خواندن و شنیدن اخبار جنایی، تا مدتها حالمان را بد میکند. از کسانی که کارشان را با دادوبیداد و دعوا راه میاندازند، تا حدامکان فاصله میگیریم. ما آدمهای صلحطلب و بیآزار، چرا از تماشای خشونت لذت میبریم؟ چه چیزی باعث میشود مشتاقانه بنشینیم پای صحنههای وحشتبار فیلمها و احساس خوبی به ما دست بدهد؟ خب باید دلیلی وجود داشتهباشد که فیلمهای با مضمون سلاخی، شکنجه و کشتار، اینهمه محبوباند و خوب میفروشند.
نکند ما وانمود به رفتار مسالمتآمیز میکنیم؟ آیا جنایتکارهای بالقوهای هستیم که منتظریم زمان مناسب فرابرسد تا روی دیگرمان را نشان بدهیم؟ شاید حتی پای یک جور بیماری درمیان باشد. خب دانشمندان علوم انسانی هم سالهاست به این سوالها فکر میکنند و برای پیدا کردن جوابشان، دست به تحقیق و آزمایش و بررسی میزنند.
البته تا الان برای پاسخ به مسئله میل به تماشای خشونت، به توضیح مشخصی نرسیدهاند که بر سر آن اتفاقنظر جمعی وجود داشتهباشد و صرفا با مجموعهای از نظریهپردازیها، این میل را از ابعاد مختلف بررسی میکنند. در پرونده امروز، با جمعآوری این تئوریها، میل به تماشای فیلمهای خشن را واکاوی میکنیم، درباره تأثیرات احتمالی این فیلمها بر رفتار مخاطبانشان حرف میزنیم و تفاوت افراد در میزان رغبت به آثار نمایشی خشن را بررسی میکنیم.
خشونت در آثار نمایشی همیشه موضوعی جنجالبرانگیز بودهاست؛ اقبال زیاد به این نوع آثار از یک طرف و نقد و اعتراض و سانسور از طرف دیگر، خبر از واکنش دوگانه و متناقضی میدهد که نمایش خشونت برمیانگیزد. مردم برای تماشای فیلمهای خشن صف میکشند. منتقدان سینمایی به آثار خشونتبار امتیازهای پایینی میدهند.
جامعهشناسها دایم هشدار میدهند که عادیسازی خشونت ازطریق آثار نمایشی پیامدهای منفی برای جامعه دارد. تماشاچی هم که با پای خودش برای دیدن خشونت و وحشت به سینما میرود، اگر میزان آن را ورای آستانه تحملش بداند، فقط به بیرون آمدن از سالن اکتفا نمیکند. سال ۱۹۰۳، تماشاچیان «سرقت بزرگ قطار»، وقتی در انتهای فیلم، هنرپیشه بهسمت آنها شلیک کرد، دست به اعتراض زدند.
حالا سینما در نمایش خشونت، متبحرتر و بیپرواتر شدهاست و تماشاچی هم انگار دوز بیشتری از آن را برمیتابد، ولی هنوز هم صدای اعتراض شنیده میشود. «کوئنتین تارانتینو»، کارگردان آمریکایی محبوب، بابت صحنههای خشونتآمیز فیلمهایش همیشه مورد سرزنش مخاطبان و منتقدان بوده و پاسخش هم معمولا چنین است: «چیز دیگری ببینید»! در سپتامبر سال ۲۰۲۱ وقتی بیش از ۱۰۰ میلیون نفر سریال خشن نتفلیکس، «بازی مرکب» را تماشا کردند، «سایمون مککارتی جونز»، استاد روانشناسی بالینی و عصبروانشناسی در کالج «ترینیتی دوبلین»، به بهانه استقبال جهانی شگفتانگیز از این سریال، در پژوهشی دلایل تمایل به تماشای محتوای خشونتآمیز را بررسی کردهاست. آنچه در ادامه میآید، نتایج یافتههای مککارتی بهعلاوه سایر نظریاتی است که در اینباره مطرح میشود.
یک تئوری میگوید تماشای خشونت، میل به پرخاشگری ما را ازبین میبرد، اما پشت این ایده، شواهد قوی و قابلاطمینانی وجود ندارد. یافتههای جدیدتر که از مطالعات فیلمهای ترسناک بهدست آمدهاست، نشان میدهد مخاطبان فیلمهای خشن، سه دستهاند؛ گروه اول، معروف به «معتادان آدرنالین»، از تجربههای جدید و احساسات شدید لذت میبرند و دلیل علاقهشان به فیلمهای خشونتبار، این است که ترشح آدرنالینشان را بالا میبرد. گروه دوم، کسانی هستند که دوست دارند دیگران را در رنج ببینند؛ سادیستها بیشتر از حد معمول درد دیگران را احساس میکنند و از آن لذت میبرند.
گروه سوم، آنهایی هستند که خشونت را تماشا میکنند، چون از آن میآموزند. این گروه اخیر، مانند معتادان آدرنالین، از تماشای ترس و خشونت احساسات شدیدی تجربه میکنند، اما نه با لذت، بلکه آن را تحمل میکنند تا برای مثال چیزهایی درباره موقعیتهای بالقوه خشونتباری که ممکن است برایشان پیش بیاید، بیاموزند. شاید بتوان گفت یکجور مازوخیسم خوشخیم؛ تجربه کردن چیزهای بد و دردناک در یک زمینه امن با این توضیح که اگر بتوانیم درد را تحمل کنیم، مهارتهای لازم برای بقا را خواهیمآموخت.
این ایده که مردم از تماشای خشونت ایمن روی صفحه نمایش لذت میبرند، چون میتوانند چیزی از آن یاد بگیرند، «نظریه شبیهسازی تهدید» نامیده میشود و میگوید تماشای خشونت از روی مبل راحتی ممکن است راهی برای آمادهسازی خودمان در دنیای خشن و خطرناک باشد. یک پژوهش تازه ادعا میکند درطول همهگیری کووید ۱۹، طرفداران فیلمهای ترسناک و خشن، ازنظر روانی انعطافپذیری بیشتری نشان دادند.
سال ۲۰۱۳، محققان دانشگاه «آگزبورگ» و «ویسکانسین مدیسون»، رفتارهای گروهی از آزمودنیها را بررسی کردند تا بفهمند آیا دلیل علاقه مخاطبان به فیلمهای خشن این است که شخصا به ابراز خشونت تمایل دارند و فیلم دیدن، یکجور بازسازی این میل است یا انگیزههای دیگری وجود دارد. ۴۸۲ شرکتکننده از آلمان و ایالاتمتحده در بازه سنی ۱۸ تا ۸۲ سال و سطوح مختلف تحصیلات، بررسی شدند.
شرکتکنندهها تریلرهای چند فیلم با درجات خشونت متفاوت را تماشا کردند. سپس به این سوال جواب دادند که آیا مایل به تماشای بقیه فیلم هستند یا نه و میزان تأملبرانگیز یا معنادار بودن فیلم را ارزیابی کردند. خلاف مطالعه قبلی که ادعا میکرد مردم بهدلیل میل به خشونت از تماشای فیلمهای خشن لذت میبرند، یافتههای این آزمایش نشان داد تماشای فیلمهای خشونتآمیز، برای مخاطبانش دو کارکرد اساسی دارد؛ احساس هدفمندی و فرصتی برای کندوکاو ذهن انسان.
فیلمهای خشن، برخلاف جنایات زندگی واقعی، شروع و پایانی پیش چشم مخاطب میآورند و درباره علل وقوع جنایتها توضیحاتی میدهند. آنچه مخاطب را جذب میکند، نه جرم و جنایت، بلکه این روند کشف و توضیح است. درواقع موضوع، خون نیست. مثلا در یکی از آشناترین فیلمهای خشن، «بیل را بکش»، مسئله انتقام گرفتن از منشأ ظلم است نه صرفا نمایش خشونت یا برای مثال در «جان ویک»، قاتلی را میبینیم بهحدی محبوب که طرفدارانش از خالکوبیهای او تقلید میکنند.
«جان» بهدلیل قتلهایش دوستداشتنی نیست بلکه جنگیدنش در دنیایی مملو از خشونت و جنایت است که او را به شخصیتی محبوب تبدیل میکند. این تئوری میگوید مخاطبان فیلمهای خشونتبار لزوما خشن نیستند بلکه احتمالا افرادیاند که بهدنبال درک خشونت پیرامون خود و دلایل پشت آن هستند. فرضیه «میوه ممنوعه»، تلاش دیگری است برای توضیح علاقه به فیلمهای خشن که میگوید خشونت ازنظر اجتماعی، امری ممنوعه است و ممنوعیت، بهطور طبیعی جذاب تلقی میشود.
فیلمسازها هم بهخوبی به این موضوع آگاه اند؛ آنها به مخاطبان هشدار میدهند که فیلمشان خشن و ترسناک است و میدانند که این هشدار، درواقع ترغیبکننده و تحریکآمیز است. نظریه دیگری میگوید تماشای خشونت در فیلم و سریالها از آنرو جذاب است که میتوانیم مجازات شدن کسانی را ببینیم که مستحق مکافاتاند. مطالعات نشان میدهد وقتی تماشاچی به امکان مجازات دیدن مجرمان فکر میکند، مرکز پاداش مغزش –همان بخشی که مسئول تولید احساس لذت است- فعال میشود.
مرگ، خون و خشونت همیشه بشر را به خود جذب کردهاست. رومیان باستان برای تماشای جنگهای مرگبار گلادیاتورها در کولوسئوم دورهم جمع میشدند. در قرنهای بعد، اعدام در ملأعام یکسرگرمی پرمخاطب بهشمار میرفت و در دوران ما، فیلمها و سریالهایی که صحنههای تصادف و قتل را به نمایش میگذارند، حسابی خریدار دارند. پیشتر توضیح دادیم که این میل به تماشای خشونت از کدام مسیرهای احتمالی ناشی میشود و حالا میخواهیم بفهمیم بر رفتار ما چه تأثیری میگذارد.
موضوع همیشه علاقه مخاطب به دیدن خون و مرگ نیست؛ گروههای سیاسی و ایدئولوژیک مختلف به روشهای گوناگون از نمایش خشونت در سینما و تلویزیون نفع میبرند. برای مثال برخی دولتهای غربی از سینما برای القای احساسات و افکاری درراستای منافع خودشان سود میبرند، مستقیم بر آن تأثیر میگذارند؛ به اینترتیب که با بهتصویر کشیدن خشونت بهطور پنهان و غیرمستقیم، رضایت از سیاستهای دولت و مشروعیت بخشیدن به خشونت اعمالشده ازسوی آن را رقم میزنند.
فیلمهای خشن، میتوانند در باوراندن این موضوع که چه کسانی شایسته قربانی شدناند، افکار عمومی را تحتتأثیر قرار بدهند. به همین دلیل متخصصان علوم انسانی معتقدند پاسخ دادن به این سوال که چرا فیلمهای خشن را دوست داریم، کافی نیست؛ ما نیاز داریم بفهمیم این فیلمها چطور بر ما تأثیر میگذارند.
پیامی که نمایش خشونت روی صفحه تلویزیون و پرده سینما به مخاطب میفرستد، میتواند موجب انفصال او از دنیای حقیقی شود. مثلا ممکن است در زندگی واقعی، آمار جرایم رو به کاهش باشد و سینما مخاطبانش را قانع و البته وحشتزده کند از خشونتی که درحال افزایش نشانش میدهد. فیلمها درباره تأثیر خشونت بر بدن انسان هم دروغ میگویند.
حدود ۹۰درصد خشونت اعمالشده در آثار نمایشی، آسیب واقعی واردشده به بدن قربانی را نشان نمیدهد. فیلمها همچنین میتوانند حقیقت خشونت مردان علیه زنان و کودکان را طوری جلوه بدهند که به عادیسازی منجر شود. به همین دلیل مهم است که مردم آگاه باشند خشونت روی صفحه نمایش، چه اهدافی ممکن است داشتهباشد و تا چه اندازه با خشونت در دنیای حقیقی متفاوت است.
آیا نمایش خشونت، چه اهداف سیاسی پشت آن باشد و چه صرفا بهقصد سرگرمی تولید شود، به پرخاشگری دامن میزند؟ دانشمندان سالهاست برای پاسخ دادن به این سوال، تحقیق میکنند. آخرین نظری که متخصصان بسیاری درباره آن توافق دارند، میگوید پرخاشگری درنتیجه مصرف خشونت رسانهای افزایش مییابد، اما به این معنا نیست که مصرفکنندگان را به سمت قتل یا سایر اعمال خشونتآمیز سوق بدهد.
قرار گرفتن کوتاهمدت درمعرض رسانههای خشونتآمیز، پرخاشگری را در کودکان، نوجوانان و بزرگ سالان جوان افزایش میدهد البته نه لزوما پرخاشگری فیزیکی بلکه عمدتا به پرخاشگری کلامی، مشغولیت با افکار پرخاشگرانه و تجربه کردن احساسات تهاجمی منجر میشود. نکته مهمی که مطالعات این حوزه تلاش دارند توجهها را به آن جلب کنند این است که پرخاشگری، همیشه منفی و از نظر اجتماعی غیرقابل قبول نیست.
یک مطالعه نشان میدهد بین قرار گرفتن درمعرض خشونت تلویزیونی و افزایش پرخاشگری مثبت بهشکل شرکت در ورزشهای رزمی و برخوردی ارتباط وجود دارد. با اینحال مطالعات طولی که آزمودنیها را طی چندین سال، زیرنظر دارند و بررسی میکنند، ثابت کردهاند قرار گرفتن مکرر درمعرض خشونت رسانهای در دوران کودکی منجر به رفتارهای پرخاشگرانه در بزرگ سالی میشود. مطالعات همچنین نشان دادهاند که بین قرار گرفتن درمعرض خشونت رسانهای و افزایش اضطراب و این باور که دنیا مکانی ترسناک است، ارتباط معنیداری وجود دارد.
ما حالا میدانیم فیلمهای خشن از جانمان چه میخواهند، اما هنوز نمیدانیم چرا بعضیها رغبت بیشتری به تماشای خشونت نشان میدهند و بعضیهای دیگر هیچ تمایلی به آن ندارند. این گروه دوم، توضیحات و تلاشهای محققان را درباره میل به دیدن خشونت، بیاعتبار میکنند؟ خب، نه. موضوع به تفاوتهای فردی برمیگردد که در مصرف آثار نمایشی خشونتبار، تأثیر میگذارد.
تحقیقات نشان میدهد افرادی که ویژگی هیجانطلبی بالاتری دارند –نه بهشکل افراطی و بیمارگونه- از کنجکاوی و موقعیتهای ترسناک و وحشتبار، بیشتر استقبال میکنند. گشودگی به تجربه (میل به تجربه کردن چیزهای متنوع)، خصلت دیگری است که با تقریب بسیار خوبی، رغبت به تماشای وحشت و خشونت را پیشبینی میکند. تفاوت در میزان همدلی کردن با دیگران، عامل دیگری است که تعیین میکند چرا بعضیها از دیدن فیلمهای خشن خوششان نمیآید؛ کسانی که سطح بالاتری از همدلی دارند، نسبت به موقعیتهای ناراحتکنندهای که دیگران تجربه میکنند -ولو موقعیتهای غیرواقعی- احساسات منفی بیشتری دارند.
محققان میگویند فاکتور سن و جنسیت هم در اینباره نقشی تعیینکننده دارد. جوانها درمقایسه با سایر گروههای سنی و مردان نسبت به زنان، تمایل بیشتری به فیلمهای خشونتبار نشان میدهند. گفته میشود جنسیت با محتوای فیلم هم ارتباط دارد؛ بین زنان و مردانی که از تماشای خشونت لذت میبرند، زنان فیلمهای خشن و ترسناکی را میپسندند که پایان خوبی دارد، مثلا موجود اهریمنی درنهایت نابود میشود و مردان فیلمهایی را ترجیح میدهند که مملو از رفتارهای وحشتناک باشد. دو محقق در دانشگاه «نانیانگ» سنگاپور و «جان هاپکینز» آمریکا با بررسی دادههای باکسآفیس ۸۲ کشور، عامل دیگری را هم به فهرست این دلایل اضافه میکنند؛ میزان تولید ناخالص داخلی. نتیجه تحقیق آنها نشان میدهد کشورهایی با تولید ناخالص داخلی بالاتر، فیلمهای خشن و ترسناک بیشتری تولید میکنند. این دو دانشمند در توضیح یافتهشان میگویند بهنظر میرسد کمبود منابع مالی و درگیری مردم با مسائل اقتصادی، چارچوب محافظ روانی موردنیاز برای لذت بردن از وحشت را کاهش میدهد و درنتیجه روی استقبال مردم کشورهای با تولید ناخالص داخلی پایین از فیلمهای خشن و ترسناک، تأثیر منفی میگذارد.
منبع: روزنامه خراسان