فرارو- فال گرفتن از آثار ادبی، از باورهای کهن این مرز و بوم است. در گذر زمان ساکنان این خاک به ادیبانی که گمان میبردند بهرهای از کلام حق دارند رجوع میشد. با این حال، اما در گذر زمان تنها تفال به حافظ در فرهنگ عامیانه ما باقی مانده است.
آن که رخسارِ تو را رنگِ گل و نسرین داد
صبر و آرام توانَد به منِ مسکین داد
وان که گیسویِ تو را رسمِ تَطاول آموخت
هم تواند کَرَمَش دادِ منِ غمگین داد
من همان روز ز فرهاد طمع بُبریدم
که عنانِ دلِ شیدا به لبِ شیرین داد
گنجِ زر گر نَبُوَد، کُنجِ قناعت باقیست
آن که آن داد به شاهان، به گدایان این داد
خوش عروسیست جهان از رهِ صورت لیکن
هر که پیوست بدو، عمرِ خودش کاوین داد
بعد از این دستِ من و دامنِ سرو و لبِ جوی
خاصه اکنون که صبا مژده فروردین داد
در کفِ غصه دوران، دلِ حافظ خون شد
از فراقِ رُخَتای خواجه قوامُ الدین، داد
شرح لغت: تطاول: دراز دستی و گردن کشی/ کنج قناعت: گوشه سرای خرسندی/ کاوین: کابین یا مهر
محبوب همواره دوستدار یاران و دلدادگان خود است و به واسطه لطف و کرم خود هر آن چه که آنها طالب آن باشند در اختیارشان میگذارند.
کاری پیش رو داری و برای انجام آن عجله و زیاده روی میکنی، اما نباید عجله کنی. اگر چیزی را از دست میدهی بر آن صبور باش تا به مراد دلت برسی.