دوشنبه ۲۶ دی، مأموران کلانتری ۱۴۷ گلبرگ در تماس با بازپرس از قتل مردی میانسال و زخمی شدن همسرش خبر دادند.
به گزارش ایران، وقتی تیم جنایی به محل حادثه رسید مرد میانسالی که شاهد این جنایت بود، گفت: پسر این زوج دست به جنایت زد او مدتی است که شاگرد کارگاه من است وقتی متوجه شدم به خاطر مصرف مواد با پدر و مادرش درگیری دارد و خانه را ترک کرده سعی کردم که او را با والدینش آشتی دهم. درنهایت شاگردم قبول کرد و پس از هماهنگی با خانواده اش راهی خانه آنها شدیم. اما هنوز چند دقیقهای از حضور ما در خانه نگذشته بود که او با پدر و مادرش دعوا کرد و با چاقویی که از آشپزخانه برداشته بود آنها را زد و فرار کرد.
با اطلاعاتی که مرد میانسال در اختیار تیم جنایی قرار داد، دستور بازداشت متهم صادر شد. سه روز از این جنایت گذشته بود که همسایهها در تماس با پلیس مدعی شدند متهم به خانه پدری اش برگشته و آنجا را به آتش کشیده است، اما آنها موفق به خاموش کردن آتش شده بودند.
در حالی که این احتمال از سوی تیم جنایی مطرح بود که پسر شیشهای بار دیگر به خانه پدرش برگردد، آموزشهای لازم به همسایهها داده شد. تا اینکه چهارشنبه گذشته وقتی پسر شیشهای بار دیگر به خانه پدری رفته و در حال تخریب اموال خانه بود مأموران پلیس بلافاصله وارد عمل شده و متهم بازداشت شد.
چرا پدرت را کشتی؟
میخواستم از آنها انتقام بگیرم. باید حقم را میگرفتم. آنها به من پول نمیدادند. هربار که شیشه مصرف میکردم صداهایی در سرم میشنیدم که میگفت از پدر و مادرت انتقام بگیر.
من نمیدانستم پدرم کشته شده و مادرم در بیمارستان است، تصور میکردم که جراحات شدیدی ندیده اند و در خانه مان زندگی میکنند.
چرا دوبار به خانه برگشتی؟
دفعه اول خانه را به آتش کشیدم و دفعه دوم هم شروع به تخریب وسایل داخل خانه و شکستن شیشهها کردم، میخواستم انتقام بگیرم.
زمانی که پدرت زنده بود هم یکبار خانه را به آتش کشیده بودی؟
بعد از اینکه معتاد شدم خانواده ام چندین بار مرا به کمپ بردند، هرچند این کار بی فایده بود چرا که هر بار که از کمپ برمی گشتم دوباره به سمت شیشه میرفتم. یک بار که از کمپ برگشته بودم به سراغشان رفتم تا برای مواد پول بگیرم، اما آنها پولی به من ندادند و من هم از شدت عصبانیت و نیاز به مواد بنزین داخل خانه ریختم و آنجا را به آتش کشیدم، اما همسایهها آمدند و آتش را خاموش کردند، پدر و مادرم از من میترسیدند با اینکه خانه شان را به آتش کشیده بودم از من شکایت نکردند.
روز حادثه چه اتفاقی افتاد؟
حدود یک سال قبل خانه را ترک کردم. بعد از چند روز در یک کارگاه مشغول به کار شدم و کارفرمایم که از ماجرای قهر من با خانواده ام با خبر شده بود سعی کرد که مرا با آنها آشتی دهد.
وقتی به خانه رفتیم پدر و مادرم وقتی مرا بعد از یک سال دیدند نه تنها خوشحال نشدند بلکه باز هم گفتند پولی به من نمیدهند و باید به کمپ ترک اعتیاد بروم و بستری شوم. من که همان روز شیشه کشیده بودم و حال خوبی نداشتم و توهم به من دست داده بود چاقویی از آشپزخانه برداشتم و به آنها حمله کردم.
در این یک ماه کجا بودی؟
در دستشویی پارکها و مسافرخانهها میخوابیدم. من تا زمانی که دستگیر نشده بودم نمیدانستم که پدرم را کشته ام و مادرم در بیمارستان است، شیشه، زندگی ام را نابود کرد و خیلی پشیمانم.