فرارو- فال گرفتن از آثار ادبی، از باورهای کهن این مرز و بوم است. در گذر زمان ساکنان این خاک به ادیبانی که گمان میبردند بهرهای از کلام حق دارند رجوع میشد. با این حال، اما در گذر زمان تنها تفال به حافظ در فرهنگ عامیانه ما باقی مانده است.
به کوی میکده هر سالِکی که ره دانست
دری دگر زدن اندیشهٔ تَبَه دانست
زمانه افسر رندی نداد جز به کسی
که سرفرازیِ عالم در این کُلَه دانست
بر آستانهٔ میخانه هر که یافت رهی
ز فیضِ جامِ میاسرار خانقه دانست
هر آن که رازِ دو عالم ز خطِ ساغر خواند
رموزِ جامِ جم از نقشِ خاکِ ره دانست
ورای طاعتِ دیوانگان ز ما مطلب
که شیخِ مذهبِ ما عاقلی گنه دانست
دلم ز نرگسِ ساقی امان نخواست به جان
چرا که شیوهٔ آن تُرک دل سیه، دانست
ز جورِ کوکبِ طالع سحرگهان چشمم
چنان گریست که ناهید دید و مه دانست
حدیثِ حافظ و ساغر که میزند پنهان
چه جایِ محتسب و شَحنه، پادشه دانست
بلندمرتبه شاهی که نُه رواق سِپهر
نمونهای ز خَمِ طاقِ بارگه دانست
شرح لغت: اندیشه تبه: فکر باطل و به کار نیامدنی
رهروان حقیقی به واسطه نوشیدن جرعه یی از شراب محبت راه را از چاه بازشناخته و در مسیر حقیقی قرار میگیرند. این رهروان به اسرار دو جهان واقفند یعنی با تفکر در این عالم خاکی به اسرار عالم افلاکی پی میبرند.
عشق کسی را در سینه داری و این راز را برای کسی فاش نکرده ای. معشوق تو اندکی مغرور است و لیکن تو صبر داشته باش که آینده ات روشن و معشوق از تو چندان دور نیست.