کاپیتولاسیون حقی است که به اتباع خارجی داده میشود تا طبق قوانین کشور خودشان مجازات شوند، نه قوانین کشوری که در آن دستگیر شدهاند. احتمالا بعد از چند دهه دوباره اسم مولدسازی که آمد در تیتر اخبار زیاد نامش را دیدهاید. هر روز خبر جدیدی میرسد که برایمان بیشتر معنای کاپیتولاسیون میدهد. مثلا وزیر ارتباطات پیشنهاد میدهد، چون واتسآپ برای ما فیلتر شده، برای توریستهای خارجی سیمکارتهای مخصوص بدون فیلتر واتسآپ تدارک دیده شود. البته بعدتر آقای ضرغامی بهعنوان یکی از عجیبترین وزرای کابینهی یکدست آقای رئیسی که گاهی سعی میکند این یکدستی را با اظهارنظرهایش بههم بزند، گفت که این ایدهی او بهعنوان وزیر گردشگری بوده، چون توریست خارجی نمیتواند از بله و ایتا استفاده کند! البته اینکه هنوز به توریست فکر میکنند جای شکر دارد.
به گزارش هممیهن، اگرچه چندسالی میشود ایران دیگر بهشت توریستها نیست و اگر از راهنماهای خصوصی شهرهای توریستی بپرسند برایشان توضیح خواهند داد که تمام شدن کرونا وصل شد به سیاستهای مختلف دولت سیزدهم که چندان توریستپسند نبود و سالهاست که ما همان درآمد اندک از آمدن توریستها را از دست دادهایم. حالا فرض کنیم که بالاخره از بعضی کشورها هنوز توریست به ایران بیاید. واقعا نباید شرم کنیم از اینکه توریست با سیم کارت مخصوص به شبکههای اجتماعی وصل شود و برای ما که میزبان هستیم قفل کودک روی اینترنت زده باشند؟!
از آنطرف خبر دیگری آمد که فیلم «قاتل و وحشی» حمید نعمتالله از سوی سازمان سینمایی مجوز نمایش خارج از کشور را پیدا کرده است! فیلم ایرانی با کارگردان و بازیگران ایرانی که در همینجا ساخته شده مجوز نمایش برای تماشاگر ایرانی پیدا نمیکند و بهجایش لطف میکنند مجوز میدهند که خارجیها بتوانند آن را ببینند. رسما ما شدهایم کودک صغیر که نمیتوانیم برای زندگیمان تصمیم بگیریم. حالا بگذریم از اینکه اساسا برای نمایش خارج از کشور دیگر چه نیازی به مجوز سازمان سینمایی است؟
مرزهای سانسور قرار است آنقدر گسترده شود که مثل فیلم «برادران لیلا» که سر نمایش آن در کن بدون اجازهی سازمان سینمایی حاشیههای زیادی درست کردند و فیلم در ایران عملا توقیف شد، برای هر نمایش خارج از کشوری هم سازمان سینمایی ایران اجازه صادر کند؟ این رویه عملا حکم تعطیلی سینمای مستقل است. سینما که برایشان مهم نیست، ولی اینکه گفتگو کنند که ما اجازهی اکران فیلم را برای خارجیها دادهایم، ولی داخل کشور، چون بازیگر مویش تراشیده است، نمیشود فیلم را نمایش داد، توهین به ما نیست؟ مگر دههی ۶۰ موهای فریماه فرجامی برای فیلم «سرب» تراشیده نشد؟ اصلا هیچ تماشاگری موقع تماشای درام درستوحسابی به اینکه موی بازیگر پیداست یا سرش را تراشیدهاند، فکر نمیکند.
طبعا آقای روحالله سهرابی، مدیرکل نظارت بر عرضه و نمایش سازمان سینمایی میداند که فیلم اگر خارج از کشور اکران شود، البته اگر همکار دیگرشان در دولت آقای زارعپور اینترنتمان را کامل قطع نکند، نسخهای از آن به داخل ایران هم میرسد و تماشاگر ایرانی هم میبیند. در نتیجه این تصمیمگیری که به سینمادوست ایرانی اجازهی تماشای فیلم را ندهند و برای خارجیها اکرانش کنند، بهجز توهینی سنگین به مردم ایران نیست. در همان حد و حدود اینکه گردشگر خارجی بتواند از شبکههای اجتماعی استفاده کند و ایرانی داخل کشور نه.
چطور شد که ما اینطوری در وطن خویش غریب شدیم؟ از همان وقتی شروع شد که در صداوسیما گفتند هرکس دوست ندارد، جمع کند و برود؟ یا از قبلتَرش؟ چطور شد که اول برای کنسرتهای هنرمندان درست و حسابی خارجی مجبور بودیم برویم کشورهای همسایه حالا که برای امتحان آیلتس هم باید از کشور خارج شویم. ما را دیگر شهروند حساب نمیکنند. انگار نه انگار که این خاک سهم ما هم هست. ما شدهایم مستأجر. حتی اگر مستأجر این سرزمین هم باشیم لااقل بابت حق اجارهای که پرداخت میکنیم، باید اجازه استفاده از سیمکارت بدون فیلترینگ و تماشای فیلم ایرانی را داشته باشیم.
اظهارنظرهای اینچنین مسئولان، هر روز تیر خلاصی است به ما که گیج و منگ وسط اخبار ارز و تورم سعی داریم روز و شبمان را بههم برسانیم. دیگر حتی هنر هم نجاتدهنده نیست. نه کنسرت خوبی برگزار میشود، نه فیلمی که به شوق دیدنش به سینما برویم. تئاتریها هم دل و دماغ انجام کار ندارند. اصلا با سیاستهای این یکی، دو سال وزارت ارشاد چه کسی خودش را داخل گرداب گرفتن مجوز میاندازد؟
ما بالاخره به ضرب و زور به اینترنت آزاد وصل میشویم و «قاتل و وحشی» را هم میبینیم. ما همه زورمان را میزنیم که اگر توریست خارجی آمد، نفهمد که چطور ما را سرشکسته و سرافکنده کردهاید. ما در وطن خویش غریبها!