فرارو- محسن فرجاد؛ این روزها، مساله «حجاب» در سطح عمومی جامعه کانون توجهات عمومی را به سوی خود معطوف کرده است. طی بیش از ۸ ماه گذشته بسیاری از متخصصان حوزه مسائل اجتماعی، فرهنگی و حتی مسئولان سیاسی کشور از ضرورت بازبینی در قوانین و اجرای طرح حجاب و عفاف سخن به میان آوردهاند.
با آغاز سال جدید و نزدیک شدن به فصل گرما، در سطحی فراتر از ماههای گذشته بار دیگر مساله حجاب به کانون توجهات بازگشته است. در یک سوی ماجرا، نهادهای رسمی، از ضرورت پایبندی به حجاب و ارائه قوانینی برای این موضوع سخن به میان میآوردند و در سوی دیگر ماجرا، انتشار ویدئوهایی از برخوردهای رسمی و غیررسمی با بیحجابها و اخباری از پلمپ اماکن مختلف به علت عدم رعایت حجاب کانون اخبار را به سوی خود جلب کرد.
اخیرا نیز موضوع اجرایی شدن طرح جدید حجاب بیش از هر زمان دیگری جدی شده و آنچنان که مسئولان میگویند از شنبه هفته آینده (۲۶ فروردین) اجرای هوشمند طرح حجاب و عفاف بُعد اجرایی به خود میگیرد. با وجود تمام این اوصاف، پرسش مهم این است که چرا «حجاب» در مقام مسالهای فرهنگی به طور مداوم مسالهساز میشود و مسئولان نمیتوانند به جنجالهای پیرامون این موضوع خاتمه دهند؟
چالشهای چند ماه گذشته به وضوح نشان میدهد که با نوعی بینظمی یا بحران در مواجهه با موضوع حجاب مواجه هستیم. در پرداختن و حل بحرانی ضرورت اولیه این است که مسالهشناسی درست و دقیقی صورت بگیرد. به روایت شفافتر، فهم درست صورت مساله، مهمترین گام در مسیر حل بینظمی یا بحران است. حال پرسش این است که در عرصه مواجهه با «حجاب» تا چه اندازه مسالهشناسی صحیحی صورت گرفته است؟ تاچه اندازه مسئولان و نهادهای رسمی رویکردی علمی و منطقی را با بحران به وجود آمده در باب حجاب داشتهاند؟
پاسخ پرسش حاضر این امر را اثبات میکند که چرا بعد از گذشت چندین ماه از مساله شدن «حجاب»، هنوز راهکاری برای حل آن ارائه نشده است. اکثریت جریانهای نزدیک به قدرت در باب مساله حجاب بر این باور هستند که آنچه تحت عنوان نقض حجاب یا بیحجابی در جامعه اتفاق افتاده، نتیجه توطئه دشمنان بوده و مبنایی حقیقی ندارد. آنها اتفاقات اخیر کشور را نیز نتیجه توطئههای خارجی و محدود به حداقل جامعه ارزیابی میکنند. یا برخی دیگر بر این باور هستند افرادی که هنجارها را در زمینه حجاب رعایت نمیکنند، افرادی جاهل، فریب خورده و فاقد ارزشهای اخلاقی هستند.
بر خلاف این رویکرد، اغلب جامعهشناسان و متخصصان حوزه مسائل سیاسی، فلسفی و فرهنگی بر این باور هستند که رخداهای کف جامعه، برآیند تحولات و تغییرات نسلی در جامعه ایرانی است. بر اساس رویکرد آنها، نسل جدید مطالبات و خواستههای جدید دارد که مجموعه نهادهای رسمی از همراهی با آنها بازماندهاند. آنچه اتفاق افتاده، فهم روح زمانه از سوی مسئولین است.
همراستای با دیدگاه منتقدان سیاستگذاریهای رسمی میتوان اظهار داشت که حجاب و متعلقات آن طی ماههای گذشته، منتج از مخدوش شدن سیمای اخلاقی جامعه در کف خیابانها نیست. آن چه پیرامون این موضوع مسالهساز بوده، هست و خواهد بود، اغتشاش ذهنی و نبود استانداردی مشخص از سوی نهادهای رسمی در باب «حجاب» است. تعریف و حدود مشخصی از موضوع حجاب وجود ندارد تا جامعه نیز بتواند خود را بر مدار آن تنظیم کند.
استانداردها و رویکردهای متفاوتی پیرامون این موضوع مشاهده میشوند که زمینهساز برافروخته شدن هر چه بیشتر ماجرا میشوند. کلیت امر به وضوح منتج از مسالهشناسی نادرست در این حوزه است. وضعیتی از آشفتگی و بیتکلیفی در حوزه حجاب پدیدار شده که مدیریت بینظمی را بیش از بیش دشوار میکند. رویکرد ذهنی اشتباه به موضوع حجاب حتی تاثیرات سلبی بزرگی را بر جامعه گذاشته که نمودهای آن به وضوح قابل مشاهده هستند. به جرات میتوان گفت که مشکلات کنونی در حوزه حجاب با ذهن تصمیمگیران ارتباط دارد و نه کف جامعه.
علاوه بر مسالهشناسی نادرست، نبود تز و تئوریای مشخص و علمی نهادهای رسمی برای مدیریت بحث حجاب دیگر معضل بزرگ در این حوزه است. حالا که همگان –اعم از نهادهای رسمی و عموم مردم- به این باور رسیدهاند که حجاب مساله جدی بوده، نوع مدیریت آن در وضعیت جدید اهمیتی دو چندان دارد. متاسفانه در این زمینه آنچه تا کنون شاهد بودهایم، خلاء تئوری و تز مدیریتی مشخص بوده است.
طی ماههای گذشته مجموع افراد نزدیک به قدرت، ملغمهای از راهکارها را برای مدیریت بحث حجاب ارائه کردهاند. بخشی بزرگ از آنها از تدوین و اجرایی کردن طرح جدید حجاب سخن به میان میآوردند که به صورت هوشمند و غیرفیزیکی خواهد بود. با گذشت چند ماه تا کنون، هیچ گونه سند رسمی و قانونیای پیرامون این طرح ارائه نشده و آنچه در جریان بوده، اعمال محدودیتهای اجتماعی غیر رسمی بوده است. در چارچوب این طرح مجموعهای از راهکارها همچون پلمپ مغازهها، عدم ارائه خدمات دولتی، ایجاد ممنوعیتهای ورود به اماکن تفریحی، جریمه خودروها، جریمه مالی و ارجاع به دستگاه قضای متخلفان از طریق چهرهنگاری، استقرار آمران امر به معروف در اماکن عمومی، گل دادن به زنان بیحجاب و... پیشنهاد شده است.
در کنار این رویکرد، برخی دیگر با ناامیدی از اقدامات دولت بر این باور هستند با گل دادن به زنان بیحجاب، کاری پیش نمیرود. با هنجارشکنان مماشات اضافی صورت میگیرد. همین امر موجب شده که نیروهای آتش به اختیار آماده ورود به میدان شوند. آنها هشدار میدهند که اگر نهادهای رسمی، تصمیم جدی اتخاذ نکنند، مردم خود به بیحجابان واکنش نشان میدهند. البته نمودهایی از این رفتارها طی چند هفته اخیر نیز جنجالی شده که مصداق آنها ماستپاشی و ارشاد با تسبیح بوده است.
در میانه چنین شرایطی ظاهرا مجلس و محمد باقر قالیباف اعلام آمادگی کرده که تنها در ۷۰ ساعت کار لایحه حجاب را در مجلس تمام کنند. یا اخیرا محمد مهدی اسماعیلی، وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی میگوید: «آخرین نظرسنجیها نشان میدهد؛ ۸۰ درصد مردم موافق موضوع الزامات مربوط به رعایت عفاف و حجاب در جامعه هستند.»
واقعیت امر این است که بخش بزرگی از مشکلات موجود پیرامون حجاب، در نبود تز علمی و کارشناسانه ریشه دارد. شفافتر بگوییم، استانداردی در این زمینه وجود ندارد تا تکلیف جامعه مشخص شود. برای نمونه ورود یک فرد بیحجاب در تجمعات دولتی و یا حضور سخنگوی وزارت امور خارجه کشور روسیه در محل وزارت خارجه با نُرم غیرمتعارف حجاب در ایران، پذیرفته شده، اما همواره گفته میشود که مقابله با بیحجابی یک ضرورت است. چنین رویکردی به وضوح خود معضلی برای تشدید تنش پیرامون موضوع حجاب بوده و خواهد بود.
یکی دیگر از آسیبهای بزرگ در باب مساله حجاب، طرح استعارههای نادرست در خطاب قرار دادن افراد بی حجاب و گره زدن نادرست حجاب با معنویت و اخلاق است. برای نمونه برخیها بی حجابی را مصداق زندگی حیوانی میدانند. برخی دیگر، کشف حجاب را یک ویروس بیگانه معرفی و برخی دیگر بی حجابی را مصداقی از بازگشت به دوران جاهلیت.
برخیها هم بر این باور هستند که افراد بیحجاب، دور از معنویت و اخلاق هستند. برای نمونه معتقدند: در صورت رواج بی حجابی «شوهر دزدی» باب میشود. یا میگویند بیحجابی مردان را تحریک میکند و مهر مردها را به همسرانشان کاهش میدهد. برخی هم بر این باور هستند که کشف حجاب مقدمه ولنگاری و بی بندوباری و برهنگی است. برخی حتی پا را فراتر گذاشته میگویند: «پولی که آرایشگر از تراشیدن ریش مردان به دست میآورد حرام بوده و آن را نباید سر سفره خود ببرد.»
مجموع این تمثیلها و استعارههای ناصواب از نظر کارایی نه تنها عاملی برای ترویج حجاب نخواهند بود که تاثیری سلبی را در بحث گسترش حجاب در جامعه بر جای میگذارد. به کارگرفتن لحنهای مشابه با استعارههای اخیر، این روزها به شدت در حال گسترش است، اما باید توجه داشت که چنین رویکردی نه تنها عاملی برای اصلاح رویه نخواهد بود، بلکه تنشها در حوزه حجاب را بیش از بیش افزایش خواهد داد.
گسترش و عمق پیدا کردن تنشها در رابطه با موضوع حجاب، شفافسازی در این حوزه را ضرورت بخشیده است. اگر قرار باشد طرح یا قانونی در این زمینه در دستور کار قرار بگیرد، با شفافیت تمام رسانهای شود. نهادهای رسمی باید در عصر جدید در موضوع حجاب رویکرد شفافتری را در قبال جامعه در پیش بگیرند. رویکردی که مانع از انجام اقدامات خودسرها و طرح استعارههای ناصواب و تهمتهای اخلاقی به کمحجابها باشد. همه باید بدانیم که تصمیمگیرنده و مجری طرح حجاب چه کسانی هستند. اگر محدودیتی وجود دارد، مشمول چه کسانی خواهد شد و چگونه اعمال میشود.
در سطحی دیگر، خطاب به جریانی که روایتهای علی و معلولی را از رابطه حجاب با معنویت و اخلاق ارائه میکنند، میتوان گفت ریشهشناسی آنها از صورت مساله اشتباهی محرز است. اگر تقویت معنویات و اخلاقمداری در جامعه هدف است، میبایست معضلات و آسیبهای اجتماعی دیگر را به حداقل رساند. بهبود وضعیت معیشت، افزایش رفاه و رسیدگی به مشکلات عمومی هستند که میتوانند بانی تقویت معنویت و اخلاق در جامعه باشند و نه طرح ایدههای محیرالعقول پیرامون حجاب. شاید این حدیث مشهور قابل ایراد باشد که هر «دری که فقر وارد شود از در دیگر ایمان بیرون میرود.» البته این بدین معنا نیست که فقر مالی زمینه «کفر» خواهد شد، اما سببیت و پتانسیل را برای لغزش بیشتر خواهد کرد.