جنگ، گرد و غبار برپا میکند و خیلی اوقات، حقیقت اتفاقات را نیز باید به سختی از میان این گرد و غبار دید. این وضعیتی است که حالا ماجرای نورد استریم، خط لوله انتقال گاز از روسیه به آلمان درگیر آن است.
به گزارش هم میهن، ۲۶ سپتامبر، ۴ مهرماه سال جاری، در میانه جنگ اوکراین و روسیه و درحالیکه آلمان هنوز برای تصمیمگیری درباره سیاستهای حوزه انرژی خود و چشمانداز خرید انرژی از روسیه، اینپاوآنپا میکرد، چند انفجار روی خطوط لوله نورد استریم ۱ و ۲ باعث نشت گاز زیر آب و عملا از کار افتادن این دو خط لوله شد، ابتدا روی نورد استریم ۲ و حدود ۱۷ ساعت بعد روی نورد استریم ۱.
روسیه پس از این حملات البته اعلام کرد یکی از دو لوله نورد استریم ۲ هنوز قابل استفاده و آماده انتقال گاز است. این دو خط، البته در نتیجه اختلافات بین روسیه و اتحادیه اروپا که در نتیجه حمله روسیه به اوکراین پیش آمده بود، فعال نبودند، اما حامل گاز بودند. از زمان وقوع این حمله، ادعاها و گمانهزنیها در این باره مطرح بودهاند و در هفتهها و روزهای اخیر، ایدهها درباره عامل این حمله، شفافتر شدهاند، با سه گزینه بهعنوان مطرحترین گزینهها: یک گروه حامی اوکراین یا اوکراین، ایالاتمتحده آمریکا و بالاخره خود روسیه. روند این گمانهزنیها و منابع ادعاها خود تصویر قابلتوجهی از ماجرا به دست میدهد.
جنگ اوکراین و روسیه پیشدرآمدها و تبعات سیاسی بسیاری داشت، اما یکی از مسائل جدی در این زمینه، بحث تأثیر چنین جنگی روی دو بازار مهم بود؛ یکی بازار غلات با سهم بالایی که این منطقه در تأمین آن در سطح جهان داشت و دیگری که موضوع ماجرای نورد استریم است، بازار انرژی. نورد استریم ۱ و ۲ نیز درست وسط این ماجرا بودند. دو خط لولهای که مالک آنها هم شرکت روسی گازپروم بود که مالکیت عمده سهام و مدیریت آن نیز با دولت این کشور بود.
داستان نورد استریم، اختلافی بین ایالات متحده و آلمان بود که در زمان دولت گذشته آمریکا نیز بحث آن مطرح بود. دومی، البته بهرغم اینکه ساخت آن به پایان رسیده بود، بهواسطه اینکه توافق نهایی درباره آن به نتیجه نرسیده بود، هنوز فعال نشده بود و فعالکردن یا نکردن آن، مدتها بود که محل دعوای آمریکا با اروپا و مشخصا با آلمان بود. واشنگتن، از اینکه متحدان مهمش در اروپا پیگیر تأمین انرژی خود از روسیه، رقیب و بلکه شاید خصم مهمش بودند ناراضی بود.
طرف اروپایی، خرید از روسیه را راهحل مناسبی برای تأمین یکی از نیازهای اساسی خود میدید و طرف آمریکایی، تأمین یک نیاز اساسی از طرف «مقابل» را ریسکی بزرگ و نامطلوب. این اختلافنظر ادامه داشت تا زمانی که موضوع احتمال حمله روسیه به اوکراین جدی شد. جو بایدن، رئیسجمهور آمریکا و مقامات امنیتیاش، البته در موضعی بسیار مشابه اسلافشان در دولت دونالد ترامپ، موضع منفی خود را درباره این خطوط لوله مشخص کرده بودند.
اوایل فوریه ۲۰۲۲، کمتر از دو هفته از زمانی که تجاوز روسیه به اوکراین کلید میخورد، بایدن در یک نشست خبری تصریح کرد، اگر روسیه به اوکراین حمله کند، ایالاتمتحده کار نورد استریم را تمام خواهد کرد و در پاسخ به سؤالی درباره اینکه آمریکا چگونه دست به این کار خواهد زد، بدون توضیح جزئیات، صرفا بر موضع خود تأکید کرد. یکی از معاونان وزارت خارجه آمریکا هم در یک نشست خبری موضعی به همین تندی گرفته بود.
ویکتوریا نولاند، معاون سیاسی وزیر خارجه گفته بود: «میخواهم امروز خیلی شفاف با شما حرف بزنم. اگر روسیه به اوکراین حمله کند، به هر طریقی که شده، نورد استریم ۲ پیش نخواهد رفت.» ولادیمیر پوتین، رئیسجمهور روسیه سرانجام تصمیم خود را قطعی کرد، حمله نظامی را کلید زد، بازیگران غربی به خواست یا به اجبار در مقابل روسیه همدست شدند و در فضایی که تحریم روسیه و بیرونکشیدن سرمایهها و کسبوکارها از این کشور، موضعی که مخالف خرید منابع انرژی از روسیه دست بالا را یافت.
بالاخره اواخر تابستان امسال به تقویم میلادی (اوایل پائیز به تقویم شمسی) انفجارهایی که معلوم نبود چرا و از کجا آمدند، این دو خط لوله را عملا تعطیل کردند. ابتدا انفجاری در نورد استریم ۲ شناسایی شد، فشار گاز لوله افت فاحشی کرد و گاز این لوله در حوالی دانمارک به سطح آب نشت کرد.
سپس همین اتفاق در همان حوالی برای نورد استریم ۱ رخ داد. محل اتفاقات البته در منطقه انحصاری اقتصادی دانمارک و سوئد رخ داد، اما در آبهای آزاد بینالمللی بود و نه در قلمرو حکومتی هیچ کشوری. پیمانکار نورد استریم اعلام کرد آسیبی بیسابقه به این خطوط لوله تحمیل شده است. سه روز بعد، پوتین در تماسی با رجبطیباردوغان، رئیسجمهور ترکیه، حمله به این خطوط لوله را «نمونهای بیسابقه از تروریسم بینالمللی» خواند.
یک روز بعد، لهستان و نروژ خط لوله بالتیک را باز کردند تا گاز را به جای روسیه از دریای شمال بیاورد.
همان زمان، مقامات سوئد علت حادثه را احتمالا خرابکاری خواندند و از وقوع انفجار عمدی (در مقابل انفجاری حاصل از عوامل طبیعی یا نقص فنی) گفتند. مقامات دانمارکی از روی نتایج لرزهنگاری گفتند آنچه ثبت کردهاند، نه لرزه حاصل از زمینلرزه که شبیه به لرزه حاصل از انفجار بوده است. مقامات اتحادیه اروپا و ناتو و نخستوزیر لهستان نیز خرابکاری را عامل این اتفاق دانستند. کرملین هم خرابکاری را گزینه اصلی خواند.
سوئد کمی بعد با اعلام پیداکردن بقایای مواد منفجره در محل حادثه تأیید کرد که ماجرا، خرابکاری بوده است و طرفهای سوئدی و آلمانی تحقیقات رسمی را هم در دستور کار داشتند. اواسط ماه فوریه، یعنی اواخر بهمن، طرف روسی همانطور که پیشتر هم اعلام کرده بود، موضوع را به شورای امنیت سازمان ملل برد. روسیه ابتدا بریتانیا و بعدتر ایالاتمتحده را متهم این ماجرا خواند. طرفهای اروپایی البته از نشانههایی گفتند که روسیه را متهم این اقدام نشان میداد. این گفتگوها ادامه داشت تا همین اواخر که چند گزارش، داستان را جدیتر کرد.
شاید اولین ادعای جدی و مستقیم در این زمینه که بحث را بعد از حدود ۵ ماه دوباره جدی کرد و دعوا را به راه انداخت، ادعای خبرنگار معروف آمریکایی بود که ادعاهایش را به این سادگی نمیشد، نادیده گرفت. هشتم فوریه، نوزدهم بهمنماه، سیمور هرش، در نوشتهای که البته در کانال شخصیاش در وبسایت «سابستک» منتشر کرده بود، رسما مدعی شد این انفجارها کار ایالاتمتحده بوده است.
او نوشت در ماه ژوئن، یعنی در خرداد و تیر به تقویم خورشیدی، غواصهای نیروی دریایی آمریکا تحت پوشش یک مانور ناتو، مواد منفجرهای با قابلیت فعالکردن از راه دور را در محل خطوط لوله کار گذاشتند و با فعالکردن همینها بوده است که سه ماه بعد از آن، سه لوله از چهار لوله این خطوط لوله را از کار انداختهاند.
او ادامه داد، این تصمیم بعد از ۹ ماه بحث و بررسی محرمانه در میان مقامات و کارشناسان امنیت ملی ایالات متحده اتخاذ شده است و البته توضیح داد، در بخش عمدهای از این ۹ ماه، موضوع بحث نه اصل انجام دادن یا ندادن این کار که نحوه انجام آن بهگونهای بوده است که سرنخ آشکاری از مسئول این اقدام به دست کسی ندهد. گزارش هرش بخشهای دیگر داستان را اینطور توضیح میدهد:
«تصمیم برای استفاده از غواصان نیروی دریایی که سربازان پایگاهی در فلوریدا بودند، به این مناسبت گرفته شده بود که این نیروها، تنها سرباز نیروی دریایی بودند و نه نیروهای فرماندهی عملیات ویژه آمریکا. این نهاد دوم، در ساختار قانونی آمریکا جایگاهی ویژه دارد که به موجب آن، هرگونه عملیاتش باید به کنگره گزارش داده شود و بلکه پیش از انجام آن، باید «دارودسته هشتتایی» را، البته به شکل محرمانه، از تصمیم برای این اقدام باخبر کرد.
دارودسته هشتتایی یا Gang of Eight، عنوانی غیررسمی و عامیانه برای هشت مقام مجلس نمایندگان و مجلس سنای آمریکاست که باید در جریان مسائل و تصمیمات امنیتی دولت قرار بگیرند. اعضای این گروه عبارتاند از رئیس مجلس نمایندگان و رهبر اقلیت در مجلس، رهبران اکثریت و اقلیت در سنا و رئیس و عضو ارشد اقلیت در دو کمیته کنگره، یعنی کمیتههای اطلاعات در سنا و مجلس.» هرش مینویسد: «استفاده نکردن از نیروهای ویژه نتیجه تلاش دولت بایدن بوده است تا مانع از هرگونه درز اطلاعات در فرایند برنامهریزی برای این اقدام باشد.»
به ادعای هرش، دسامبر ۲۰۲۱، دو ماه پیش از حمله روسیه، جیک سالیوان، مشاور امنیت ملی رئیسجمهور آمریکا جلسه کارگروه ویژه و تازهتشکیلشدهای را برگزار کرد که از اعضای ستاد مرکزی ارتش، سیا، مقامات وزارت خارجه و خزانهداری تشکیل شده بود و بنا بود درباره نحوه واکنش به حمله پوتین تصمیمگیری کند.
این کارگروه که جلساتش البته محرمانه بود، درباره مسائلی مثل تحریم و محدودیتهای اعمالی بر واحد پولی روسیه نیز گزینههایی داشت، اما سالیوان قصد داشت تصمیم و برنامهریزی برای نابودی خطوط لوله نورد استریم را در این جلسه پیش ببرد و البته در روند جلسات مشخص شد که سالیوان به خواست رئیسجمهور چنین میکند. نیروی دریایی گزینه استفاده از یک زیردریایی تازه را مطرح کرد. نیروی هوایی بمبارانی با بمبهای مخصوص را پیشنهاد داد که چاشنی تأخیری داشتند و میشد کمی بعد از راه دور آنها را فعال کرد. موضع سیا این بود که این اقدام، هر چه باشد باید مخفیانه انجام شود.
سیا، گروهی از مقامات و نیروهای خود را برای رسیدگی به این موضوع شکل داد و به ادعای هرش، بر حسب اتفاق، یکی از اعضای این گروه، کسی بود که از تواناییهای غواصان نیروی دریایی در پایگاه پاناما سیتی فلوریدا خبر داشت. در فاصله چند هفته، این گروه برنامهای برای عملیاتی مخفیانه تنظیم کردند که از این غواصان برای منفجرکردن خطوط لوله استفاده میکرد. کارگروه سالیوان البته این پیشنهاد را بلافاصله نپذیرفت. گشت نیروی دریایی روسیه در محدوده بالتیک از جمله نگرانیهای این گروه بود. آن منطقه سکوی نفتی هم نداشت که بتوان به بهانهاش غواص فرستاد.
همزمان کسانی هم در سیا و هم در وزارت خارجه معتقد بودند این ایده بدی است و افشا شدن آن یک فاجعه سیاسی خواهد شد. در این میان، موضعگیریهای علنی بایدن و نولاند، البته به مذاق برخی از دستاندرکاران برنامهریزی ماجرا خوش نیامده بود، چراکه این را اعلام موضع علنی درباره پروژهای مخفیانه میدانستند؛ برخی دیگر از اعضای سیا که در این پرونده درگیر بودند، به همین بهانه عملیات را از سطح یک عملیات محرمانه پایینتر آوردند تا دیگر نیازی به اطلاعرسانی به کنگره هم نباشد.
در نهایت با تأییدیهای که ویلیام برنز، رئیس سیا به اطلاع اعضا میرساند، پروژه فعال میشود و نروژ، یکی از امضاکنندگان اولیه پیمان آتلانتیک شمالی، ناتو که خود نیز مشکلات خودش را با روسیه داشت و البته بهعنوان یک صادرکننده گاز طبیعی خود نیز میتوانست از حذف روسیه از این بازار منتفع شود، بهعنوان پایگاه اصلی عملیات تعیین میشود. این نیروی دریایی نروژ است که محل مناسبی برای اجراییکردن عملیات را در نزدیکی دانمارک شناسایی و پیشنهاد میکند. در مرحله بعدی، با نظر طرف نروژی، چند نفر از مقامات ارشد دانمارک و سوئد در جریان عملیات قرار میگیرند.
محل عملیات در نزدیکی این دو کشور است و این احتمال وجود دارد که نیروی دریایی بیخبر این دو کشور، تحرکات را ببینند و گزارش کنند، اما مقامات ارشدی که از ماجرا باخبر باشند میتوانند جلوی لورفتن عملیات از این طریق را بگیرند. نروژیها به ادعای هرش کمکهای اجرایی دیگری هم به عملیات میکنند، از جمله کمک در مخفیکردن تجهیزات انفجاری به شکلی که در رادارهای روسی جلب توجه نکنند. انجام عملیات کارگذاری مواد منفجره در زمان مانور سالانه ناتو نیز پیشنهاد نروژیهاست. در آخرین مراحل ماجراست که کاخ سفید ایده جدیدی به پروژه اضافه میکند.
در ایده اولیه بناست انفجار در فاصله یکی دو روز بعد از مانور انجام شود، اما کاخ سفید به این نتیجه میرسد که با چنین فاصله اندکی انگشت اتهام بلافاصله به سمت آمریکا خواهد رفت، از این رو بایدن در فاصلهای نهچندان طولانی با روز اجراییکردن عملیات، از تیمهای عملیاتی میخواهد که مواد منفجره را بهگونهای کار بگذارند که بتوان آنها را بعدا از راه دور منفجر کرد.
در نهایت، سه ماه بعد از کارگذاشتن مواد، یک هواپیمای نروژی در آن چه گشتی روتین به نظر میرسد، یک شناور صوتی به آب میاندازد و سیگنالی که این شناور میفرستد، به نورد استریم ۲ و سپس به ۱ میرسد. چند ساعت بعد از ارسال این سیگنال، انفجارها رخ میدهد و گاز طبیعی که بنا بوده از روسیه به آلمان برسد، از عمق آب راهی آسمان میشود. اینها البته همه ادعای سیمور هرش است.
در حالت عادی چنین ادعایی آن هم از سوی یک خبرنگار که در صفحه شخصیاش منتشر شود، توجه چندانی به خود برنمیانگیزد و جدی گرفته نمیشود، اما هرش سابقه خاصی در این زمینه دارد. هرش خبرنگاری بود که سال ۱۹۷۰ کشتار «مای لِی» را افشار کرد و بابت آن جایزه پولیتزر هم گرفت. کشتار مایلی، ماجرای کشتار غیرنظامیان ویتنام جنوبی در جریان جنگ ویتنام توسط نیروهای ایالات متحده بود. او در همان دهه ۷۰ و در جریان رسوایی واترگیت، خبرنگار نیویورکتایمز بود و این ماجرا را پوشش میداد. در سال ۲۰۰۴، هرش تحقیقات درباره شکنجه در ابوقریب، زندان مخفی سیا در عراق را در مجله نیویورکر علنی کرد.
هیچکدام از این گزارشهای هرش رد نشد. این گزارشها و آن جایزه وجهه قابلتوجهی به هرش داده بود، اما پس از این، گزارشهای هرش وضعیت متفاوتی یافتند. در سال ۲۰۱۳ زمانی که ادعا شد بشار اسد اقدام به حمله شیمیایی علیه شهروندان سوریه در کشور خود کرده است، هرش بود که این ادعا را رد کرد و مقصر ماجرا را شورشیان سوری خواند. او بعدتر نوشت که در ماجرای کشتن بنلادن، ایالات متحده و پاکستان، درباره مقدمات و شرایط عملیات دروغ گفتهاند.
گزارشهایی مثل این باعث شد او کمکم به یک چهره نهچندان مطلوب در صحنه رسانهای آمریکا تبدیل شود و عملا از جریان اصلی رسانهها کنار گذاشته شود. نگاه این بود که او دیگر گزارشگری بیطرف نیست و نوعی جانبداری و موضعگیری در کارهایش پیدا کرده است. بهعلاوه او به استفاده از منابع بدون ذکر نام و غیرمستقیم نیز شهره شده بود و این باعث شده بود حالا ردکردن ادعاهایش، راحتتر باشد و شاید پذیرش آنها سختتر.
گزارشهای او درباره سوریه و بنلادن را نیویورکر رد کرده بود. بهطور خلاصه، بخشی از سابقه هرش باعث میشد به ادعای او درباره نورد استریم توجه جدی شود، اما بخش دیگری از آن باعث میشد که او گزارشاش را نه در هیچ رسانهای که در صفحهای شخصی منتشر کند و لااقل واکنش اولیه به ادعای او در این باره، شبیه به چیزی باشد که رسانه اسپانیایی الپایس مینویسد: «برای خوانندگانی که منتقدانهتر میخوانند، گزارش هرش جایی بین اطلاعات غلط و شایعهپراکنی قرار میگیرد.»
البته درباره این گزارش هم مطرحکردن چنین نگاهی سخت نبود چراکه این بار هم، بهرغم اینکه هرش جاهایی در مطلب با گیومه به نقل مستقیم از منبعاش میپردازد، اما همچنان نه نامی از این منبع میبرد، نه جایگاه و دسترسی او را مشخص میکند و شواهدی ارائه میدهد، تنها به این اکتفا میکند که منبعاش کسی است که از جزئیات جلسات و تصمیمگیریها در بالاترین سطح در دولت آمریکا باخبر است.
واکنش اولیه مقامات ایالاتمتحده به گزارش هرش، مختصر است. به روایت خود این خبرنگار، آدریان واتسون، از سخنگویان کاخ سفید در پاسخ به سؤال او درباره این گزارش میگوید: «غلط است، یک داستانپردازی کامل است.» تَمی تورپ، از سخنگویان سیا نیز در پاسخ به او میگوید: «این ادعا کاملا و تماما غلط است.» دولت آمریکا بهطور کلی این ادعا را رد میکند و از ماجرا میگذرد. وزارت خارجه نروژ نیز واکنشی مشابه دارد: «این ادعاها غلط هستند.» روسیه البته میگوید ایالات متحده باید به سؤالاتی در این باره پاسخ دهد. این واکنش، البته طعنههایی از سمت چینیها نیز به همراه دارد.
اوایل ماه مارس، یعنی حدود دو هفته پیش، نشریه چینی گلوبالتایمز، در سرمقالهای به این اشاره میکند که برخلاف انتظار، گزارش هرش سروصدایی ایجاد نکرده است. دولت آمریکا با یک تکذیبیه قاطع و ساده از ماجرا گذشته است؛ طرفهای اروپایی موضعی در این باره نگرفتهاند و رسانههای جریان اصلی آمریکا هم حرفی در این باره نزدهاند.
گلوبالتایمز اشاره میکند که شخص هرش هم از این بابت متأسف است و این برایش قابلتوجه به نظر آمده است که «هیچ کدامشان یک کلمه درباره خطوط لوله ننوشتهاند یا حتی انکار کاخ سفید درباره گزارش [هرش]را نقل نکردهاند.» گلوبالتایمز در این سرمقاله مینویسد: «تقریباً یک ماه گذشته است. غرب تا کی خودش را به آن راه خواهد زد؟» کمی بعد البته، گلوبالتایمز پاسخاش را میگیرد.
گویی که این مدت رسانهها و اندیشکدههای آمریکایی پیش از موضعگیری درباره ادعایی به این بزرگی مشغول بررسی آن بوده باشند، در روزهای گذشته فرکانس اخبار درباره ماجرای نورد استریم و مشخصا گزارش هرش، بالاتر رفته است. ژئوپلیتیکالمانیتور، در گزارشی به بررسی مطلب هرش پرداخته که در آن اینطور نتیجه میگیرد: «نظریه سیمور هرش به لحاظ بنیادین قابلتصور است؛ اما تأیید تز او با فقدان شواهد مواجه است.»
این نوشته همچنین به این میپردازد که «نیروی دریایی روسیه ظرفیتهای فنی مناسب برای چنین خرابکاری را دارد.» تا بار دیگر به نظریه دیگر مطرح برگردد: این حمله کار خود روسیه بوده است، بهعنوان یک عملیات انحرافی. پنج روز بعد از این نوشته، نیویورکتایمز در گزارشی خبر میدهد که اطلاعات تازه دریافتشده از سوی مقامات ایالات متحده حاکی از این است که گروهی «حامی اوکراین» این حمله را انجام دادهاند. این مقامات آمریکایی گفتهاند هیچ شواهدی در کار نیست که ولودیمیر زلنسکی، رئیسجمهور اوکراین یا یکی از مقامات ارشد زیردست او در این عملیات دست داشتهاند یا عاملان این حمله به دستور مقامات دولت اوکراین عمل میکردهاند.
اوکراینیها البته خودشان هم پیشتر دست داشتن در چنین حملهای را رد کردهاند. در همین گزارش نیویورکتایمز هم اشاره شده است که مقامات آلمان گزینه دست داشتن خود روسیه در عملیات را مطرح کردهاند و گفتهاند این احتمال وجود دارد که سرنخهایی گمراهکننده از سوی طرف روسی در محل عملیات کار گذاشته شده باشد.
همین جمعه، گزارشی که نشریه آلمانی اشپیگل داد و در رسانه بریتانیایی گاردین و رسانههای دیگر بازنشر شد، نظریه تازهای به ماجرا اضافه میکند: یک کشتی تفریحی اجارهای به نام آندرومدا بهعنوان پوشش این عملیات استفاده شده است. این گزارش، مسیر این کشتی را اینطور رصد کرده است که از روستوک، بزرگترین بندر آلمان در دریای بالتیک راه میافتد، به جزیره روگن آلمان و در آخر به جزیره دانمارکی کریستیانسو میرود، یعنی در نزدیکی محل انفجار.
همزمان البته برخی کارشناسان به این نکته اشاره کردهاند که مشخص نیست آیا چنین کشتیای توانایی حمل محموله انفجاری لازم برای چنین عملیاتی و نیز تجهیزات لازم برای غواصی در چنین سطحی را داشته باشد. این گزارش همچنین مدعی است یکی از خدمه ششنفره این کشتی پاسپورت جعلی بلغارستانی داشته است، اما ملیت هیچکدام از عوامل پروژه هنوز مشخص نشده است. دانمارک نیز اعلام کرده است درباره موضوع این کشتی تفریحی تحقیق میکند.
به این جای ماجرا که میرسیم مشخص میشود که داستان خرابکاری نورد استریم کمکم جدی خواهد شد. علاوهبر مقامات آمریکا که البته خود فعلا از متهمان ماجرا هستند، فعلا مقامات آلمان، دانمارک و سوئد در حال انجام تحقیقات درباره این انفجار هستند. توجه رسانههای غربی به شکلی جدیتر به ماجرا جلب شده است. از طرفی، به هر حال، اروپاییهای درگیر در ماجرا به ایالاتمتحده نزدیک هستند و از این رو، چنان که هرش هم مدعی شده است، ممکن است خودشان در ماجرا دست داشته باشند یا در صورت پیداکردن شواهدی از دست داشتن آمریکا در ماجرا، آن را علنی نکنند.
از طرف دیگر، فضای سیاسی و رسانهای در کشورهای غربی، آن چنان یکدست و کنترلشده نیست و اگر اخلاق حرفهای و وظیفهشناسی برخی مقامات اطلاعاتی و امنیتی یا رسانهها را هم در نظر نگیریم، نمیتوانیم از مواضع سیاسی که ممکن است متهمکردن آمریکا را برای برخی گروهها مطلوب کند، بگذریم.
بالاگرفتن سروصدای ماجرا، احتمالا توجه افکار عمومی و رسانههای مختلف و بلکه سیاستمداران جناحهای مختلف و مخالف را نیز به خود جلب خواهد کرد، در شرایطی که جنگ روسیه در اوکراین هنوز ادامه دارد، چین همچنان از گرفتاری آمریکا در یک جای دیگر دنیا بدش نمیآید و کارزار طولانی انتخابات ریاستجمهوری آمریکا عملا شروع شده است، میتوان مطمئن بود که داستان تعیین تکلیف عامل و آمر انفجارهای نورد استریم، در روزها و هفتههای آینده ادامه خواهد داشت و جدیتر خواهد شد؛ البته سؤالی که شاید کمی بعدتر باید به آن فکر کرد اینکه حتی اگر مشخص شود آمریکا یا روسیه در این ماجرا دست داشتهاند، آیا در فضای کنونی روابط بینالملل، پیامد چندانی که وضعیت را تغییر بدهد در کار خواهد بود یا نه.