محمد مهاجری معتقد است، رفتاری که همراهان قالیباف با لاریجانی کردند، حالا درباره خودش در حال اجرا است. او میگوید: «این تخریبها بیشتر توسط طرفداران ابراهیم رئیسی صورت میگیرد، زیرا آنها میدانند که قالیباف رقیب بالقوه رئیسی در انتخابات ۱۴۰۴ خواهد بود و با ضعفهایی که دولت سیزدهم دارد، شکست رئیسی قطعی است.»
هم میهن نوشت: در روزهایی که سومین سال فعالیت مجلس یازدهم در آستانه به پایان رسیدن است، محمدباقر قالیباف شاخصترین چهره پارلمان که در سه سال اول بر جایگاه ریاست تکیه کرده، مسیر خود را ادامه میدهد.
شهردار اسبق تهران که سودای ریاستجمهوری را در سر داشت (و احتمالا همچنان دارد)، سال گذشته از «لزوم تغییرات مشروع در حکمرانی» سخن گفته بود، یکبار دیگر ۱۲ اردیبهشت در چارچوب قوانین بر مواضع قبلی خود تاکید کرد. او که سه سال است در مسیری جدید قرار گرفته و راهی را میرود که دلخواه برخی از اصولگرایان نیست، در آخرین سال فعالیت مجلس یازدهم درحالیکه گزینه اصلی ریاست است، باز هم از لزوم اصلاحات سخن گفته: «تصمیمگیریهای آشفته باعث شده که متأسفانه قدرت حل مسئله را از دست بدهیم. اگر میخواهیم حوزه حکمرانی کشور اصلاح شود، باید از مجمع تا مجلس روشهای خود را اصلاح کنیم تا بعد بتوانیم از دیگران نیز برای اصلاح، مطالبهگری داشته باشیم.»
پیشنهادات او در حالی مطرح میشود که اختلافات میان جریانهای درون اصولگرایی بهویژه در فضای مجلس نشان از آن دارد که آینده او به احتمال زیاد در تلاطم چنددستگیهای این جریان ممکن است هر سرنوشتی را برای او رقم بزند؛ از بدل شدن به علی لاریجانی و حذف از طریق نظارت استصوابی تا سعید جلیلی برای حفظ گزینه اصلی و یا تبدیل شدن به گزینه اصلی و حتی رقیب برای انتخاباتی با رنگوبوی کاملا اصولگرایی. نگاهی به گذشته و نحوه فعالیت او شاید کمکحالی برای پیشبینی تصمیمات بعدی او و آینده باشد.
در سال ۱۳۵۸، جوان ۱۸ ساله مشهدی که دیپلم خود را گرفته بود؛ راهی خدمت سربازی شد و با آغاز جنگ به جبهه رفت. در همان سالهای ابتدایی حضورش در جنگ، اولین مقام فرماندهی را تجربه کرد و در سال ۶۱ بهعنوان فرمانده تیپ زرهی ۲۱ امام رضا در شهر نیشابور انتخاب شد و یک سال بعد ارتقا جایگاه یافته و فرمانده لشکر ۵ خراسان در شهر مشهد میشود و تا پایان جنگ به فعالیت خود ادامه میدهد. پس از پایان جنگ و در سالهای سازندگی، نوع فعالیتش تغییر میکند و در سال ۱۳۷۳ با دریافت حکمی فرمانده قرارگاه خاتمالانبیا میشود و در دوران فرماندهی او، پروژههایی مانند راهآهن مشهد-سرخس و سد کرخه انجام میشود و سه سال در این قرارگاه فعالیتش ادامه پیدا کرده و در همین ایام تحصیلات دانشگاهیاش آغاز میشود.
در دوران جنگ و سازندگی، نام محمدباقر قالیباف بیشتر برای نظامیها مطرح بود، اما مرور زمان در دولت اصلاحات باعث شد که نامش آرامآرام به گوش مردم هم شنیده شود. پس از اینکه دولت اصلاحات فعالیت خود را در تابستان ۷۶ آغاز کرد، پائیز همان سال قالیباف پس از سه سال حضور در قرارگاه خاتمالانبیا، کار خود را در این قرارگاه پایانیافته میبیند و با دریافت حکمی جدید، بهعنوان فرمانده نیروی هوایی سپاه منصوب میشود و دورهای سهساله را در این سمت سپری میکند. در سالهایی که فرماندهی نیروی هوایی سپاه با او بوده، هرچند از نظر حرفهای فعالیتش در این چارچوب خلاصه شده، اما اولین و یکی از مهمترین واکنشهای سیاسی وی در همین دوره رقم میخورد.
پس از حمله به کوی دانشگاه و آغاز اعتراضات دانشجویان، نامهای از سوی فرماندهان سپاه خطاب به سیدمحمد خاتمی، رئیسجمهور وقت نوشته میشود که نام محمدباقر قالیباف هم در زیر آن نامه وجود داشت؛ نامهای تهدیدآمیز که در پایان نامه رئیسجمهور کشور اینگونه مطرح شده بود: «جناب آقای رئیسجمهور، اگر امروز تصمیم انقلابی نگیرید و رسالت اسلامی و ملی خودتان را عمل نکنید، فردا آنقدر دیر و غیرقابل جبران است که قابل تصور نیست. در پایان با کمال احترام و علاقه به حضرتعالی اعلام میداریم کاسهی صبرمان به پایان رسیده و تحمل بیش از آن را در صورت عدم رسیدگی، بر خود جایز نمیدانیم.» البته ۱۴ سال بعد، در مناظرات انتخابات ریاستجمهوری ۹۲ اعلام کرد که این نامه را او نوشته بود: «حادثه سال ۷۸ که در کوی دانشگاه اتفاق افتاد، آن نامهای را که نوشته شد من نوشتم. بنده وقتی دانشجویان در کف خیابان به سمت بیت رهبری راه افتادند، فرمانده نیروی هوایی سپاه بودم. عکس من الان روی موتور ۱۰۰۰ با چوب هست. با حسین خالقی. ایستادم کف خیابان که کف خیابان را جمع کنم. آن جایی که لازم باشد بیاییم کف خیابان و چوب بزنیم، جزو چوبزنها هستیم؛ افتخار هم میکنیم.»
پس از اینکه سه سال فرماندهی نیروی هوایی سپاه را برعهده داشت، در سال ۷۹ فرماندهی نیروی انتظامی را برعهده میگیرد. اینبار دوره فرماندهی او برخلاف دو دوره قبلی، طولانی میشود و شش سال فرمانده نیروی انتظامی باقی میماند و در همین مدت بهصورت همزمان حکم جدیدی گرفته و اینبار از سوی خاتمی بهعنوان رئیس ستاد مبارزه با قاچاق کالا و ارز منصوب میشود. در همین مدت که فرمانده نیروی انتظامی بوده است، فضای سیاسی کشور او را در مدار درگیریها قرار میدهد بهگونهای که یکی از نقشهای تاثیرگذار در برخورد با ناآرامیهای سال ۸۲ میشود؛ موضوعی که در سال ۹۲ و در جریان مناظرات انتخاباتی توسط حسن روحانی (که آن زمان دبیر شورای عالی امنیت ملی بوده) از آن رونمایی میشود. روحانی درباره نقش قالیباف گفته بود: «از آقای قالیباف خیلی تعجب میکنم. درست است باید رقابت کنیم، ولی نه اینجوری. آقای قالیباف دلم نمیخواست بگویم. آنجا بحث این بود شما میگفتید دانشجویان بیایند ما برنامه گازانبری داریم و کار را تمام میکنیم.»
در همان سالهایی که فرماندهی نیروی انتظامی را برعهده داشت، چهرهاش در جامعه مطرحتر شده و در نتیجه سودای ریاستجمهوری در سر پروراند و اولین تجربه قرار گرفتن در معرض رای مردم را سپری میکند و در سال ۱۳۸۴ بهعنوان نامزد پا به عرصه انتخابات ریاستجمهوری میگذارد و نفر چهارم کشور میشود. این کاندیداتوری بهعبارت دیگر پایان دوران حضور او در مناصب نظامی است و سردار را وارد فضایی جدید میکند. چند هفته پس از ناکامی در انتخابات ریاستجمهوری، از سوی شورای شهر تهران بهعنوان شهردار جدید تهران انتخاب میشود تا دوره فعالیتی جدید را آغاز کند؛ جایگاهی که ۸ سال در اختیارش میماند و تمام سالهایی که محمود احمدینژاد در پاستور حضور داشت، قالیباف ساکن خیابان بهشت شد تا اینکه دوران ریاست احمدینژاد بر دولت نهم و پس از آن دهم، حال و یکبار دیگر تمایل او برای رسیدن به پاستور را نشان داد.
در انتخابات ۹۲ پرقدرتتر از ۸۲ حاضر شد و نامزدی میشود که شانس اول اصولگرایان برای ریاستجمهوری بود، اما در رقابت با حسن روحانی شکست خورد و در نتیجه یکبار دیگر به خیابان بهشت برگشته و باز هم شهردار تهران میشود تا برای سومین خیز ریاستجمهوری آمادگی پیدا کند؛ اتفاقی که در سال ۹۶ میافتد و او برای سومین بار در تاریخ نامزد ریاستجمهوری میشود که در نوع خود در آن زمان رکورد محسوب میشد. (در این زمینه او و محسن رضایی با سه بار نامزدی ریاستجمهوری و تایید صلاحیت مشترکا رکورددار هستند)
حضور قالیباف در انتخابات ریاستجمهوری سال ۹۶ یک تفاوت آشکار با دو حضور قبلی پیدا کرده و اینبار به نوعی مجبور میشود که بهنفع ابراهیم رئیسی از انتخابات کنارهگیری کند، هرچند اینبار هم شکست سهم او و همپیمانان انتخاباتیاش میشود. اما اینبار پس از شکست، دیگر فرصتی برای بازگشت به شهرداری تهران فراهم نبوده و او تصمیم میگیرد حضور در عرصه جدیدی را امتحان کرده و اینبار بهعنوان سرلیست اصولگرایان پا به عرصه انتخابات مجلس یازدهم میگذارد و برای اولین بار در طول زندگی سیاسی در یک عرصه انتخاباتی پیروز شده و پس از آن رئیس مجلس میشود.
محمدباقر قالیباف ماههاست از لزوم تغییرات مشروع در حکمرانی حرف میزند، از آشفتگی تصمیمگیری در کشور سخن میگوید و تاکید بر لزوم اصلاحات دارد، این در حالی است که روندی که پیش از این طی کرده بود خلاف این موضوع را نشان میدهد؛ چهرهای که این روزها نشان میدهد شباهتی با چهره گذشته ندارد. او که در سال ۸۲ به گفته خود چوببهدست مشغول برخورد با دانشجویان معترض بوده یا در برخورد با معترضان تاکتیکهای گازانبری و لوله کردن را در پیش گرفت و از این لحن در انتخابات ۹۶ استفاده میکند؛ سال ۸۴ ستادهایش با عنوان «اصولگرایانِ اصلاحطلب» شروع به فعالیت کرد. ستادهایی که علیرضا زاکانی مسئول آن و از جمله چهرههای شاخص همراه او احمد توکلی بود. البته او در همان سال وعدههایی شبیه به برنامههای اصلاحطلبان مطرح کرد؛ موضوعی که در سال ۹۲ و پس از دو دوره حضور احمدینژاد در ریاست دولت خبری از آن به چشم نمیآمد.
مثلا او سال ۸۴ در جمع مردم ایلام گفت: «ما توسعه سیاسی بهمعنای واقعی را ندیدیم و ظرفیتهای قانون اساسی در این دوران نیز عینیت پیدا نکرد و در زمان توسعه اقتصادی نیز در عرصه اقتصاد بیکاری و تورم بود و الان هم هست.» یا به صراحت در برنامه پرسش و پاسخ تلویزیونی (سال ۸۴) در ادامه تلاشهای دولتهای قبل برای پیوستن به سازمان تجارت جهانی از آن استقبال کرد و گفت: «من موافق پیوستن به سازمان تجارت جهانی هستم، اما ابتدا باید خصوصیسازی را در کشور گسترش و سامان دهیم و در این مورد هم ابتدا باید مدیریت را خصوصی کرده و کارخانهها و شرکتهای بهروز شده و با راندمان بالا را با روشهای صحیح در اختیار بخش خصوصی قرار دهیم».
این تفاوتنظرها در ادوار گوناگون بهگونهای بوده است که بسیاری درباره وابستگی جریانی و نوع نگاه سیاسی او بحثهای مختلفی را مطرح کردهاند. او معمولا از نگاه بسیاری از چهرههای اصولگرا بنا بر کنش و سابقهاش چهرهای باصلابت در این جریان نیست و البته در تحلیل شخصیت او هم میتوان تنوع عقاید و فاصلهگیریها بهویژه زمانی که ضرورت فضای سیاسی برای همراهی جامعه را میطلبد شاهد این مدعا دانست. اما سوال اینجاست که روند این تغییرات در آینده چگونه خواهد بود؟ چنانچه حتی تا پیش از اعتراضات سال گذشته برخی او را از مجموع چهرههایی میدانستند که شاید اگر اختلافات و عملکردش در شورای شهر نبود و تجربه دوره دوم حسن روحانی اتفاق نمیافتاد؛ برخی اصلاحطلبان پشت آن برای رقابت بعدی قرار میگرفتند..
او که در سه سال اول مجلس یازدهم رئیس بوده، این روزها در حالی در آستانه به پایان رساندن سومین سال ریاست است که حاشیهها پیرامونش بیشتر شده و تقابلهای آقای رئیس با برخی از اصولگرایان علنی شده است؛ افرادی که قالیباف سال گذشته دو عبارت مهم را درباره آنها به کار برده بود، ابتدا با استفاده از تعبیری که مقام رهبری به کار بردند، در تابستان سال گذشته و پس از ماجرایی که در فضای مجازی سروصدا به پا کرد، گفت: «بنا نیست ما تنبلی کنیم، دهانمان را باز کنیم، هر حرف نپختهای را به زبان بیاوریم و اسم خودمان را بگذاریم انقلابی. بهقول حضرت آقا، سوپرانقلابی.» و یا در مورد دیگر، چهار ماه بعد باز هم آنها را خطاب قرار داد و گفت: «متاسفانه گرفتار کسانی شدهایم که برای انقلاب یک سیلی نخوردهاند، درد نکشیدهاند و کاری هم نکردهاند و فقط هوار کشیدهاند.»
استفاده از این عبارات در میانههای راه سومین سال کار مجلس یازدهم، نشان میداد که اختلافات رئیس قوه مجریه با این طیف در حال گسترش است و در نهایت کار به جایی رسید که پس از اینکه قالیباف از لزوم تغییرات مشروع در حکمرانی سخن گفت، شاهد موجی از حملات به قالیباف از سوی بهارستاننشینان نزدیک به جبهه پایداری بودیم. برای مثال در دیماه سال گذشته، علیاصغر عنابستانی هیئترئیسه را تهدید به استیضاح کرد. الیاس نادران در نطق خود به رئیس مجلس اتهام زد که مجلس را ضایع و بیخاصیت کرده و از کارآیی انداخته است و موسویلارگانی هم نطق کرد که قالیباف مجلس را سلیقهای اداره میکند. البته در این میان قالیباف حامیان مهمی در مجلس و بیرون از بهارستان دارد.
سال قبل زمانی که آن ماجرای حاشیهای پیش آمده بود، محمدعلی محسنیبندپی، سخنگوی فراکسیون مستقلین ولایی گفته بود: «ما در سوزاندن مدیران، سابقه طولانی و کارنامه بلندبالایی داریم. بخشی از نقدها به آقای قالیباف، درست بود، اما دلیل نمیشود کل تجارب و توانمندی او را بابت این نقدها، نفی و طرد کنیم.» و یا سیدغنی نظری، دیگر نماینده مجلس دیماه سال قبل در اوج حملات به قالیباف گفته بود: «برخی نمایندگان با بیان ایرادهایی، رئیس مجلس را در تنگنا قرار میدهند. اینکه اجازه صحبت به رئیس مجلس ندهیم و او را از حیز انتفاع خارج کنیم، قابلقبول نیست.» و یا علی بابایی هم در تریبون بهارستان گفته بود: «برخی در بیرون مجلس کور خواندهاند که بخواهند به بهانه تضعیف مجلس یازدهم، مجلس بعدی را تسخیر کنند.»
بههرصورت درحالیکه قرار است دوم خرداد چهارمین انتخابات هیئترئیسه مجلس یازدهم برگزار شود، هرچند تا به امروز گزینهای از سمت جبهه پایداری برای ریاست مجلس و رقابت با قالیباف معرفی نشده و او فعلا تنها کاندیدای ریاست بر مجلس است، اما میتوان انتظار داشت که در آخرین سال فعالیت مجلس یازدهم و البته با توجه به نزدیک شدن به انتخابات مجلس دوازدهم، این اختلافات گستردهتر شده و لایههای جدیدی از آن به نمایش گذاشته شود؛ اختلافاتی که پیشدرآمدی بر انتخابات مجلس دوازدهم خواهد بود و ممکن است به صفبندی جدید منتهی شود.
حشمتالله فلاحتپیشه نماینده ادوار مجلس در گفتگو با هممیهن تصریح کرد: دولت و مجلس مسئولیت مشترک دارند
حاشیههای بهوجودآمده درون مجلس یازدهم روزبهروز بیشتر میشود و در این مسیر بارها شاهد هستیم که بعضا کار از انتقاد فراتر رفته و جریانات داخلی مجلس به تخریب هم میپردازند که در رأس هرم برخی حملات شخص رئیس مجلس قرار دارد. حمشتالله فلاحتپیشه، نماینده ادوار مجلس در گفتوگویی که با هممیهن داشت، معتقد است: «علت فضای پیشآمده در مجلس این است که دولت و مجلس وعدههای شکستخورده انتخاباتی دارند و به علت شکست مشغول پاسکاری مقصر هستند تا از مسئولیت فرار کنند.»
در ماههای اخیر شاهد افزایش درگیریها در فضای مجلس بین نمایندگان هستیم و در این مسیر تخریبهایی هم صورت میگیرد. برای مثال بارها توسط برخی نمایندگان علیه رئیس مجلس موضعگیری صورت گرفته است. تحلیل شما از فضای موجود چیست؟
اعتقاد من این است که آن چیزی که ما این روزها میبینیم نوعی دعوا و جنگ زرگری انتخاباتی است و دارای سابقه تاریخی است، بهویژه زمانی که یک قوه و بهصورت نادر هر دو قوه مقننه و مجریه، جزئی از یک جناح خاص باشند. طبیعتا در سال انتخابات باید پاسخگوی عملکرد خود باشند، اما وقتی میبینند که توانایی این را ندارند که پاسخگو باشند، به صورت طبیعی یک جناح از دل آن خارج میشود و دو طرف یکدیگر را مسئول شکست وعدهها و تعهدات معرفی میکنند و تبدیل به دو جبهه جدید در انتخابات پیشرو میشوند. واقعیتی که وجود دارد این است که من اعتقاد دارم نباید به شعور سیاسی ملت ایران توهین کرد. دولت آقای رئیسی و مجلس یازدهم با هم تعهدات مشترکی دارند و سیاستهای مشترکی را در پیش گرفتند. مثلا در عرصه سیاست خارجی و اقتصادی عملکرد آنها مشخص است، تنها جایی که میتوانند گزارش عملکرد بدهند، افزایش درآمدهای ناشی از مالیاتی است که در جامعه شکل گرفته است؛ مالیاتی که عمدتا بر دوش طبقات مولد سنگینی میکند و البته تورم فزاینده و گرانیهایی که شکل گرفته هم در این دسته هستند. اینها در نتیجهی عملکرد کل جریان حاکم بر مجلس و دولت است.
الان که در آستانه انتخابات قرار داریم، یک فرضیهای همواره میان افرادی که دنبال انتخابات یکدست هستند، شکل میگیرد که انتخابات رقابتی بین خودیها خواهد بود؛ خودیهایی که با هم بودهاند و الان جنگ زرگری انتخاباتی دارند. در این مسیر یک جریان سعی میکند که جریان مقابل را مورد انتقاد قرار دهد، برای اینکه در این انتخابات بتواند برنده شود. واقعیتی که وجود دارد این است که فارغ از اینکه انتخابات چه شکلی داشته باشد، مجموع جریانهای حاکم بر مجلس که بهصورت عمده حامی آقای رئیسی بودند، مسئول عملکردها و ضعفهایی هستند که در جامعه وجود دارد. بزرگترین مسئولیت آنها قبل از هر چیز این است که در قبال ایجاد مشارکت سیاسی مسئولیت دارند. همین نقد هم به دولت آقای روحانی وارد بود و نقش عمده در کاهش مشارکت داشت. الان هم همین مجلس و دولت نقششان در کاهش مشارکت قابل ملاحظه خواهد بود، ولی اینکه چند ماه قبل از انتخابات ما شاهد معدود استیضاح موفق باشیم، احتمالا سخنرانیهای آتشینی صورت بگیرد و به یکباره برگههای تذکر و سوال بیشتر شود و ما شاهد جبههبندیهای جدیدی باشیم، علت هم صرفا انتخابات است.
علت عدم پذیرش مسئولیت وضعیت موجود را چه میدانید؟
متاسفانه ما با شکست وعدههای سیاسی و انتخاباتی مواجه هستیم و، چون این وعدهها شکست خوردهاند ما شاهد پاسکاری مقصر هستیم و طرفین سعی دارند دیگری را مقصر جلوه دهند و تنها علمکرد آنها خلاصه در پیدا کردن مقصر میشود، اما مردم ایران از این رویه خسته شدهاند. تا زمانی که هر دو جریان دنبال پیدا کردن مقصر هستند، مردم هر دو جریان را مقصر قلمداد میکنند، علت هم این است که ما نظام مدیریت پاسخگو نداریم که آمارها پاسخگو باشند.
با توجه به فضایی که در کشور وجود دارد، چه چشماندازی را میتوان برای سیاست مجلس ترسیم کرد؟
اعتقاد من بر این است که آن چیزی که باید مدنظر داشت چینش نخبگان سیاسی نیست، بلکه باید سرنوشت وعدههای انتخاباتی را مورد توجه قرار داد. ما با یک مسئلهای تحت عنوان عدم تامین وعدههای انتخاباتی مواجه هستیم و این مهمتر از این است که یک سیاستمدار چه مقامی را به خود اختصاص خواهد داد. این همان فضای ذهنی همان سیاستمدارانی است که جنگ زرگری انتخاباتی راه انداختهاند.
محمد مهاجری روزنامهنگار و تحلیلگر سیاسی مطرح کرد: احتمال رقابت قالیباف با رئیسی
فضای سیاسی درون اصولگرایی به سمتوسویی رفته است که هرازچندگاهی شاهد بحثها و اختلافات میان جریان نزدیک به محمدباقر قالیباف با سایر جریانهای اصولگرای حاضر در فضای سیاسی اجرایی کشور هستیم. محمد مهاجری، روزنامهنگار و تحلیلگر سیاسی معتقد است، رفتاری که همراهان قالیباف با لاریجانی کردند، حالا درباره خودش در حال اجرا است. او میگوید: «این تخریبها بیشتر توسط طرفداران ابراهیم رئیسی صورت میگیرد، زیرا آنها میدانند که قالیباف رقیب بالقوه رئیسی در انتخابات ۱۴۰۴ خواهد بود و با ضعفهایی که دولت سیزدهم دارد، شکست رئیسی قطعی است.»
طی چند ماه اخیر، در فضای مجلس حاشیههای زیادی دیده میشود که یکی از مهمترین آنها تخریبهایی است که علیه رئیس مجلس صورت میگیرد. علت این امر را چه میدانید؟
این کار بیشتر توسط رسانههای تندرو انجام میشود، اما آنچه در مجلس اتفاق میافتد و تخریب سیاسی به شمار میرود، چیز جدیدی نیست و در سه چهار دهه گذشته همیشه این اتفاقات میافتاده است، اما آنچه در حال حاضر درباره آقای قالیباف وجود دارد، دلیلش این است که بیشتر جبهه پایداری و طرفداران آقای رئیسی (نه خود رئیس دولت) دنبال اعتبارزدایی از رئیس مجلس هستند که اگر بتوانند، کاری کنند که ایشان در انتخابات هیئترئیسه مجلس که چند هفته دیگر برگزار میشود، رای نیاورد و در سال آخر رئیس مجلس نباشد و یا در انتخابات مجلس دوازدهم که پایان سال پیش رو خواهد بود، رای نیاورد و یا اگر هم رای آورد با رای ضعیف به مجلس برود. دلیل دیگر این اتفاقات این است که آقای قالیباف در جبهه اصولگرایی بالقوهترین و محتملترین کاندیدای رقیب آقای رئیسی در انتخابات ریاستجمهوری سال ۱۴۰۴ است.
ایشان اگر در سال ۱۳۹۶ رقیب آقای رئیسی بود و بنابر فشارهایی کنار رفت تا آقای رئیسی باقی بماند، احتمالا دیگر این فشارها وجود نخواهد داشت که آقای قالیباف به نفع رئیسی از انتخابات کنارهگیری کند. ضمن اینکه عملکرد آقای رئیسی به اندازه کافی ضعیف بوده است که هر کسی در مقابل او قد علم کند، اگر در شرایط یکسان باشند و فشاری اعمال نشود، قطعا مقابل رئیسی پیروز خواهد شد. دلیل اینکه الان مشغول به تخریب آقای قالیباف هستند، این اتفاق است. البته همانطور که گفتم، تخریب قبلا هم بوده است و توسط اطرافیان آقای قالیباف علیه دیگران صورت گرفته است و آنها هم علیه برخی رقبای سیاسی خودشان ورود کردهاند، مثلا این جریان نزدیک به قالیباف یک زمانی همین کار را علیه آقای علی لاریجانی انجام داده بودند، حالا اینبار همین کار را علیه خود آقای قالیباف انجام میدهند. من بزرگترین دلیلش را توسط تندروهای داخل و بیرون از مجلس این میدانم که قالیباف را رقیب رئیسی میدانند.
پس موضوع این تخریبها کاملا انتخاباتی است؟
بله، کاملا سیاسی و انتخاباتی است، هیچ دلیل دیگری نمیتواند داشته باشد. انتخابات هیئترئیسه مجلس و پس از آن مجلس دوازدهم در راه است. آقای قالیباف در انتخابات مجلس یازدهم، بسیار در بستن لیستها تاثیرگذار بود و اینها الان دنبال این مسئله هستند که آقای قالیباف را از نقش خودش جدا کنند و نقشی که داشته را از او بگیرند و اجازه ندهند ایشان پرقدرت به انتخابات مجلس ورود کند. جبهه پایداری این خطر را احساس میکند که به علت درگیری که طی این سه سال با آقای قالیباف داشته است، حتی در لیستبندی انتخابات مجلس آینده هم از سمت آقای قالیباف طرد شود و به همین دلیل الان به زدن قالیباف مشغول هستند. البته جبهه پایداری کلا روشاش فشار، حمله و فضاسازی بهمنظور سهم گرفتن است و همیشه این کار را کرده است. در انتخابات مجلس یازدهم هم اینها علیه این و آن و حتی خود اصولگراها شروع به تهدید کردند تا سهم بگیرند. تهدید کردند که ما از جرگه اصولگراها خارج میشویم تا سهم خودشان را بگیرند. همیشه با این بازیبههمزدنها، سهمشان را گرفتهاند، اما متاسفانه نمیدانم چرا این باجخواهی آنها توسط دوستان اصولگرا با پاسخ مثبت روبهرو میشود.
با فضایی که وجود دارد و تخریبهایی که صورت میگیرد، میتوان انتظار داشت که مانند مجلس یازدهم لیست واحد اصولگرایی ارائه شود؟
الان خیلی زود است که درباره این موضوع حرف بزنیم، اما من احتمال میدهم که در انتخابات ۱۴۰۲، اختلافات داخلی اصولگرایان خیلی بیشتر شود، دلیلش هم این است که اصولگراها همیشه اثبات کردهاند وقتی رقیب سرسخت و مشترک داشته باشند با هم متحد میشوند. در انتخابات ۱۴۰۲ قطعا رقیبی برای جریان اصولگرایی وجود نخواهد داشت و پیشبینیهایی که تا الان وجود دارد این است که ما شاهد برگزاری انتخاباتی سرد خواهیم بود. در انتخابات سرد هم فقط اصولگراها هستند که با هم رقابت خواهند کرد و اتفاقا این موضوع را فضایی مناسب برای وزنکشی جریان اصولگرا میدانند.
به عنوان آخرین سوال، آینده سیاسی محمدباقر قالیباف را چگونه میتوان ترسیم کرد؟ در بین حرفهایتان به آقای لاریجانی اشاره کردید. آیا رئیس مجلس یازدهم در همان مسیری قرار خواهد گرفت که پیش از این آقای لاریجانی در آن قرار گرفته بود؟
آقای قالیباف به اندازه آقای لاریجانی اصولگرا نیست، یعنی اینکه چنان استواری ندارد که یک نظم فکری داشته باشد و به یکسری چیزها معتقد و پایبند باشد. آقای قالیباف بیشتر یک تکنوکرات است و اصلا یک پارلمانتاریسم محسوب نمیشود، بنابراین همین کاری هم که کرد و به مجلس یازدهم آمد، شاید یکی از اشتباهاتش بود، زیرا اصلا آقای قالیباف یک چهره سیاسی به معنی اَتَم نیست، بیشتر تکنوکراتی است که در شرایط مساعد خیلی خوب کار میکند و سابقه و تجربهای در این زمینهها در شهرداری، ناجا و قرارگاه خاتم دارد که همین تجارب از ایشان یک تکنوکرات ساخته است؛ بنابراین ایشان را نمیتوان با آقای لاریجانی از جهت مرد سیاست بودن یکی دانست، پس به همین علت اینکه سرنوشت مشترکی هم خواهند داشت، اینطور نیست و من چنین تصوری را ندارم. ضمن اینکه به هر حال آقای قالیباف میخواهد بماند و در شرایطی است که هم خود ایشان احساس میکند و هم در فضای سیاسی کشور احساس میشود که ایشان که از چهرههای درجه دو و سه سیاست کشور است، در غیاب بزرگان سیاست، از چهرههای اصلی سیاسی کشور محسوب میشود. بههمین علت برداشت من این است که آقای قالیباف در فضای سیاسی کشور باقی خواهد ماند و از نقطهضعفهای آقای رئیسی کاملا به نفع خودش استفاده خواهد کرد.