احمد زیدآبادی در کانال تلگرامیاش نوشت: در اواخر دهۀ هشتاد خورشیدی، هنگامی که روند اصلاحاتِ دوم خردادی با سدّ سکندر مخالفانش در داخل حکومت روبرو شد، من فارغ از هر نوع ارزشداوری و صرفاً بر اساس نگاهی تحلیلی، در افق تحولات ایران شانسی برای ظهور دوبارۀ خاندان سلطنتی بخصوص رضا پهلوی در عرصۀ سیاست کشور دیدم و از بیان آن هرچند که مایۀ شگفتی و انکار مخاطبان بود، اباء نداشتم.
به هر حال، زمان گذشت تا اینکه رضا پهلوی در مقابل رسانهها ظاهر شد و زبان به سخن گشود.
با نخستین صحبتهای رسانهای آقای پهلوی، میزان استعداد سیاسی و فکری او نمایان شد. او در نظرم فردی بدون برخی خصلتهای چندشآور اهل سیاست، اما ساده و ناآشنا به ظرایف و پیچیدگیهای امر سیاسی جلوه کرد و هر چه هم بیشتر حرف زد، این ویژگی خود را واضحتر به نمایش گذاشت. این نکته را نیز من در همان موقع مطرح کردم و با واکنش تند هودارانش روبرو شدم.
در حال حاضر، اما به نظرم کار رضا پهلوی از سادگی گذشته و در دام کسانی گرفتار شده است که متأسفانه شخصیت بیشیله پیله و نقش عموماً سمبلیک و نوستالژیک او را در خدمت برنامهای توطئهآمیز دنبال میکنند.
همان هنگام که رضا پهلوی در بزرگداشت مرحوم آرامش دوستدار بیانیهای شداد و غلاظ در تحسین اندیشۀ نفرتپراکنانه و اسلامستیزانۀ او صادر کرد، میشد حدس زد که آقای پهلوی در حلقۀ مشاورانی اسیر شده است که یا مطلقاً درکی از ایران و تاریخ و فرهنگ و مسائل آن ندارند و یا "شاهزاده" را عامدانه به سوی تفکری که مؤلفههای فرهنگ تاریخی جامعۀ ایرانی را به جنگ میطلبد، هدایت میکنند.
از آن بازی سطحی و سرگرمکنندۀ "منشورسازی" هم که صرفنظر کنم، آخرین ابتکار رضا پهلوی در سفر به اسرائیل و دیدار با بنیامین نتانیاهوی منفور و منزوی و حضور در پای دیوار ندبه و آن حرفهای عجیب و غریبِ تداعی کنندۀ افکار منسوخ شدۀ ضد عربی، آن هم در دورۀ سلطۀ دولتی متشکل از احزاب نژادپرست و ارتدوکس و با سابقۀ تروریستی، خود گواه انقطاع پهلوی از واقعیات ایران و منطقه و جهان و به مثابۀ نقطۀ پایانی برای او است.
در این میان او فقط ممکن است در همان سناریوی توطئهآمیز دارودستۀ نتانیاهو و حامیان تندرو او در حزب جمهوریخواه آمریکا به کار گرفته شود که این هم از هر جهت برای شخص پهلوی و ایران و منطقه و جهان زیانبار و ویرانگر است.