فرارو- چهار روز مذاکرات افشا نشده و حصول یک توافق غافلگیرکننده در پکن، کافیست تا کانون نگاهها به سوی نقش رو به فزونی چین در صحنه مناسبات بینالمللی معطوف شود. شی جین پینگ، رئیسجمهور چین، بانی توافق صلح میان دو بازیگری شده که هفت سال تنش حداکثری را در مناسبات دو جانبه تجربه کرده بودند.
به گزارش فرارو، روز جمعه (۱۰ مارس / ۹ اسفند)، با صدور بیانیهای سه جانبه در پکن با امضای «علی شمخانی» دبیر شورای عالی امنیت ملی ایران، «مساعد بنمحمد العیبان» وزیر مشاور و عضو شورای وزیران و مشاور امنیت ملی عربستان سعودی و «وانگ ئی» عضو دفتر سیاسی کمیته مرکزی حزب کمونیست و رییس دفتر کمیسیون مرکزی امور خارجی حزب و عضو شورای دولتی جمهوری خلق چین از سرگیری روابط دو جانبه تهران – ریاض اعلام شد.
فراتر از تاثیرات عمیق این توافق بر مناسبات دو جانبه ایران و عربستان، میانجیگری چین میان دو قدرت خاورمیانهای متغیریست مهم که نمیتوان ابعاد آن را برای آمریکا و موازنه قوا در نظام بینالملل نادیده گرفت. پکن میزبان توافق دو قدرتی بوده که طی دهههای متمادی در حوزه نفوذ واشنگتن قابل تعریف بود. در تمامی سالهای بعد از جنگ جهانی دوم، منطقه خاورمیانه در مقام یکی از مناطق حیاتی و استراتژیک محل اعمال نفوذ آمریکا بوده، اما حالا خارج از اراده واشنگتن، بزرگترین صلح منطقه با نقشآفرینی مستقیم پکن کلی خورده است.
در نخستین واکنش جان کربی، هماهنگ کننده ارتباطات راهبردی شورای امنیت ملی کاخ سفید، برای نشان دادن در کنترل بودن وضعیت، اعلام کرد: «سعودیها آمریکا را در جریان تماسهایشان با ایرانیها قرار داده بودند». کربی تلاش دارد توافق تهران و ریاض با میانجیگری پکن را کم اهمیت جلوه دهد، اما واقعیت میدانی خلاف این موضع را نشان میدهند.
از دوران ریاست جمهور باراک اوباما، در قالب استراتژی نگاه به شرق (Look East strategy) تمرکز بر مهار چین به اولویت سیاست خارجی آمریکا تبدیل شده است. واشنگتن در سالهای بعد از ۲۰۰۹ با اتخاذ استراتژی موازنه فراساحلی (Offshore Balancing Strategy) با چرخش و تمرکز بر شرق آسیا، کاهش حضور نظامی در خاورمیانه را در دستور کار قرار داد. البته واشنگتن به منظور حفظ موازنه و عدم ایجاد خلاء در منطقه رویکرد ائتلافسازی منطقهای و حمایت متحدان نیابتی را در پیش گرفته است.
بعد از به قدرت رسیدن دونالد ترامپ (۲۰ ژانویه ۲۰۱۷) همچنان سیاست مهار چینی و نگاه به شرق اولویت خود را در سیاست خارجی آمریکا حفظ کرد. حتی دولت ترامپ به منظور تضعیف چین، جنگ تجاری با این کشور را در دستور کار قرار داد. بعد از روی کار آمدن دولت جو بایدن (۲۰ ژانویه ۲۰۲۱) استراتژی مهار چین و افزایش حضور در شرق آسیا نه تنها تضعیف نشد، بلکه متاثر از مساله تایوان، ابعاد جدیتری به خود گرفت.
طی ماههای گذشته نیز تحرکات نیروی دریایی آمریکا در دریای چین تنش فزآینده در مناسبات پکن و واشنگتن را به همراه داشته است. حتی برخی ناظران در نتیجه تشدید تنشها از احتمال تقابل نظامی دو کشور، در صورت وقوع جنگ تایوان سخن به میان آوردهاند. در چنین بستر پر تنشی است که نقش میانجیگرایانه پکن در مذاکرات میان عربستان و ایران بیش از بیش اهمیت پیدا میکند.
نقشآفرینی پکن در توافق روز جمعه، به وضوح نشانگر جایگاه رو به افزایش چین در صحنه معادلات بینالمللی است. مهار چین به عنوان قدرتی در حال رشد و رقیب برای هژمونی آمریکا در نظام جهانی، در سیاست خارجی آمریکا طی بیش از یک دهه گذشته اولویت و اولیت داشته است، اما حالا پیش چشمان واشنگتن، این پکن است که بانی حل گره بزرگترین پرونده تنشزدایی منطقهای در خاورمیانه هزاره جدید (۲۰۰۰) میشود.
هر چند هم مقامهای ارشد دولت بایدن بخواهند نقشآفرینی چین را نادیده جلوه دهند، بر کسی پوشیده نیست که پکن در نقش بازیگری میانجی و تاثیرگذار در معادلات جهانی در حال ظهور است. دولت بایدن، تجربه بیش از دو سال مذاکرات ناموفق با ایران برای احیای توافق هستهای را در پرونده دارد. کاخ سفید، در حل پرونده بحران یمن نیز نتوانسته گام جدیای بر دارد. در داستان جنگ اوکراین نیز تاکنون واشنگتن نقش مهمی در هدایت مسیر به سوی صلح و پایان درگیریها نداشته است.
در مقابل، علاوه بر توافق اخیر ایران و عربستان، اخیرا طرح میانجیگری پکن برای پایان جنگ اوکراین مورد توجه کییف و مسکو قرار گرفته است. حالا این احتمال نیز وجود دارد که در سفر احتمالی شی جین پینگ به مسکو که در اوایل ماه می (دو ماه آینده) صورت میگیرد، پکن حامل طرحی جدی برای پایان دادن به جنگ باشد. در مجموع میتوان توافق روز جمعه برای از سرگیری روابط دو جانبه تهران – ریاض در پکن را نخستین سیلی قدرت نوظهور چین بر گونههای ایالات متحده آمریکا ارزیابی کرد.