کیهان نوشت: «بهوضوح فرآیند واحدی در تمامی جبههها احساس میشود؛ از شمال و جنوب تا کرانه باختری؛ جانشین سردار سلیمانی درگیر امور سوریه، لبنان، عراق، خلیجفارس و دریای سرخ است. قدرت او در حال افزایش میباشد و در حال برقراری ارتباط میان جبهههای مختلف است».
این فرازی از اظهارات منتشرشده در کانال ۱۲ تلویزیون رژیم اسرائیل میباشد. سه روز پیش «امیر بوخبوط» کارشناس امنیتی این رژیم ضمن بیان نکات فوق نسبت به افزایش روزافزون تحرکات مقاومت منطقه در برابر طرحهای غرب و عوامل منطقهای آن هشدار داد.
حدود سه سال پیش ترور سردار شهید حاج قاسم سلیمانی از سوی مقامات ارشد آمریکا و در یک همگرایی اطلاعاتی با رژیم صهیونیستی، با این «توجیه راهبردی» طراحی و به اجرا درآمد که «موفقیتهای منطقهای و فرامرزی جمهوری اسلامی کاملاً به «وجود» شخص حاجقاسم وابسته است و اگر او از میان برود، دور موفقیتهای جمهوری اسلامی در منطقه متوقف میگردد.»
«مایکل نایتز» یک مقام مطالعاتی - اطلاعاتی آمریکا در عراق که گزارشهای او کاملترین جمعبندی کارشناسی تلقی میشد، در بهار ۱۳۹۸ طی یک گزارش حدود ۵۰ صفحهای به مقامات پنتاگون نوشته بود «تاکنون موافق تعرض به سلیمانی نبوده و آن را چندان مفید نمیدانسته، اما اینک با بررسیهای کارشناسی در میدان عراق و در تماس با بسیاری از افراد عراقی به این جمعبندی رسیده است که تقریباً همه موفقیتهای ایران در عراق وابسته به ابتکارات شخص «قاسم سلیمانی» است و اگر او از میان برداشته شود، از آنجا که جایگزینی برای او وجود ندارد، رشته اقدامات راهبردی ایران در عراق گسسته میشود.» او در گزارش خود یادآور شده بود «میداند از میان برداشتن سلیمانی هزینههای سنگینی برای آمریکا خواهد داشت، اما در نهایت فوائد این اقدام بر هزینههای آن ترجیح دارد».
بعد از به شهادت رسیدن حاج قاسم توسط آمریکاییها، اگرچه به دلیل مواجه شدن با عواقب شدید، اسرائیل نقش خود را انکار کرد، چندی بعد منابع اطلاعاتی رژیم صهیونیستی، نقش خود را بروز دادند و رئیسقبلی موساد اعلام کرد ما از زمان و مکان ترور او آگاه بودهایم. همین سه روز پیش هم کانال تلویزیونی ارتش رژیم صهیونیستی فاش کرد که «اسرائیل تأمینکننده اطلاعات مرتبط با تردد سردار سلیمانی به سوریه، لبنان و عراق بوده است.»
بعد از این قضایا میرسیم به جمعبندی امروز مقامات ارشد نظامی آمریکا و رژیم صهیونیستی. همین چند روز پیش «دیوید پترائوس» که در زمان اقدام ارتش آمریکا به ترور سردار سلیمانی فرمانده نیروهای سنتکام بود، طی مصاحبهای با صراحت اعلام کرد «طرح آمریکا برای ترور سردار سلیمانی موفق نبوده و نتوانسته است روند تحرک منطقهای ایران را کند نماید.»
سه روز پیش و همزمان با اظهارات پترائوس، تلویزیون ارتش اسرائیل هم در برنامهای که از اظهارات امیر بوخبوط کارشناس نامآشنای نظامی آن استفاده شده بود، گفت «از شمال تا جنوب کرانه باختری و از سوریه و لبنان و عراق تا خلیجفارس و دریای سرخ، اقدامات تحت فرمان سردار «اسماعیل قاآنی» افزایش پیدا کرده و مسایل اخیر میان ایران و کشورهای مهم آسیا، سبب افزایش شدید این تحرک نیز میشود.»
این اظهارات حدود چهل ماه پس از انتصاب «اسماعیل قاآنی»، سردار سرفراز اسلام به فرماندهی نیروی قدس، بیانگر آن است که نه تنها راه شهید سلیمانی ادامه دارد، بلکه این راه اینک رونق بیشتری هم پیدا کرده است. بر این اساس یک رسانه اسرائیلی اخیراً نوشت، «سردار ساکت» در تحولات قوی ظاهر میشود و در یمن، عراق، سوریه و فلسطین توانسته موقعیت نیروهای مقاومت را به نقطه بدون بازگشت برساند. این قلم نمیخواهد بر عبارات این افراد صحه بگذارد؛ چرا که این اعترافات بوی دشمنی میدهد و در متن آن نوعی تحریک دیگران هم نهفته است؛ اما جدای از این اظهارات، واقعیت این است که راه سلیمانی در ایران و در منطقه با قدرت ادامه دارد و عرض و عمق موفقیتهای سردار قاآنی به هیچ وجه کمتر از موفقیتهای سردار شهید نیست و این البته بیدلیل هم نمیباشد.
خداوند بر درجات شهید حاج قاسم سلیمانی بیفزاید، حدود چهار سال پیش از شهادتش نقل میکرد که در جلسهای با حضور مقامات ارشد یک کشور همسایه - که او از آن کشور و مقامات آن یاد کرد - وقتی بحثها و مذاکرات او و آن مقامات درباره یک کشور همسایه، به نقطه دشواری رسید، وزیر خارجه آن کشور در حضور رئیسجمهور آن با حالت تحقیرآمیزی خطاب به من گفت «آقای سلیمانی برتری تو نسبت به ما در این است که تو در تاکتیک خیلی قوی هستی و ایراد تو این است که آدم استراتژیستی نیستی - که البته شهید سلیمانی واقعاً هم یک استراتژیست عالیرتبه و هم یک عنصر تاکتیکشناس برجسته بود - به او گفتم لازم نیست که من استراتژیست باشم! من همانقدر که در تاکتیک خوب عمل کنم، کافی است؛ چرا که من در بالای سر خود یک استراتژیست قوی دارم، استراتژی از او و عمل از من است.» این راز تداوم راه شهید سلیمانی و هم راز حرکت شتابان پس از سلیمانی میباشد. رهبر معظم انقلاب اسلامی این معما را حل کرده است. وقتی سوابق حدود ۳۶ ساله رهبری ایشان را بررسی میکنیم و قطعات این تاریخ را کنار هم قرار میدهیم، درمییابیم که او کارها را در این مسیر پر فراز و نشیب - در واقع - بدون نقص پیش برده است. حوصله ایشان و رنگ به رنگ نشدن در طول تحولات، این بعد توانمندی شخصیتی رهبری را عیان نموده است.
در طول این دوره، بسیاری از کسان در سپهر سیاسی ایران ظاهر شدهاند و اظهارات بهظاهر هوشمندانهای را مطرح کرده و در دوره خود، گواهان زیادی دور خویش جمع کردند، اما با گذشت زمان معلوم شد فاصله حقیقت و مجاز چقدر است! مثلاً در مورد تحولات سوریه، رئیسجمهور وقت ایران حاضر به تماس با بشار اسد نبود و معتقد بود حمایت از او یک خطای راهبردی و هزینهای سنگین و بیبازگشت است. در آن زمان کم نبودند کسانی که پای حرف او هورا میکشیدند، اما امروز که حدود یک دهه از آن حرفها گذشته است، کمتر کسی تردید دارد که راهبرد ایران در قبال سوریه، اساسی، موفق و به مصلحتترین بوده است. امام خمینی و امام خامنهای در صحنههای حساس، مثل یک دیدهبان که تا فرسنگها جلوی خود را ببیند، حرکت نیروهای خودی را تنظیم کردند و به پیش حرکت دادند در حالی که در اطراف آنها افراد صاحب نفوذی بودند که بر آنان خرده میگرفتند.
راه سلیمانی از این رو ادامه دارد که از یکسو راهنمای آن راه، ادامه مسیر را هم راهبری میکند و از سوی دیگر درستی این راه به اثبات رسیده است. این راه راه مقاومت است. این درستی راه مقاومت است که دو روز پیش، دبیرکل مصری «اتحادیه عرب» با صراحت اعلام کرد، اسد در برابر مخالفان خود به پیروزی رسیده و اخراج سوریه از اتحادیه عرب اشتباه بوده است. این نتیجه راه مقاومت است که آمریکاییها را به اذعان واداشته که مقاومت، ایران را به کانون توجه قدرتهای آسیایی تبدیل کرده و راه موفقیت تحریمهای غرب علیه آن را مسدود نموده است. این راه مقاومت است که عربستان سعودی را پس از تحمیل و تحمل ۸ سال جنگ و نزدیک به ۷۵۰ میلیارد دلار هزینه، از رویارویی با ایران به گفتوگوی رویارو با ایران انتقال داده است. به عبارت واضحتر آنچه عربستان را به این جمعبندی رساند که ادامه آن مسیر، بیفایده میباشد؛ پافشاری جمهوری اسلامی ایران بر اصول سیاست خارجی خود و نیز هشت سال مقاومت مظلومانه یمنیهاست.
ما حق نداریم این دو دلیل اساسی را در موضوع عربستان نادیده بگیریم. این راه مقاومت است که ایران را وارد معادلات جهانی کرده و حضور او در هر مجموعهای را برای آن مجموعه - بیش از ایران - مغتنم نموده است. خب این راه موفق است، نه فقط برای دورهای که ما پنجه در پنجه مخالفان بینالمللی و منطقهای داشتهایم، برای همین الان و مهندسی روابط آینده ایران و جهان هم موفق است. اگر ایران در سپهر سیاست بینالملل جایگاهی برجسته و بزرگ پیدا کرده، به واسطه مقاومت آن بوده است، این مقاومت باید ادامه پیدا کند. چرا که هرچه ما مقاومتر باشیم، قیمت ما بالاتر میرود و منافعی که از مراودات جهانی میتوانیم به دست بیاوریم، بیشتر میشود.
به این عبارت دو روز پیش تلویزیون ارتش رژیم صهیونیستی توجه کنیم «قاآنی در حال بههم پیوستن جبههها از فلسطین تا عراق و از خلیجفارس تا دریای سرخ میباشد و قدرت ایران در حال افزایش است، بدون آنکه جلوگیری داشته باشد» این یعنی موازنه به نفع ما و منطقه بههم خورده است. ما نباید داوطلبانه به عقب برگردیم. راهی که درست است باید ادامه پیدا کند.