اوفلیا، نام دختر بچهای است که همراهِ مادرِ باردار و ناپدریاش (یک نظامی فاشیست) در روزگارِ جنگهای داخلی دورانِ ژنرال فرانکو زندگی میکند. اوفلیا روزی توسط حشرهای به «هزارتو» یی اسرارآمیز هدایت میشود، مسیری که به دنیای زیرزمینی میرسد. جهانی که دخترِ جوان با یک «فائون» آشنا میشود و در دنیای خیال و واقعیت ماجراهایی را پشت سر میگذارد.
به گزارش اعتماد، کارگردان در پایانِ فیلمِ خود، دو خط خیالی و حقیقی زندگی شخصیتِ اوفلیا را به یکدیگر پیوند میزند. این مقدمه قدری غلطانداز به نظر میرسد؛ گزارشِ پیشِ رو درباره سینما نیست، بلکه به میانجیِ «اوفلیا» این کاراکترِ معمولا فرعی خوانده شده نمایشنامه «هملت»، قصد دارد به تئاتر متصل شود. شخصیتی که احساساتِ عاشقانهاش در هزارتوی روانِ پریشانِ معشوق گم شد و او درنهایت راه رهایی را در خودکشی دید.
به این اعتبار من «هزارتوی پن» ساخته گیرمو دل تورو و پیوندش به تئاتر را مثال گرفتم برای توصیفِ وضعیتی که گروههای تئاتریِ عاشق تا دریافتِ امضای مجوزِ اجرا و احضار کاراکترها روی صحنه طی میکنند؛ جایی که در وادی عمل، هزارتوی «پن» به هزارتوی پِن (قلم)! بدل میشود. جمع شدنِ افراد، تشکیلِ گروه، پرداختِ هزینههای متفاوت، پشتِ سر گذاشتنِ چند ماه تمرین در شرایطِ دشوارِ اقتصادی-اجتماعی و درنهایت ساختنِ یک اجرا با انگیزه حضور روی صحنه و ملاقاتِ تماشاگران، مجموعه اینها رانهای طلب میکند که الزاما همیشه و هر روز پابرجا نیست.
وقتی هست بدون حمایت به نتیجه نمیرسد، یعنی همهچیز -برای این عده- ازدست میرود. خودتان را کارگردان، نویسنده، بازیگر یا طراح تئاتری درنظر بگیرید که مدتها است به ساختن براساس متن فکر میکند، حتی احتمال دارد متنی در کار نباشد؛ یک ایده اولیه، یک تِم، یک عکس کافی است.
انسانها بدونِ متن هم میتوانند دورِ هم جمع شوند و به ساختن چیزی فکر کنند. میتوانند خشت روی خشت بگذارند، بنایی شکل دهند و با حرکت دادن تنهایشان در محیطِ سازه و خارج کردنِ آوا از دهان در دلِ شب انرژیِ خاصی به وجود بیاورند. به بدنِ تنهایتان در سردآبی قدیمی فکر کنید، وقتی برای اولینبار رو به محیطِ تاریک و نامتناهی دهان باز کردید و گفتید: «هااء...، آا...، آآاا...» و به هام و پژواکِ بازگشتِ صدا گوش سپردید.
فرض کنید اواسط بهمن ۱۴۰۱ است و شما برای آماده شدنِ کار باید چندین هفته تمرین کنید، (اگر آنچه قصد تجربهاش را دارید حداقل چند ماه یا چند سال! تمرین نیاز نداشته باشد)، ممکن است زمان و انرژی زیادی صرف نوشتن یا ترجمه نمایشنامه کرده باشید؛ اگر نمایشنامهای در کار باشد. قدری فراست لازم است که انتخاب بازیگران/ اجراگران، طراحان (صحنه، موسیقی، گریم، لباس، گرافیک و غیره) بهصورت موازی حرکت کند.
کارگردان باید دستیار و برنامهریزِ آشنا به امور دراختیار داشته باشد، یک نیروی حرفهای. تازه اگر دسترسی به پلاتوی تمرین ارزانقیمت در تاریخهای مدنظرِ گروه امکانپذیر شود، کرونا نیاید، اعتراض اجتماعی نباشد و کارها به هر دلیلِ مترقبه و غیرمترقبه نخوابد، اینجا شما و گروهتان در بهترین حالت اواسطِ فروردین ۱۴۰۲ آماده مواجه شدن با اعضای شورای نظارت هستید. بدون دریافت امضای تمام بازبینها (شامل ۳ تا ۵ نفر) آنچه ساختهاید، امکان زندگی صحنهای به دست نمیآورد و در نگاه کلاسیک و مرسوم، جنینی است هرگز زاده نشده، یک مُرده!
نکته نخست: پیش از هر اقدام مانعی بزرگ پیش پایتان قرار دارد. بدون داشتن نوبت اجرا در یک سالن نمایشی، آنچه ساختهاید اصلا بررسی نخواهد شد. بنابراین قبل از ارایه هرگونه درخواست اجرا، باید بتوانید مدیر یکی از سالنهای خصوصیِ گرانقیمت یا دولتیِ پر از، اما و اگر را قانع کنید.
براساس مصوبههای شورای عالی انقلاب فرهنگی، اعضای «شورای مرکزی» نظارت بر نمایش در اداره کل هنرهای نمایشی باید حایز ویژگیهای زیر باشند:
۱- دو نفر کارشناس دارای بینش و اطلاعات اسلامی، آشنا به امور هنری و نمایشی به تایید رییس سازمان تبلیغات اسلامی.
۲- یک نفر کارشناس دارای بینش سیاسی و اجتماعی.
۳- سه نفر کارشناس ارشد تئاتر با مدرک حداقل کارشناسی ارشد رشته تئاتر یا دارای حداقل ۱۰ سال سابقه کار حرفهای در عرصه هنرهای نمایشی.
مصوبه شورای عالی انقلاب فرهنگی (به ریاست رییسجمهور)، اما ۴ تبصره دارد که در میان آنها، دو مورد (تبصرههای سوم و چهارم) جالب و قابل تامل است:
سوم؛ رییس گروه نظارت و ارزشیابی اداره کل هنرهای نمایشی «بدون حق رای» دبیری شورا را برعهده خواهد داشت.
چهارم؛ منظور از کارشناسان تئاتر، کسانی هستند که ضمن داشتنِ «حسن شهرت در عرصه تئاتر»، دارای سوابق روشن آموزشی و پژوهشی و «تجربیات موثری» در این زمینه باشند.
نکته نخست: از آنجا که گزارشِ پیشِ رو رویکردی توصیفی دارد، قضاوت و پاسخ به این پرسش را که شورای نظارت بهویژه در سالهای اخیر چه اندازه براساس مصوبههای شورا رفتار کرده برعهده خوانندگانِ فهیم و گروههایِ تئاتری واگذار میکند.
از این مرحله به بعد با منظومه خاص و ویژهای سر و کار دارید. باید پیدیافِ نمایشنامه، نام، نام خانوادگی و کد ملی تمامی اعضای گروه (نویسنده، کارگردان، دستیار کارگردان، طراح صحنه، گریمور، بازیگران نمایش و غیره) را دراختیار مدیر سالن قرار دهید و او نیز موظف است «اطلاعات» را روی سامانه اینترنتی متصل به وزارت ارشاد و -احتمالا- سازمان ثبت احوال کشور بارگذاری کند. رویه یاد شده چند سالی است با کیفیتهای متفاوت اجرا میشود، حتی پیش آمده که به دوران آنالوگ و ارایه درخواست حضوری بازگشتهایم؛ مثل اسفند ۱۴۰۰ که پرتال وزارت ارشاد و سیستمهای داخلی کارکنان این نهاد با حمله هکری مواجه شد.
به گفته بعضی مدیرانِ دستاندارکارِ سالنها که نخواستند نامشان فاش شود، اطلاعاتِ گروههای تئاتری برای بررسی عدم سوءپیشینه دراختیار نهادهای مربوطه قرار میگیرد و نتیجه فقط به شورای نظارت ابلاغ میشود. نمایشنامه نیز از طریق همین سامانه به دست اعضای شورای نظارت میرسد.
یکی از نمایشنامهنویسان و کارگردانان شناخته شده تئاتر در این باره گفته است: «گاهی امکان دارد نمایشنامهای قبل از خوانده شدن رد شود؛ یا نمایشی بدون ارایه دلایل واضح مجوز نگیرد، اگر ارتباط و آشنا داشته باشید، بعد از مدتی سماجت متوجه خواهید شد که مثلا نام نویسنده نمایشنامه در لیست سیاه بوده و کل کار به همین دلیل رد شده است.» گفتههایی که با مراجعه به متن انصراف محمد رضاییراد (۲۷ مرداد ۱۴۰۰) تایید میشود:
«از اوایل سال جاری و در کمال تاسف با ادعای ممنوعیت کاری سرکار خانم نغمه ثمینی مواجه شدهایم که البته قانونی بودن آن محل تردید است؛ زیرا در شرایطی که هیچ اتهامی برای ایشان در هیچ دادگاهی به اثبات نرسیده و حتی خودشان هم از دلایل این ممنوعیت کاملا بیاطلاع بوده و هنوز امکان پاسخگویی به ابهامات احتمالی را نداشتهاند، چطور یک دستگاه اجرایی میتواند حکم به مجازات ممنوعیتِ کاری یک هنرمند داده و او را از حقوق اولیه و بدیهی خود محروم کرده باشد؟ در چنین شرایطی ما به لحاظ اخلاقی و حرفهای هرگز شریک حذف نام همکارمان نخواهیم شد.» نمایش «نمیتونیم راجع بهش حرف بزنیم» ساخته سال ۱۳۹۶ به کارگردانی جابر رمضانی با تغییرات بسیار در تماشاخانه ایرانشهر روی صحنه رفت. تغییرات به حدی بود که گروه با تغییر نامِ نمایش به آنها واکنش نشان داد.
نکته دوم: لیستِ سیاهِ شورایِ نظارت و ارزشیابی اداره کل هنرهای نمایشی ظرف یک سالِ اخیر بهروز شده که در صورت لزوم با جزییات و اسامی افراد (شامل نمایشنامهنویسان و کارگردانان) قابل انتشار است.
«شورای عالی انقلاب فرهنگی» به استناد تبصره ۱ ماده ۳ «سیاستهای هنرهای نمایشی» مصوب ۱۳۷۸ مقصود خود از نمایش را «اجرای هرگونه نمایش ایرانی و خارجی، از جمله نمایشهای مذهبی، سنتی، شادیآفرین و تفریحی با زمانهای کوتاه، متوسط و طولانی» توصیف میکند. این شورا ضوابط نظارت بر نمایش و صدور پروانه (مصوبه جلسه ۴۶۱ مورخ ۱۳۷۹) را در قالب متنی که نسخه کامل آن روی خروجی مرکز پژوهشهای مجلس شورای اسلامی موجود است، به شرحی که در ادامه میآید منتشر کرده.
براساس مصوبه مورد اشاره، موانع قطعی دریافت مجوز اجرای آثار نمایشی ۱۴ مورد است، درحالی که با مراجعه به فرمِ معروف به «سه برگی» درخواست اجرای نمایش مصوب «شورای ارزشیابی و نظارت اداره کل هنرهای نمایشی»! شما با ۱۶ مورد مواجه میشوید و البته تغییرِ بعضی واژهها که ماهیت و بارِ حقوقی دارند.
برای نمونه در ماده ۱ مصوبه شورای عالی انقلاب فرهنگی میخوانیم: «انکار، نفی، مخدوش کردن یا اهانت به اصول و فروع دین مقدس اسلام» ولی در ماده اول متن شورای نظارت و ارزشیابی اداره کل هنرهای نمایشی این موضوع دچار چرخش واژگانی شده که آثار حقوقی متفاوتی ایجاد میکند: «ضدیت با اصول و احکام دین مقدس اسلام». بار معنایی و تفسیرپذیریِ واژه «ضدیت» اینجا محل گفتگو و پرسش جدی است.
همچنین در ماده ۲ مصوبه شورای عالی میخوانیم: «اهانت به پیامبران الهی، ائمه معصومین (ع)، امام خمینی (ره)، رهبر انقلاب اسلامی و مراجع تقلید»، این مورد نیز در متن شورای نظارت و ارزشیابی به «اهانت به مقدسات دینی» تغییر یافته است. آیا اهانت به «مقدسات» دینی ترم بسیطتری از آنچه شورای عالی به صراحت آورده را دربر نمیگیرد؟
یا در ماده ۴ مصوبه میخوانیم: «ناامیدی نسبت به اصل نظام و انقلاب اسلامی»، این مورد نیز در سهبرگی شورای نظارت بر آثار نمایشیِ اداره کل هنرهای نمایشی اینگونه تغییر داده شده: «ضدیت با اصل نظام و انقلاب اسلامی». بیایید فکر کنیم که گروههای تئاتری در برخورد با ماده ۴ مصوبه شورای عالی انقلاب فرهنگی هیچ نقدی نداشته باشد، چگونه میتوان پذیرفت که «ناامید» سازی مساوی با «ضدیت» درنظر گرفته شود؟!
نکته جالب سکوتِ مصوبه شورای عالی انقلاب فرهنگی در مورد پوشش بازیگران در آثار نمایشی است ولی سهبرگی اداره کل هنرهای نمایشی ۱ بند به مواد ۱۴ گانه اضافه میکند: «نحوه پوشش نامتناسب با قوانین و عرف». حال پرسش این است که آیا افرادی که از سوی شورای نظارت برای تماشا و امضای مجوز اجرا تعیین میشوند، همگی از پوشش «عرف» دریافت مشترک دارند؟
شورای نظارت و ارزشیابی اداره کل همچنین بند دیگری به مواد مصوبه شورای عالی انقلاب فرهنگی افزوده با این محتوا که: «مصرف سیگار و سایر مواد دخانی، نمایش مشروبخواری و استفاده از کلاهگیس و سایر آرایهها، بدون دلیل و توجیه منطقی در چارچوب نیازهای محتوایی و ساختاری نمایش» مانع صدور مجوز خواهد شد.
نکته سوم: موارد متعددی وجود دارد که بهخصوص در اجرای این ماده، برخوردهای سلیقهای تبعیضآمیزِ غیرقابلِ توجیهی صورت گرفته است.
بحث در این باره که موارد چهاردهگانه شورای عالی انقلاب فرهنگی چطور به مواد شانزدهگانه شورای نظارت و ارزشیابی اداره کل هنرهای نمایشی تغییر یافته میتواند بهطور جدی مورد بررسی قرار گیرد که موقعیت دیگری میطلبد.
حضورِ صحنهایِ گروهِ نمایشی علاوه بر رعایت موارد یادشده، پیشنیازهای دیگری نیز دارد؛ تحویلِ «مجوز رسمی مترجم یا نویسنده نمایشنامه»، «تعهد رسمی کارگردان جهت اجرا» با این مضمون که در جریان اجراها نباید هیچ اتفاقی جز آنچه در «فیلم بازبینی» ضبط شده مشاهده میشود، رخ دهد. (باید درنظر گرفت که تئاتر برخلاف سینما، یک اجرای هر شب زنده و متغیر است)، «تعهدِ مدیرِ سالن» مبنیبر اینکه باید کنترل شورای نظارت را روی شکل و شمایل نمایشی که شورای نظارت دیده را حفظ و مراقبت کند، (مدیران سالنها موظف هستند از هر شبِ اجرا فیلمبرداری کرده و در صورت لزوم به نهادهای مربوطه تحویل دهند). با رعایت تمامِ موارد یاد شده، کارشناسان پای برگه مجوز را امضا میکنند و با تحویل فیلم بازبینی (با هزینه گروه روی سیدی)، نماینده شورای نظارت با نمایندهای در سایتِ فروشِ بلیت آثار نمایشی تماس میگیرد و گروه میتواند بلیت بفروشد.
توجه! نمایش اگر از موسیقی زنده یا فیلم استفاده کند، این مواد باید جداگانه مجوز دریافت کنند. امکان دارد گاهی به گروه گفته شود که از دفتر موسیقی معاونت امور هنری هم مجوز بیاورد.
بیایید تصور کنیم گروه اجرایی از این هزارتو عبور میکند. پیش از اجرای نمایش روی صحنه، گروه باید ۳ سیدیِ دیگر شامل متن نمایشنامه، عکسهای مربوط به طراحی لباس بازیگران (به ویژه بازیگران زن) و مواد تبلیغی (پوستر) را به شورای نظارت تحویل دهد، اما به هرحال اینطور در نظر میگیریم که همه مراحل پشتِ سر گذاشته شده و گروه حالا میتواند به ملاقات با تماشاگران و احیانا فروش بلیت و دریافت یا بازگرداندنِ هزینههای صورت پذیرفته امیدوار باشد. از اینجا به بعد گروهِ تئاتری به مدت ۲۰ یا ۳۰ شب، علاوه بر رعایت آنچه در بالا رفت، باید منتظر حضور افرادی در هیات تماشاگر باشند که کارشان لزوما تماشاگری به قصد لذت بردن از هنر یا نقد کیفی و فنی نیست؛ آنها آمدهاند اصل موجودیتِ اجرا شدن یک نمایش را زیرِ سوال ببرند.
متعدد اتفاق افتاده که نوشتهای (معمولا بینام) در یکی از سایتهای خاصِ همواره منتقدِ اصلِ فرهنگ و هنر یا دستکم گونهای از هنرهای نمایشی ناهمخوان با خواست، سلیقه و دریافتِ گردانندگان این تارنماها! منتشر شده و همین امر به دستورِ تعطیلی نمایشها انجامیده است.
نمونه کم نیست، در این زمینه نیز متنِ انصرافِ محمدِ رضاییراد راهگشا است: «طی چند ماه اخیر و با تغییراتی که در «اداره کل هنرهای نمایشی» رخ داده است، متاسفانه بهکرات شاهد انتشار اخباری در مورد بازبینیها و ممیزیهای مجدد یا حتی توقیف موقت و توقف فروش بلیت نمایشهای در حال اجرایی بودهایم که همگیشان با طی مراحل مختلف بازخوانی و بازبینی، مجوز اجرا گرفته بودند؛ این تضییعات آشکار گاه مستقیما از سوی شورای نظارت اداره کل هنرهای نمایشی و گاه -بنا به شنیدهها- با فشار دستگاههای دیگر و حتی گاه به بهانه وجود شاکیان خصوصی انجام گرفته است.
در چنین شرایطی اصلا از «امنیت شغلی» چه باقی میماند؟ و کسب مجوز از شورای نظارت اداره کل هنرهای نمایشی و عبور از خوانهای متعدد بازخوانی و بازبینی، اگر تضمینی برای اجرای بیمساله یک تئاتر نباشد، اصلا چه ارزشی دارد؟ حقیقتا انصاف بدهید در شرایطی که اداره کل هنرهای نمایشی و شورای نظارت توان تعهد به مجوز قانونی خود را ندارند، طی کردن مراحل متعدد بازخوانی و بازبینی و کسب مجوز اجرا از شورای نظارت نیز امری عبث بوده و اطمینان خاطری به همراه نمیآورد.»
«محمدحسین ایمانی خوشخو» معاون امور هنری وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی در دهه ۸۰ و عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی، سال ۱۴۰۰ (روز ۲۴ آذر)، گفتوگویی انجام داده که به این برخوردهای سلیقهای اشاره دارد.
«.. موسیقی، هنرهای تجسمی، هنرهای نمایشی و سینما هر کدام دنیایی دارند. ممکن است کسی بگوید ساز خارجی ممنوع است، دیگری بگوید موسیقی جایگاهی ندارد، یک نفر بگوید همه عالم باید با موسیقی پیوند بخورد و در نتیجه آشفتگی به وجود میآید، چراکه ما در نهاد بالادست، چارچوب مشخص نکردهایم. برای مثال، در دورههای قبل فیلمهایی ساخته شدهاند و حالا میبایست اکران شوند، اما با مشکلاتی مواجهند. همه اینها به این دلیل است که سلیقهها بهجای آییننامه میزان بودهاند. اگر خلأ چارچوب در هر کدام از حوزههای هنر باشد، این اتفاقات رخ میدهند. بدترین اتفاق برای خالقان آثار هنری، بلاتکلیفی است.»
گروههای نمایشی سالها است با این بلاتکلیفی دست و پنجه نرم میکنند، آنها حقیقتا با برخوردهای سلیقهای ممیزان گوناگون مواجهند. محمد رضاییراد خطاب به مدیر مجموعه «تئاتر شهر» (بخوانید جامعه تئاتر ایران و مسوولان و دستاندرکاران) میگوید که برخوردِ سلیقهای و تفسیرِ به رای، چطور در یک سالِ اخیر ابعاد عجیب و غریبتری به خود گرفته است: «گویا اخیرا تغییراتی در ترکیب اعضای شوراهای بازخوانی و بازبینی شورای نظارت رخ داده و در بدعتی تازه، جمعی از طلاب به جمع بازخوانان و بازبینان این شورا پیوستهاند.
از آنجا که این افراد تاکنون رسما به جامعه هنری معرفی نشده و هیچ اطلاعی از میزان آشنایی و تجربه و تخصصِ احتمالی ایشان در زمینه تئاتر در دست نیست، طبیعتا اطمینانی به درک صحیح آنان از ظرافتهای متن و اجرای نمایش نیز وجود ندارد. هرچند مطمئنیم نظر هنرمندان در این مورد برای مسوولان مربوطه هرگز محل اهمیت و اعتنا نیست، با این حال حق خود میدانیم که این بدعتِ ناصواب را نپذیرفته، جداً نسبت به آثار سوءِ آن هشدار دهیم.» (همشهری آنلاین، ۲۷ مرداد ۱۴۰۱)
۱۱ اردیبهشت ۱۳۷۸ برابر با اول مه ۱۹۹۹ عطاالله مهاجرانی وزیر فرهنگ و ارشاد وقت در دولت سیدمحمد خاتمی بهواسطه حملههای چندجانبه نیروهای سیاسی رقیب، در جایگاه استیضاحشونده و پاسخگو به پرسشهای متعدد نمایندگان مجلس قرار گرفت. او در آغاز بخش دوم دفاعیات خود در جلسه علنی بعدازظهر باید به پرسشهایی درخصوص «تئاتر» پاسخ میداد، اتفاقی شاید یگانه در جهان.
«آنچه که به عنوان یک حادثه خیلی مهم اتفاق افتاد، اجرای نمایش «رابینسون کروزوئه» بود که در آن دو مرد لباس خود را درآوردند و با لباس زیر مقابل تماشاچیان حاضر شدند و مطبوعات نیز عکس آنها را چاپ کردند. تئاتر یک اجرای زنده است. در اجرای زنده، همواره امکان تخلف وجود دارد. همکاران ما به آقای بهبودی، کارگردان نمایش، قبل از اجرا تذکر داده بودند که لباس متناسب با عرف بپوشد. ایشان هم گفتند که من عرف را میدانم و اصلا، آخوندزادهام. وی خاطرنشان کرد که «بهبودی» پسر حجتالاسلام بهبودی لنکرانی، روحانی مقیم قم هستند، منتها پسرشان در آلمان زندگی کرده و حساسیتهایش جور دیگری بود.
من خدمت آیتالله مکارم شیرازی رسیدم، نشریه «یالثارات» مقابل ایشان بود و عکس آن نمایش هم، با ماژیک مشخص شده بود. من توضیح دادم که این امر، تخلف بوده و با آن برخورد شده است. ایشان تعجب کردند و گفتند «عجیب است. این قسمتش را به ما نمیگویند»، این تخلفی بود که در محیط بسته اتفاق افتاد و غیرمعروف بود. شما این تخلف را در تیراژهای یکصد هزاری منتشر کردید و آن را گسترش دادید. گاهی گسترشدهنده، مثل عامل است. آیا شیوه منطق و دین این است که اشکال را رفع نکرد و آن را در روزنامهها مطرح کرد؟»
مهاجرانی به نمونه دیگری نیز اشاره میکند، جایی که نماینده سوالکننده حتی نسبت به محتوا و نام نمایشنامههای مورد انتقاد خود اطلاع دقیق نداشته؛ او در پاسخ به انتقاد «حسینی نماینده رفسنجان میگوید: «ایشان دو نمایشنامه را اشتباه گرفتند. دو نمایشنامه داشتیم که نام یکی از آنها «کاتاگالی» بود، این نمایشنامه هندی و با مضمونی مذهبی بود که اجرا شد و هیچ اشکالی نداشت. نمایشنامه دیگر «جنبش انفیه در کلکته» بود. آنچه که از نظر آقای حسینی «رقص» محسوب میشد، در نمایشنامه «کاتاگالی» بود و نه نمایش «کلکته» و سایر استنادها را هم «تقریبا همینطور بسیار بیدقت» توصیف کرد.»