کشورها میکند. گونههای مختلفی از کروکودیلها در پرورشگاه تکثیر و پرورش پیدا میکنند و بسته به نیاز و اهداف تعریف شده، در سنین مختلف کشتار میشوند. از پوست این کروکودیلها برای تامین نیازهای بازار داخل و صادرات پوست و تولید محصولاتی مثل کیف، کفش، کمربند و... استفاده میشود.
بعضی از این مراکز، بسته به امکانات، از مهمترین و مشهورترین مراکز جذب گردشگر هستند که درآمد قابل توجهی را با توجه به تعداد افراد بازدیدکننده در طول سال به دست میآورند. این مراکز، بیشتر گونههای کروکودیل موجود در جهان را به تعداد کافی تکثیر کرده و پرورش میدهند و برای اهداف حفاظتی یا اقتصادی آنها را به کشورهای دیگر صادر میکنند.
فروش اسکلت و جمجمه برای موزهها، اندامهای تاکسیدرمی شده (مثل سر، دم، دستها)، گوشت، تخم کروکودیل، داروهای سنتی و... از تولیدات جنبی حاصل از کشتار کروکودیلهاست که درآمد خوبی برای پرورشگاهها دارد. گوشت، مهمترین تولید جنبی یک مزرعه پرورش تمساح است که بر حسب موقعیت، میتوان آن را به کشورهایی که از آن استفاده میکنند صادر کرد.
بعضی بخشها و اجزای بدن تمساح هم که بهعنوان تولیدات ابداعی و جدید، سوغات یا هدیه به گردشگرها فروخته میشوند از تولیدات دیگر مزارع پرورش تمساح هستند. برای مثال گردنآویز، دستبند و جاسوئیچی هم از جمله این محصولات است که با اجزای بدن کروکودیل ساخته میشوند.
کارگاه پرورش تمساح، مرکز مناسبی برای انجام تحقیقات مختلف علمی روی کروکودیلهاست. تحقیق و بررسی عادات رفتاری، بیولوژی، نحوه تکثیر و پرورش، تاثیر انواع مواد غذایی بر رشد و...، از جمله اموری است که در یک کارگاه پرورش تمساح به آسانی میسر میشود.
البته در اجرای تمام این موارد نباید فراموش کرد که قوانین بینالمللی خاصی وجود دارد. تجارت تمساح و محصولات آن در سطح جهانی و بینالمللی از طریق کنوانسیون منع تجارت جهانی گونههای جانوری و گیاهی در معرض خطر انقراض (سایتیس CITES)، کنترل میشود. روش اعمال مقررات سایتیس درباره تمساحها بسیار پیچیدهتر از اعمال این روشها در مورد دیگر گونههاست.
بیشتر گونههای تمساح در ضمیمه شماره یک کنوانسیون گنجانیده شدهاند که اجازه هیچگونه فعالیت تجارتی و اقتصادی روی این گونهها را به دولتها نمیدهد؛ مگر اینکه تمساحها در اسارت پرورش یافته باشند.