احمد زیدآبادی در روزنامه هم میهن نوشت: سفر سیدابراهیم رئیسی به پکن پس از فروکش کردن ناآرامیهای اجتماعی در ایران را میتوان علامتی از ارادۀ رئیس دولت برای ازسرگیری کار «عادی» خود تلقی کرد. در واقع، میزبانی چینیها از ابراهیم رئیسی، به معنای آن است که ناآرامیهای اخیر ایران، تغییری در نگاه پکن به موقعیت جمهوری اسلامی بهوجود نیاورده و چین همچنان خواستار سطحی از همکاری و مراوده با جمهوری اسلامی همراه با انتظارات خاص از آن است.
بااینحال، پس از سفر شی جین پینگ، رئیسجمهور چین به ریاض و حمایت او از برخی مواضع کشورهای عضو شورای همکاری خلیجفارس در برابر تحولات منطقه، ماهیت روابط تهران – پکن دستخوش تحولی شده است که بهاحتمالزیاد، خود را در سفر رئیسی به چین به نمایش خواهد گذاشت.
پیش از این، برخی مقامهای ایرانی بر ضرورت «چرخش به شرق» بهعنوان پایه و اساس سیاست خارجی تازۀ جمهوری اسلامی تأکید میکردند، اما پس از همراهی شی جین پینگ با رقبای عرب ایران در منطقه، این تصور، لنگرگاه اصلی خود را از دست داد و بهعنوان ایدهای بدون زمینۀ عینی و واقعی ظاهر شد.
منظور از سیاستِ «چرخش به شرق» نوعی همکاری استراتژیک جمهوری اسلامی با چین و روسیه در مقابله با ایالات متحدۀ آمریکا و متحدان آن بود، اما چینیها از طریق عقد قراردادهای پرسود با کشورهای عرب منطقه و جانبداری از منافع آنان، به مقامهای ایرانی عملاً پیام فرستاندند که چنین نگاهی به روابط بینالملل را نمیپسندند و مسائل مربوط به ایران را در چارچوب تحولات منطقهای و نوع مناسبات آن بخصوص با همسایگان عربش در حوزۀ جنوبی خلیجفارس تحلیل میکنند.
بهعبارت واضحتر، به خلاف تصور برخی محافل ایرانی، چینیها در پی جلب متحدانی انحصاری در خاورمیانه برای استفاده از آنان در رویارویی با آمریکا نیستند بلکه خواهان روابطی متوازن با همۀ کشورهای منطقه به منظور گسترش تجارتی سودمند با آنهایند.
به همین دلیل چینیها از اختلافات و تعارضات بین ایران و کشورهایی مانند عربستان و امارات و بحرین ناخشنودند و منافعشان در این است که تشنج در حوزۀ خلیجفارس به منتها درجۀ خود کاهش یافته و نوعی ترتیبات امنیتی فراگیر موردقبول تمام کشورهای منطقه قرار گیرد.
چینیها در سالهای گذشته، طرحی را برای ایجاد ثبات در حوزۀ خلیجفارس از طریق توافق بر سر ترتیبات امنیتی تازه و همهجانبهای بین کشورهای منطقه، تهیه و تدوین کرده و آن را به شرکای عرب و طرفِ ایرانی ارائه دادهاند.
ظاهراً دولت چین تاکنون زمینه را برای اجرایی کردن این طرح مناسب ندیده و حداقل در حوزۀ رسمی تلاشی آشکار و علنی برای عملیاتی کردن آن از خود نشان نداده است.
به نظر میرسد سفر ابراهیم رئیسی به پکن، فرصت لازم را در اختیار چینیها قرار دهد تا دربارۀ ضرورت اجرایی شدن طرحشان با طرف ایرانی بهطور جدی مذاکره کنند. از نظرگاه چینیها، تشنج بین جمهوری اسلامی و برخی قدرتهای جهانی و منطقهای به طرز بیسابقهای در حال افزایش است و چنانچه این تشنج فزاینده کنترل یا مهار نشود، بیثباتیهای ناشی از برخورد بین آنها، منافع چین را نیز تحت تأثیر قرار خواهد داد.
بنابراین، کمک به تشنجزدایی در منطقه از اولویتهای سیاست خارجی چین به شمار میرود و کاملاً طبیعی است که چینیها از فرصت میزبانی رئیسی برای متقاعد کردن وی به جدی گرفتن طرح امنیتی پکن و همینطور ضرورت همکاری با آژانس بینالمللی انرژی اتمی استفاده کنند.
بهاحتمال زیاد، چینیها شرایط داخلی ایران پس از فروکش کردن ناآرامیهای داخلی را نیز برای نرمش احتمالی جمهوری اسلامی در برابر طرح امنیتی خود مناسب ارزیابی میکنند. بر اساس یک فرض منطقی، برخی محافل صاحب نفوذ در ایران، ادامۀ وضع موجود و اصرار بر سیاستهای گذشته را زمینهساز نارضایتی عمومی و احتمال بروز دوبارۀ ناآرامیهای اجتماعی در کشور میدادند و به همین دلیل، به فکر تجدیدنظر در پارهای روشها و عملکردهای سابق افتادهاند.
بر مبنای همین فرض منطقی، آزادی شمار بسیاری از زندانیان از جمله زندانیان سیاسی هم میتواند بهعنوان نشانهای از ضرورت تغییر برخی رویکردها، تأویل و تفسیر شود. ظاهراً چینیها امیدوارند که این تحولات، مقامهای جمهوری اسلامی را برای تشنجزدایی در مناسبات منطقهای کشور نیز آماده کرده باشد تا آنها بتوانند بدون نیاز به انتقاد علنی از سیاست جمهوری اسلامی، در قبولاندن طرح امنیتی خود به آن، موفقیتهایی بهدست آورند.
اگر چینیها در این جهت، موفق به جلب نظرِ طرف ایرانی شوند، علاوه بر پیدایش تغییرات چشمگیر در خاورمیانه، زمینه برای همکاریهای نزدیک اقتصادی تهران و پکن نیز فراهم میشود. چنانچه این اقدام با مقاومت جمهوری اسلامی روبرو شود، بسیار بعید است که سفر ابراهیم رئیسی به پکن دستاورد قابلتوجهی حتی در زمینۀ همکاری اقتصادی بین دو کشور به دنبال داشته باشد.