««کولبری» «شوتی»، «تهلنجی» و «کودکِ کار» این کلمات متاسفانه فقط در ادبیات اقتصاد ایران پیدا میشود. این ادبیات شایسته ایران بزرگ و آن چیزی که هگل و ابنخلدون میگویند، نیست. ما با اینکه بودجههای عظیمی را داریم، اما ناتوان از سازماندهی هستیم، چون هیچگاه صنعتی نشدهایم. جهان بر روی چهار سطح میگردد؛ فناوری با سطح بالا، فناوری با سطح متوسط بالا، فناوری با سطح متوسط پایین و فناوری با سطح پایین. کشور ما در دو دسته پایین قرار دارد. اگر آلمان یا آمریکا فرش ماشینی تولید میکنند، قطعا ماشینآلات آن را نیز خودشان تولید میکنند، اما ما همه ماشینآلات فرش را وارد میکنیم و حتی مجبوریم مواد و نخ را هم وارد کنیم.»
به گزارش هممیهن، محمد بحرینیان سخنرانی خود در نشست «علل فقر و بازیخوردگی ایران» که در فرهنگستان علوم برگزار شد را با این جملات آغاز میکند. او که پژوهشگر توسعه است در این نشست تلاش کرد از عدم توسعهیافتگی ایران بگوید و اینکه در نهایت چه باید کرد.
منابع ارزی مستقیم کشور از سال ۱۳۳۸ تا سال ۱۳۹۹ نزدیک به ۲۲۶۲ میلیارد بوده و منابع غیرمستقیم از سال ۱۳۵۲ تا ۱۳۹۷، ۱۸۵۰ دلار بوده که اگر بخواهیم آن را با نرخ تحلیل اوپک ثابت کنیم، ۳۲۶۸ میلیارد دلار منابع مستقیم بوده و در این سالها و ۲۰۸۵ میلیارد دلار منابع غیرمستقیم داشتهایم. بودجه عمرانی نیز به قیمت جاری ۵۲۹ هزار و ۲۷۳ هزار میلیارد تومان بوده و بودجه جاری هم ۲ میلیون و ۵۳۶ هزار و ۶۷۳ میلیارد تومان بوده است. اگر همین مقدار را بخواهیم به قیمت سال ۱۳۹۹ کنیم اعداد وحشتناک میشود.
ما در محاسباتمان به اعداد وحشتناک دیگری هم رسیدهایم، ۶۶۷۷ میلیارد دلار به قیمت جاری منابع ارزی مستقیم، منابع ارزی غیرمستقیم، بودجههای جاری و عمرانی کشور هستند که اگر از دلار تورمزدایی کنیم به رقم ۹۹۰۲ میلیارد دلار میرسیم و این برای کشور ما بسیار زشت است که با این حجم منابع، دستاوردهایی که داریم بههیچوجه در قواره مردم این سرزمین نیست. کشورهایی وجود دارند که با یکدهم این منابع توانستهاند در دنیا سری در سرها دربیاورند.
بحرینیان با طرح این پرسش که با این منابع جایگاه ما در دنیا چگونه است؟ گفت: «اگر به آمارهای سازمان تجارت جهانی از سال ۱۹۴۸ تا ۲۰۲۲ استناد کنیم، ارزش تجارت کل صادرات و واردات کالا و خدمات در جهان از ۱۲۰ میلیارد و ۷۵۰ میلیون دلار به ۵۰ هزار میلیارد دلار رسیده است. حال سهم ما چه بوده است؟ سهم کاهش پیدا کرده است و ما به ۲۵/۰ درصد تجارت جهان رسیدهایم. مقایسه آمار کشورمان با کشورهای دیگر نیز جالب است؛ چین در آن سالها وقتی ما در رقم ۵/۰ درصد بودیم، حدود ۷۵/۰ درصد بود، اما اکنون ۱۲ درصد کل تجارت جهانی را در اختیار دارد. اگر ایران را (با آمار ارایه شده از سال ۱۹۴۸ تا ۲۰۲۲) با کشورهای اطراف خلیجفارس نیز مقایسه کنیم به آمار جالبی خواهیم رسید؛ سهم امارات ۶۸/۱ درصد از تجارت جهانی بوده، سهم عربستان ۹/۰ درصد بوده و بعد از آنها عراق، قطر و ایران هستند. آیا با این موقعیت، وضعیت ایران برای چانهزنی و مذاکره مناسب است؟ با همین ارقام نیز میتوان دلایلی که وضعیت اجتماعی کشور به اینجا کشیدهشده را درک کرد.
چه شد که آمریکا و برخی کشورها سهم خود را به دیگر کشورها واگذار کردند؟ چین از کجا به کجا رسیده و چرا سهم آنها در تجارت جهانی از سال ۲۰۲۲ از آمریکا نیز جلو زده است. بسیاری از کشورها در این زمینه پیشرفت داشتهاند به جز ایران، و من هر روز که از خواب بیدار میشوم، تعجب میکنم از اینکه یکی از مسئولان اعلام میکند مثلا در فلان محصول رتبه دوم را بهدست آوردهایم یا یکی دیگر میگوید در فلان مورد رتبه چهارم جهانی هستیم. من نمیخواهم بگویم بچههای این مملکت نمیتوانند یا قدرت ندارند، اما اشکال در جای دیگری است. ما هنوز بلد نیستیم چه کنیم.
برای اینکه به این قسمت برسیم که چه شد چین، تایوان، مالزی، سنگاپور، ژاپن و کرهجنوبی به این مرحله رسیدند، باید ببینیم آنها چگونه توسعه پیدا کردند و از توسعهنیافتگی رهایی یافتند و اکنون بهعنوان بازیگر مطرح شدهاند، برعکس چرا ما در اقتصاد بازیخورده هستیم؟
در مورد توسعه حدود ۱۲۰ تعریف وجود دارد. در پنجاهودومین نشست سازمان ملل در سال ۱۹۹۷، توسعه را اینگونه تعریف کردهاند: «توسعه برنامهای چندبُعدی برای دستیابی به یک زندگی باکیفیت بالاتر برای همه مردم است، توسعه اقتصادی، توسعه اجتماعی و حفاظت از محیط زیست، عواملی وابسته به یکدیگر و از اجزای تقویتکننده توسعه پایدار به شمار میروند.»
در سال ۲۰۱۳ سازمان ملل و یونیدو در یونان نشستی را برگزار و مصوبهای صادر میکنند که «توسعه صنعتی پایدار و فراگیر منبع اصلی ایجاد درآمد است. بدون بهرهگیری از فناوری و نوآوری، صنعتی شدن تحقق نمییابد و بدون صنعتی شدن، توسعه رخ نخواهد داد.» جالب آنکه ما نیز عضو یونیدو هستیم، اما نمیدانم چرا دولتهای ما اگر عضو نهادی هم باشند، دوست ندارند به مسائلی که در دنیا در مورد آن به نتیجه رسیدهاند عمل کنند و فکر میکنند خودشان باید چیز جدیدی را پیدا کنند.
در تاریخ ۱۵۰ ساله اخیر جهان، هیچ کشوری را نمیتوانید پیدا کنید که مبتنی بر منابع طبیعی خود گسترش پیدا کرده و هیچ کشوری را نیز نمیتوانید پیدا کنید که مبتنی بر خدمات، توسعه داشته باشد. در ادامه آن مصوبه گفته شده: «فرصتهای برابر و توزیع عادلانه منافع صنعتی شدن را برای همه ذینفعان فراهم آورد.» که ما این را در بسیاری از کشورها میبینیم و البته در بسیاری از کشورها نیز نمیبینیم. واژه «پایدار» نیز اشاره به ضرورت تفکیک رونق حاصل از فعالیت صنعتی و رونق ناشی از استفاده بیش از حد از منابع طبیعی و اثرات منفی زیست محیطی دارد.
بحرینیان با بیان اینکه برخی از روسایجمهور ما با واژه بازی میکردند، گفت: واقعا ما در ایران زندگی نمیکنیم یعنی معنای زندگی این نیست که در ایران وجود دارد. ناآرامیهای اجتماعی که در کشور وجود دارد به این دلیل است که جوانان بهراحتی میتوانند وضعیت خود را با دیگر کشورها مقایسه کنند و ببینند شهری که خیابانهای آن توسط خودروها غارتشده، جای زندگی است؟ یا برج ۲۰ متری که در خیابان ۶ متری ساخته شده، ناشی از ضعف مدیریت شهر است و آیا در آن عقلانیت وجود دارد؟
یونیدو در سال ۲۰۱۹ گزارشی را منتشر و اعلام میکند: «توسعه صنعتی و تجارت جهانی در محصولات صنعتی کارنامهای موفق و اثباتشده در کاهش چشمگیر فقر از خود برجای گذاشته است. صنایع کارخانهای و بخشهای خدماتی مربوط به آن قادر هستند برای جامعه و کارگر اشتغال باثبات به وجود بیاورند. یک بخش کشاورزی صنعتی کارآمد دستیابی به تحولات اقتصادی را میسر میسازد.» این مسائل در جهان پذیرفته شده است.
بحرینیان درادامه این نشست گفت: یک تجربه تاریخی در سالهای اخیر را برای شما بازگو میکنم. ریچارد نفیو در کتاب «هنر تحریمها»، این موضوع را بیان میکند: «برخی از انواع فشارهای اقتصادی بهصورت خاص میتوانند جمعیت هدف جوان را بیشتر از جمعیت پیر تحت تاثیر قرار دهند؛ نظیر تحریمهایی که به بیکاری جمعیت هدف منجر میشود.» دقت کنید دشمنی که برای تحریمها برنامهریزی کرده به صراحت این را اعلام میکند و ما متاسفانه آن را در کشور اجرایی کردهایم؛ آن هم در زمینی که آنها برای ما طراحی کردهاند. او رسما اعلام میکند تحریمها شغلهای مربوط به بخش صنعتی و تولید را تحت تاثیر قرار میدهد. اما یک اتفاق در ایران افتاد که بعید است بسیاری از دولتها به آن توجه کرده باشند و آن، تغییرات سالانه شاغلین در کشور است. از سال ۱۳۳۵ تا ۱۴۰۰، فقط در یک دوره بوده که شاغلین کشور در حد ممتاز بوده و آن نیز در دوره آقای خاتمی بوده است. برای بنده سوال پیش آمد که در آن سالها چه اتفاقی رخ داده است که به چند شاخص رسیدیم که دولتهای ما به آن هیچوقت توجه نمیکنند. مثلا تنها در دوره آقای خاتمی بود که میزان تسهیلات بخش صنعت و کشاورزی بالاتر از بقیه بخشهای کشور بود. سوال من این است که در دولت افرادی هستند که این موضوع را تجزیه و تحلیل کنند؟
تعداد فقرای روستایی چین براساس آمار بانک جهانی از حدود ۲۰۰ میلیون نفر به حدود ۲۵ میلیون نفر رسیده است. در سال ۱۳۸۹ مرحوم عادل آذر براساس آمار مرکز ایران بهصراحت و شجاعانه اعلام کرد، ۱۰ میلیون نفر فقیر مطلق داریم و ۳۳ میلیون نفر در فقر نسبی هستند. در سال ۱۳۹۵ براساس آمار مرکز پژوهشهای مجلس بیش از ۱۳ میلیون نفر زیر خط فقر زندگی میکنند و در سال ۱۴۰۰ بنا به آمار وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی افراد زیر خط فقر به ۲۵ میلیون و ۶۰۰ هزار نفر رسیده است. آیا این آمار خجالتآور نیست؟
۱۲۵ سال است با شعارهای جنجالی که در حمایت از تولید میدهیم، مواجه هستیم. در ۱۸ فروردین سال ۱۳۹۸، آقای عبدالناصر همتی که اقتصادخوانده است و در آن زمان ریاست بانک مرکزی را برعهده داشت از مدیران عامل بانکها خواست با دادن تسهیلات هدفمند به رونق تولید کمک کنند. در شهریور همان سال آقای همتی گفت اولویت اصلی کشور احیای تولید و اشتغال است. اما در اردبیهشت سال ۱۳۹۹ با جدولی مواجه میشویم که بانک مرکزی منتشر میکند و در آن اعلام میکند به بخش صنعت ۳ میلیون و ۱۷۲ هزار و ۳۹۰ میلیارد ریال، به بخش کشاورزی ۷۴۷۴۶۷ میلیارد ریال و به بخش بازرگانی و خدمات ۵ میلیون و ۱۴۳ هزار و ۷۶ میلیارد ریال داده شده است. بعد از سه سال گزارش اقتصادی و ترازنامه بانک مرکزی مربوط به سال ۱۳۹۸ منتشر شده که در آن آمده، عملکرد در صنعت حدود ۲ میلیون هزار میلیارد ریال بوده است؛ یعنی در سالی که شعار سال رونق تولید بوده ضدصنعت و بخشهای تولیدی عمل شده است.
او با بیان اینکه برای تولید کاری صورت گرفته نشده است، عنوان کرد: مدیر کنترل شرکت ملی گاز ایران اعلام میکند خط قرمز ما در مصرف گاز در بخش خانگی و تجاری است و این یعنی اگر گاز واحدهای صنعتی قطع شود، اشکالی ندارد. جالب آنکه دو رئیسجمهور اخیر اعلام میکنند که ما کمبود گاز و برق در کشور را مدیریت کردیم، اما نگفتند با قطع گاز این کار را کردند. متاسفانه مسئولان ما فقط مونولوگ بلد هستند. چند بار رئیس بانک مرکزی و وزیر اقتصاد از کارشناسان دعوت کردند تا حتی با آنها مباحثه طلبگی کنند؟
جهان بر روی چهار سطح میگردد؛ فناوری با سطح بالا، فناوری با سطح متوسط بالا، فناوری با سطح متوسط پایین و فناوری با سطح پایین. کشور ما در دو دسته پایین قرار دارد. اگر آلمان یا آمریکا فرش ماشینی تولید میکنند، قطعا ماشینآلات آن را نیز خودشان تولید میکنند، اما ما همه ماشینآلات فرش را وارد میکنیم و حتی مجبوریم مواد و نخ را هم وارد کنیم. در آخر سال ۱۴۰۰، وزارت صمت در مورد انواع خودروهای سبک اعلام کرد ۸۵ پروانه بهرهبرداری داده شده و ۳۷ پروانه نیز در دست اقدام بوده است. یا در مورد تولید تلویزیون ۵۳ پروانه، برای یخچال و فریزر خانگی ۱۴۳ پروانه بهرهبرداری دادهاند که همگی مونتاژ میکنند.
بنده در مورد ۵ شرکت تولیدکننده لوازم خانگی آمار استخراج کردم که متوجه شدم بالای یک میلیارد و ۲۰۰ میلیون دلار ارز گرفتهاند که وزیر باید در اینباره پاسخگو باشد. یا در مورد تولید دستمال کاغذی، ۳۷۷ پروانه بهرهبرداری دادیم که ۶۱۷ میلیون دلار ارز گرفتهاند که بیش از ۵۰۰ میلیون دلار آن دلار ۴۲۰۰ تومانی بوده است. ۱۳۳ پروانه بهرهبرداری برای چای کیسهای داده شده که ۵۳ پروانه نیز در دست اقدام است که فقط یکی از این شرکتها ۱۹۵ میلیون دلار ارز و بیش از ۹۰۰ میلیارد ریال نیز تسهیلات گرفته است. اینکه دولت نمیتواند تورم و نقدینگی را کنترل کند برای این است که نقدینگی در جاهای دیگر خرج میشود. چرا نقدینگی در چین، کره و ژاپن اینگونه نیست؟ ما متاسفانه فقر اندیشیدن داریم و اندیشه کاربردی را بلد نیستیم.
بحرینیان با بیان اینکه ما خانهخرابکن خود و دنیاآبادکن دیگران شدهایم، گفت: چقدر منابع ما به ترکیه رفته است؟ آقای فریدون وردینژاد، سفیر سابق ایران در چین در گفتوگویی که در سال ۱۳۹۱ با روزنامه شرق انجام داده، گفته بود: «کشوری که چین را وارد پروژه نیروگاهسازی کرد بیشک ایران بوده است. ایران این ریسک را پذیرفت که چین در ایران نیروگاه بسازد و پس از آن بود که آنها وقتی در یک محیط خارجی مثل ایران تمرین کردند، توانستند در دنیا نیروگاه بسازند. ایران اولین کشوری بود که متروسازی چین را از مرزهای آن کشور خارج کرد و اولین کشوری بود که پذیرفت چین در کشورش مترو بسازد. چینیها سعی کردند ایران را به یک مشتری خوب تبدیل کنند و نه یک شریک اقتصادی.
اگر توجه کرده باشید بعد از اینکه رئیسجمهور به چین سفر کرد، در بازگشت اعلام کرد سرمایهگذاری خارجی چین در ساختمانسازی ایران اتفاق خواهد افتاد. این یعنی یا نتوانستند یا نمیدانستند یا نخواستند چیز دیگری مثل ماشین تولید ابزارآلات از چین بگیرند.
کار تحقیقی انجام دادهایم که نشان میدهد مصرف بنزین ما از سال ۱۳۸۰ تا سال ۱۳۹۷ و مصرف گازوئیل ما از سال ۱۳۶۷ تا سال ۱۳۹۷، براساس دادههای بانک مرکزی، ۴۵۵ میلیارد دلار و براساس دادههای وزارت نیرو ۵۱۵ میلیون دلار بوده است. آن نمایندگان مجلسی که واردات خودرو دست دوم را تصویب کردند، هیچگاه نمیگویند هیچ صنفی حاضر نیست وارد تولید موتور خودرو شود. تولید که نشده هیچ، ۱۰۰ میلیون دلاری که بانک توسعه اسلامی برای تولید اولین موتور احتراقی در خاورمیانه در سال ۱۳۸۵ اختصاص داده بود به واردات قطعات پژو ۲۰۶ داده شد. اشکال در اینجاست که کشور به این روز افتاده است.
او در انتها با طرح این سوال که چه باید کرد؟ گفت: روند تاریخی نشان میدهد که حداقل حدود ۶۰۰ سال از علم دنیا عقب افتادهایم. من این جمله انیشتین را به یاد میآورم که میگوید: «به هنگام مواجه شدن با مشکلات اساسی نمیتوانیم از همان سطح تفکری که مشکلات را به وجود آورده، توقع داشته باشیم آن را حل کند.» بدون رودربایستی وزرایی که در این چهل سال بودهاند اکنون نمیتوانند مشکلات کشور را حل کنند، چون اگر میتوانستند تا الان حل کرده بودند.
ما با اینکه بودجههای عظیمی داریم، اما ناتوان از سازماندهی هستیم، چون هیچگاه صنعتی نشدهایم. در کتاب «هنر تحریمها» آمده: «اما آنچه در عمل اتفاق افتاد این بود که ایرانیها نتوانستند پاسخی به تحریمهای اقتصادی بدهند. بحران ارز در اکتبر ۲۰۱۲ نمود بیشتری پیدا کرد و مردم ایران به خیابانها ریختند تا نسبت به درآمد کاهشیافته خود اعتراض کنند. آمریکا و متحدانش از دانش خود در مورد انقلاب ایران و احتمال به وجود آمدن ناهماهنگی اقتصادی بهعنوان راهی عامدانه برای جداکردن حاکمیت از مردم استفاده کردند.» این را دشمن میگوید. ما وقتی ۱۰۷۵ کارخانه فرش ماشینی زدیم، یعنی ۱۰۷۵ شرکت را کپی کردهایم و این به دانش و ذخیره ذهنی ما اضافه نمیکند و نمیتواند برای ما رقابت ایجاد کند تا قیمتها کم شود.
ما وقتی تجربه و ادبیات توسعه را در کشورهایی مثل کره، مالزی و سنگاپور و... که عقبمانده بودند، نگاه میکنیم، متوجه میشویم که با کلیگویی نمیتوان به جایی رسید و احتیاج به نخبه داریم. نه قوای مجریه ما و نه قوای مقننه ما در ۱۲۰ سال اخیر نتوانستهاند نخبه پرورش دهند. آن کشورها راه را با جزئیات ترسیم کردند. اگر ما اهداف خود را در چشمانداز و برنامههای توسعه نگاه کنیم، فقط به جملاتی بر میخوریم که تریلی باید آنها را بکشد، اما هیچ چیزی از آن در نمیآید، اما آنها تنها یک چشمانداز را ترسیم کرده بودند. تجربه من نشان داده این کار توسط قوای دموکراسی که ما داریم، ساخته نیست، در نتیجه باید یک نهاد فراقوهای از خبرگان برای دو مسئله اقتصاد و سیاستورزی تشکیل شود وگرنه نمیتوانیم از فقری که در آن هستیم خارج شویم.
متاسفانه حتی تنها یک مطالعهای که چین در مورد خودروسازی خود انجام داد را در دولت، مجلس و دانشگاههای خود نمیتوانیم پیدا کنیم. البته این به معنای این نیست که ما نمیتوانیم انجام دهیم، بلکه جوانان و عالمان این کشور میتوانند این راه را بروند، اما یک تصمیم درست میتواند تفاوت را ایجاد کند. باز هم اعلام میکنم با نهادهایی که ما داریم نمیتوان چنین تصمیمی را گرفت. اگر نخبگان انتخابی بهمعنای واقعی کلمه میتوانند در کنار هم بنشینند ظرف ۱۰ سال میتوانیم حداقل یکچهارم قدرت چین را داشته باشیم و ایران این پتانسیل و نقطه طلایی را دارد.