تفاوت زیادی بین تلاش برای یافتن یک رابطه عاشقانه و به وجود آوردن یک رابطه از روی اجبار وجود دارد. گاهی در عجله برای یافتن کسی، این تمایز را از دست میدهیم. این موضوع ممکن است باعث شود که در نهایت با کسی در رابطه عاطفی قرار بگیریم که بهطور واضح برای ما فرد مناسبی نیست.
ترفندی که وجود دارد این است که بتوانید تفاوت را در لحظه تشخیص دهید، نه سالها بعد. اگرچه این ممکن است برای برخی آسانتر از دیگران باشد، اما همه ما میتوانیم در اندازهگیری پتانسیل یک رابطه عاشقانه جدید بهتر عمل کنیم.
در اینجا سه سوال وجود دارد که باید از خود بپرسید تا به شما کمک کند رابطهای مبتنی بر عشق واقعی را در مقابل رابطه مبتنی بر فشار برای یافتن کسی یا ترس از تنهایی تشخیص دهید.
یکی از واضحترین نشانههای یک رابطه مبتنی بر ترس این است که آنطور که هستید رفتار نکنید. ترس از دست دادن شریک زندگی تان، شما را به رفتارهای خوشایند در رابطه سوق میدهد، مانند تغییر جنبههای شخصیتی یا قربانی کردن ارزشهای خود به منظور اجتناب از قضاوت شریک زندگی تان.
از آنجایی که شما همیشه نگران از دست دادن شریک زندگی خود هستید، هر کاری که انجام میدهید به جای اینکه از زمانی که با هم میگذرانید لذت ببرید، تبدیل به عملی برای حفظ چیزهایی میشود که بین یکدیگر دارید.
هنگامی که دائما سعی میکنید خود را با انتظارات دیگران از خود وفق دهید، خواستهها و نیازهای خود را نادیده میگیرید، که میتواند منجر به احساس نارضایتی و از دست دادن هویت شود.
یک رابطه سالم با تلاش هر دو طرف برای حفظ فردیت خود و در عین حال حمایت از یکدیگر در رابطه مشخص میشود. تحقیقات نشان میدهد که حفظ تعادل سالم بین نزدیکی و خودمختاری در روابط عاشقانه برای هماهنگی رابطه مهم است. هنگامی که یک یا چند مورد از موارد زیر رخ میدهد، روابط با احتمال بیشتری تیره میشوند:
یکی از طرفین تلاش میکند تا بر نگرشهای دیگری تأثیر بگذارد و بر آن نظارت کند
یکی از طرفین درمانده عمل میکند و در مقابله با موقعیتهای چالش برانگیز مشکل دارد
یک شریک به مرزهای شخصی دیگری حمله میکند
بله، شما قرار است خوشبختی را در جمع کسانی که واقعا دوستشان دارید بیابید. با این حال، برای برخی، این شادی به تلاشی برای اجتناب از ترس فلج کننده از تنهایی تبدیل میشود.
اگر در غیاب شریک زندگی خود احساس پوچی میکنید، تا جایی که فکر میکنید بدون او نمیتوانید خوشحال باشید، ممکن است نشان دهنده ترس شما از از دست دادن آن شخص باشد تا دوست داشتن او.
در حالی که ولعِ داشتن زمان با کیفیت با شریک زندگی خود برای رشد رابطه مفید است، انتظار اینکه شریک زندگی شما تمام وقت آزاد خود را با شما بگذراند ممکن است به این معنی باشد که رابطه شما ناشی از ترس از دست دادن شریک زندگی شماست.
نکته دیگری که باید از خود بپرسید این است که آیا ترجیح میدهید با شریک زندگی خود به تنهایی معاشرت کنید یا در جمع دیگران. اگر متوجه شدید که به اشتراک گذاشتن شریک زندگی تان در محیطهای اجتماعی برایتان دشوار است، ممکن است نشان دهنده این باشد که برای توجه و شادی، بیش از حد به شریک زندگی خود متکی هستید.
حسادت نشانه دیگری است که نشان میدهد رابطه شما با ترس از دست دادن و کمبودهای خودتان کنترل میشود.
طبق تحقیقات، حسادت گاه به گاه در روابط امری طبیعی است و میتواند به عنوان یک نیروی مثبت در نظر گرفته شود، زیرا به زوجها یادآوری میکند که یکدیگر را بدیهی فرض نکنند. حسادت احساسات را تشدید میکند و لحظات صمیمی را پرشورتر میکند.
از سوی دیگر، حسادت شدید یا غیرمنطقی ریشه در ترس ما از رها شدن دارد. تحقیقات نشان داده است که سطوح پایینتر اعتماد به طرف مقابل ممکن است باعث شود افراد دلبسته مضطرب حسادت کنند، وسایل همسرشان را زیر نظر بگیرند و از نظر روانی آزاردهنده شوند.
ناامنی ها، به معنای کلیتر، میتواند باعث شود که ما در مورد از دست دادن شریک زندگی خود دچار پارانوئید شویم و میتوانند مسمومیتهایی ایجاد کنند که ممکن است باعث شکاف در رابطه شود.
دستپاچگی باعث هدررفت میشود، به خصوص در روابط. هنگامی که احساس میکنید به شدت به یک شریک نیاز دارید، ممکن است در تصمیم گیری زودهنگام عجله کنید.
انتظار کشیدن برای پیدا کردن زمان مناسب برای وارد شدن به یک رابطه، اگرچه چالش برانگیز است، اما میتواند ما را به سمت یک شراکت بر اساس عشق واقعی و علایق مشترک سوق دهد، نه تنهایی یا ترس از مجرد بودن.
منبع: روزیاتو