«شکارچی آتش» که فعلا سه قسمت از فصل اول آن منتشر شده، میتواند یکی از آن انیمههای سریالی باشد که مثل «حمله به تایتان» مدتهای طولانی طرفدارانش را مشتاقانه به دنبال خودش بکشاند. هر چیزی که از یک انیمه انتظار دارید در این سریال هست، از عمیقترین احساسات گرفته تا خیالانگیزترین مضمونها که همگی در قالب داستانی گیرا و جذاب به مخاطب ارائه میشوند.
به گزارش فرادید، منتقد وبسایت butwhytho گفته است که اولین قسمت این سریال «بهترین قسمت اول» زمستان ۲۰۲۳ است. حالا که دو قسمت دیگر را هم دیدهایم میشود گفت «بهترین سه قسمت اول» این فصل را تماشا کردهایم!
از ابتدای قسمت اول معلوم میشود که سازندگان سریال اصلا نخواستهاند وقت را تلف کنند و داستان را بیدلیل کش بدهند. روند داستان ریتم بسیار مناسبی دارد و اصلا حوصلهسربر و خستهکننده نمیشود. استفاده از صدای راوی باعث شده که تماشای سریال تا حدی شبیه به شنیدن یک افسانۀ جذاب قدیمی باشد و در عین حال این تکنیک به تندتر شدن ریتم سریال نیز کمک کرده است.
در ابتدای سریال ما با دختربچهای به اسم توکو آشنا میشویم که قرار است سفری ماجراجویانه را در جهانی آخرالزمانی آغاز کند. سالها قبل یک اتفاق عجیب باعث شده که انسانها دیگر نتوانند آتش روشن کنند؛ بدن انسان طوری تغییر کرده که دیگر کوچکترین شعلۀ آتش میتواند خاکسترش کند. اما انسانها جایگزینی برای آتش پیدا کردهاند: شیاطینی از جنس آتش وجود دارند که خونشان میتواند همان کار آتش را برای انسانها بکند. بعضی از آدمها شکارچی این هیولاهای درنده هستند.
داستان توکو از جایی آغاز میشود که یک شکارچی آتش برای نجات او از دست هیولاها جانش را از دست میدهد. سلاح این شکارچی (یعنی یک داس) و سگ شکاریاش پیش توکو باقی میمانند. خانوادۀ توکو به او میگویند که باید این دو امانت را به پایتخت ببرد و به خانوادۀ شکارچی پس بدهد؛ این سفری است که دست کم دو سال طول میکشد. وسیلۀ این سفر نیز نوعی لوکوموتیو است که از دل جنگلهای پر از هیولا عبور میکند.
از طرف دیگر پسر شکارچی در جایی دیگر توسط یک مرد ثروتمند به فرزندخواندگی پذیرفته شده. مرد به او گفته که باید راه پدرش را دنبال کند و سلاحهایی بسازد که باعث برتری انسان در نبردهای آینده علیه هیولاها شود.
در طی سه قسمت اول، دائما با هیجانهایی تازه رو به رو میشویم و هر اتفاق تازهای یک معمای تازه به دنبال خود میآورد. فضای کلی سریال بسیار رازآلود و خیالانگیز است؛ از وقتی که توکو سوار لوکوموتیو میشود انگار ما هم قرار است همراه او از دل این جنگلهای جادویی و اهریمنی عبور کنیم.
توکو با اینکه کوچک و آسیبپذیر به نظر میرسد، اما از همان ابتدا نشان میدهد که شخصیتی قوی، تسلیمناپذیر و بسیار مهربان دارد. سایر شخصیتهای سریال نیز خیلی زود خودشان را در دل و ذهن مخاطب جا میاندازند.
در مجموع وقتی وارد فضای این داستان شوید دیگر دلتان نمیخواهد از آن بیرون بیایید. این از آن داستانهایی نیست که هوس کنید خیلی زود آخرش را حدس بزنید بلکه از آن جنس قصههایی است که دلتان میخواهد همراه با آن در تک تک پیچ و خمها و فراز و نشیبهایش سفر کنید.