افکار خودکشی، استرس و اضطراب شدید، ناامیدی از آینده، سرنوشت مبهم، ترک تحصیل و بیانگیزگی. دایره تنشهای روان بازداشتیها، آزادشدهها و خانوادههایشان در حال بزرگتر شدن است، این هشداری است که روانشناسان و روانپزشکان میدهند و میگویند در ماههای اخیر، از میان این افراد مشاورههای فراوانی داشتهاند.
هم میهن نوشت: با شروع موج بازداشتها از چهار ماه گذشته و تروماهای ناشی از وضعیت سیاسی و اجتماعی که گریبان افراد زیادی را گرفت، گروهی از روانشناسان و روانپزشکان تصمیم گرفتند مشاورههای رایگانی به این افراد بدهند؛ افراد، همان آزادشدهها و خانوادهها و گروهی هستند که تحتتاثیر وضعیت پیشآمده، دچار بحرانهای روان شدهاند. آنها بهطور رایگان، مشاورههای آنلاین میدهند و با اینکه میزان مراجعهها نسبت به ماههای گذشته کاهش یافته، اما همچنان فعالند.
اعضای این گروه، اما تاکید میکنند که بیشتر مراجعهکنندگان دچار بیاعتمادی شدهاند، نگرانند اطلاعاتشان به نهادهایی داده شود و همین موضوع دلیل پیگیری نکردن جلسههایشان است.
اغلب آنها که در ماههای اخیر درگیر پروندههای امنیتی شدهاند و تجربه بازداشت در انفرادی و بند عمومی داشتهاند، میگویند به دلیل شرایطی که برای افراد ایجاد میشود، هر کس که آزاد میشود نیاز به مشاوره و گرفتن خدمات درمان دارد. یکی از آنها «ش» است که به تازگی آزاد شده و تجربه چندین روز انفرادی و قرار گرفتن در بند عمومی را داشته. او در دو زندان اوین و قرچک ورامین در بازداشت بوده و پس از ۵۵ روز آزاد شده است.
«ش» پیش از بازداشت هم مراجعاتی به روانشناس داشته و پس از آزادی هم جلساتش را ادامه داده و حالا میگوید: «به دلیل شرایطی که حین بازداشت و پس از بازداشت برای فرد ایجاد میشود، فشارها زیاد است و به نظرم همه باید بعد از آزادی مشاوره روانشناسی داشته باشند.»
او را زمانی که در خانه تنها بود، بازداشت کردهاند و میگوید از زمان آزادی، از اینکه تنها در خانه بماند هراس دارد. وقتی زنگ خانه را میزنند، فکر میکند دوباره سراغش آمدهاند و در خیابان که راه میرود، احساس میکند یک نفر دنبالش است.
خانم «ش» میگوید، از زمان آزادی این مسائل را تجربه میکند و استرس زیادی دارد: «در دوره بازجویی میزان اضطراب بالاست، اما بعد از آن، فشارها کم میشود. من در دوره بازجویی که سه هفته بود، ۷ کیلو وزن کم کردم، آن زمان اصلا نمیتوانستم با کسی معاشرت کنم و حتی غذا بخورم. اما بعد از آن شرایط بهتر شد.»
او میگوید، در زمان بازداشت اگر کسی از قبل داروهای روان مصرف کرده باشد، داروها را در اختیارش قرار میدهند، اما بعد از آن به سختی این اتفاق میافتد: «همان روز اول افراد را به بهداری میبرند و سوال میپرسند که داروی آرامبخش مصرف میکند یا خیر. اگر مصرف کند، همان داروها را به او میدهند.» خانم «ش» میگوید که در زندان قرچک، روانشناس و مددکار مستقر است و افراد در صورت تمایل میتوانند مراجعه کنند: «روانشناس در زندان قرچک یکسری سوالات میپرسد ازجمله اینکه چند سالت است، یا داروی خاصی مصرف میکنی، خودزنی کردهای و... این سوالات را هم از همه میپرسند. یک برگه میدهند و باید آن را پر کرد.» شرایط پس از آزادی، اما برای بسیاری از این افراد، پرتنش است.
او میگوید، مردم سوالات زیادی درباره شرایط بازداشت میپرسند و این موضوع، آزادشدهها را آزار میدهد. چراکه بهطور مداوم شرایط برایشان تداعی میشود و بهطور مرتب باید ماجرا را بازگو کند: «بعد از آزادی، همه کنجکاوند و میخواهند جزئیات را بدانند. یکی، دوبار هم به اطرافیان اعلام کردم که علاقهای ندارم توضیح بدهم یا دربارهاش صحبت کنم، اما معمولا به شکلهای مختلف سوال میپرسند. گاهی اوقات عصبانی میشوم.»
خانواده خانم «ش» حمایتهای زیادی از او کردند و او میگوید، فشار بر بازداشتیها زمانی که خانواده همراهشان نیست، بیشتر است: «خانواده من زیاد سوال نمیپرسیدند که چه اتفاقی برایم افتاده، خودم برایشان توضیح میدادم، اما همه خانوادهها به این صورت نیستند.» همین وضعیت سبب شده تا خانم «ش» ترجیح دهد تنها با دوستانی که با آنها تجربه مشترک داشته است، معاشرت کند: «بعد از آزادی ارتباطم با دوستان قبلیام بسیار محدود شد، دلیل آن هم همین کنجکاویها بود. دوست دارم با کسانی که در داخل بودند و مرا بیشتر درک میکنند، معاشرت کنم.»
آذرماه امسال بود که وحید شریعت، روانپزشک و استاد دانشگاه علوم پزشکی ایران خبر از تدوین دستورالعملی داد که از طریق آن خانوادهها میتوانند با نحوه برخورد درست و منطقی با افراد پس از بازداشت آشنا شوند. شریعت به روزنامه شرق گفته بود که خودکشی یک نوجوان پس از آزادی از بازداشت، منجر به تدوین این دستوالعمل شد. به گفته او، بازداشت افرادی که تجربه قبلی نداشتهاند، تاثیرات بیشتری دارد و عمدتا با استرس و اضطراب همراه است.
این افراد چه در زمان بازداشت، چه بعد از بازداشت و بعد از خروج از زندان تا زمانی که منتظر حکم و برگزاری دادگاه هستند به شکل قابلتوجهی حالتهای اضطرابی نشان میدهند. تپش قلب، دردهای بدنی، تنگی نفس، بیخوابی، مشکل تمرکز و مواردی شبیه این و تأثیرات روانشناختی شامل احساس نگرانی، بیقراری، احساس خشم و احساسات مختلفی ازجمله آسیبهای روانی این تنشهاست. در ادامه هم افسردگی بروز میکند.
اضطراب، استرس و آینده مبهم، تنشی است که خانوادههای زندانیان در ماههای گذشته تجربه کردهاند. آنها میگویند، فقدان فرزند یا همسرشان آزاردهندهترین احساسی است که دارند و نمیدانند در آینده چه سرنوشتی در انتظارشان است. یکی از آنها خانم «الف» است که بیش از ۴ ماه است خواهرش در بازداشت بهسر میبرد و پرونده امنیتی دارد.
او میگوید که فشار بسیار زیادی به خانواده وارد است: «در ماههای گذشته، تمام کارهای روتین و همیشگی، متوقف شده و ادامه بازداشت و بلاتکلیفی خواهرمان، ترومای بزرگی برایمان ایجاد کرده. زندگی همراه با عذابوجدان است و حتی نمیتوان بدون این احساس غذا خورد یا حتی برای ساعتی به مهمانی رفت یا سفر کرد. اینکه خواهرمان در بازداشت است و از بسیاری از لذتها محروم، نمیگذارد ما هم خارج از زندان بتوانیم این لذتها را تجربه کنیم.»
او میگوید که مادرش به دلیل فشار روانی ناشی از این اتفاق، دچار حواسپرتی شده و بهطور مداوم دلشوره و اضطراب دارد: «گاهی واقعا لازم است برای به دست آوردن آرامش، از داروهای آرامبخش استفاده شود. پدرم قبلا از این داروها مصرف نمیکرد، اما حالا به نظر میرسد برای جلوگیری از افکار آزاردهنده باید دارو مصرف کند.»
حالا همین افراد، مخاطب همان گروه روانپزشکانی هستند که به کمک آمدهاند. نرگس صاحبزاده، روانپزشک است و در قالب این گروه به افراد تحتتاثیر شرایط چند ماه گذشته، بهطور رایگان مشاوره میدهد. او و همکارانش در ماههای گذشته مراجعهکنندگان فراوانی داشتهاند.
صاحبزاده میگوید، برخی مراجعهکنندگانش مدتی در بازداشت بودند، برخی دیگر هم افرادی بودند که در ماههای اخیر با خانوادهها دچار تعارضاتی شدهاند: «از میان بازداشتشدگان، آنها که در انفرادی بودند شرایط سختتری را تحمل کردهاند، از سوی دیگر خانواده آنها هم استرس زیادی را تجربه کردهاند. بخشی از استرس بازداشتشدهها هم فشاری بود که خانوادههایشان در نبود آنها داشتند. بهطور کلی تمام این روند، فشار روانی و اضطراب زیادی به افراد وارد میکند.»
به گفته او، پس از آزادی هم میزان فشارها به افراد از سوی خانوادهها بالا میرود و آنها را محدود میکنند که دیگر نباید هیچ فعالیتی داشته باشند. با این حال، اما براساس اعلام این روانپزشک، بیشترین تماسها از سوی افرادی بود که در پی اعتراضات اخیر در درون خانواده دچار تعارض و اختلاف شده بودند: «بههرحال تفاوت در تفکر و ایدئولوژی، تعارضهایی را ایجاد کرده بود و در ماههای اخیر این موضوع بیشتر بروز داده شده و به چشم آمده است، چه برای والدین، چه برای نسل جوانتر.»
این روانپزشک در ادامه، وضعیت روان افراد پس از آزادی از زندان را مورد توجه قرار میدهد و میگوید، بیشترین مسئلهای که در میان این افراد دیده میشود، ناامیدی از آینده است: «اغلب آنها این موضوع را اعلام میکنند که دیگر هیچ چیزی ارزش ندارد، این مسئله در میان مراجعهکنندههای من پررنگ بود. البته برخی از آنها هم حس تاثیرگذار بودن داشتند و این احساس خوبی به آنها میداد. اما بهطور کلی تجربه بازداشت، همراه با اضطرابهای شدید است و درنتیجه آن، افرادی بودند که بعد از آزادی، مصرف سیگار را شروع کرده بودند، به گونهای که میخواستند فشاری که بر آنهاست را با روشی تخلیه کنند.»
صاحبزاده میگوید، مراجعهکنندههایش افراد ۲۵ تا ۳۰ سال بودند، برخی تحت درمان دارویی قرار گرفتند بهطور کلی به آنها توصیه میشود که جلساتشان را ادامه دهند، اما به دلیل ترسی که اغلب آنها دارند، معمولا جلسههای مشاوره و رواندرمانی را ادامه نمیدهند. از اینکه مراجعه کنند و صحبت کنند، هراس دارند: «به هر حال با یکی، دو جلسه نمیتوان برای آن حجم از اضطراب چارهجویی و درمان کرد، اما بهطور کلی به دلیل فشار زیادی که به افراد وارد میشود، افراد باید به روانپزشک و رواندرمانگر مراجعه کنند.»
صاحبزاده میگوید، در گروهشان که افراد بهطور مستقل، آزاد و بدون وابستگی به سازمانی دور هم جمع شدهاند، اغلب موارد مورد بحث قرار میگیرد و آنچه بیش از همه به چشم میآید این است که مراجعهکنندگان نمیتوانند جلسات را ادامه دهند، دلیل آنهم عمدتا ترس از برخی نهادهاست: «اوایل که این گروه راهاندازی شده بود، خیلیها درخواست کمک میکردند، اما بعدش به نظر رسید که پشیمان شدند. هرچند فعالیت این گروه که از همان ماه اول شروع شد، همچنان ادامه دارد.» با این همه، اما این روانپزشک میگوید، در ماههای اول میزان تماسها بیشتر بود و حالا کمتر شده است: «مهمترین مسئله، بیاعتمادی افراد برای مراجعه است. ترس آنها در این زمینه بسیار واضح بود.»
به گفته این روانپزشک، کابوسهای شبانه، اضطراب و استرس در اغلب این افراد دیده میشود، هر مسئلهای میتواند تجربه از سر گذرانده را برایشان تداعی کند، اگر این افراد درمان داشته باشند، حالشان بهتر میشود. او میگوید، این موضوع برای همه اتفاق نمیافتد، برخی افراد مکانیزم انطباقی خوبی دارند یا از حمایتهای خانوادگی مناسبتری بهره میبرند، به همین دلیل ممکن است حالشان بهتر باشد، اما بهطور کل به آنها توصیه میشود که به روانشناسان یا روانپزشکان مراجعه کنند. او درباره وضعیت خانوادههای این افراد هم توضیح میدهد و میگوید، از میان مراجعهکنندگانش، خانواده این بازداشتیها نبودند، اما همکارانش چنین تجربههایی داشتهاند و اغلب مادران این افراد بودند که دچار تنش شده بودند.
این روانپزشک درباره وضعیت دانشجویان در اتفاقات اخیر هم صحبت میکند. به گفته او، بخشی از مراجعهکنندگانش دانشجویانی بودند که به دلیل مسائل اخیر، وضعیت آموزششان به هم ریخته بود، آنها در تماس با او اعلام میکردند که انگیزهشان را برای ادامهتحصیل از دست دادهاند. او در این مدت نگاهی هم به وضعیت سلامت روان جامعه داشته و میگوید، در یک نگاه کلی میتوان گفت آستانهتحمل افراد پایین آمده است، رکود اقتصادی هم به این وضعیت دامن زده و افراد سختتر از قبل با وضعیت موجود، توانایی انطباق پیدا کردهاند.
تعدادی از دانشجویان دانشگاه شریف، مراجعهکنندگان خانم «میم» بودند. او روانکاو است و از آبانماه برای گروهی از این افراد جلسات رایگان و آنلاین مشاوره برگزار کرده است. او میگوید، چند نفر از دانشجویان این دانشگاه که در آن شب معروف این دانشگاه، گرفتار شده بودند، به او مراجعه کردهاند. خانم «میم» نخواست نامش در گزارش بیاید، اما میگوید، افرادی که به او مراجعه کردهاند، برخی خودشان دستگیر و برخی هم دوستان نزدیکشان بازداشت شده بودند.
او میگوید: «این افراد دچار تروما شده بودند، شرایط پیشآمده برایشان غیرقابل پیشبینی بود و بعد از آن دچار بیاعتمادی شدیدی شده بودند. حتی بعد از آزادی احساس میکردند کسی دنبالشان است یا قرار است دوباره دستگیر شوند. یکی از مراجعهکنندگان بهطور کلی از دانشگاه انصراف داد و مدام اعلام میکرد ترسیده است. البته که او از قبل هم از نظر روان، شکننده بود.»
به گفته او، این مسائل در افرادی که پیش از این اتفاقات هم تنشهایی داشتهاند، شدیدتر میشود: «یکی از مراجعهکنندگان من افکار خودکشی داشت و از آنجایی که هرنفر را بیشتر از ۱۰ جلسه نمیتوان مشاوره داد، او را به روانپزشک ارجاع دادم.» او تاکید میکند، برخی از این افراد دچار حالتهای برگشت افسردگی شده بودند، علائمشان هم بسیار آشکار بود. اضطراب شدید هم در آنها دیده میشد. برخی از آنها از شهرهای دیگر به تهران آمده بودند و نگرانی شدیدی از نحوه برخورد خانوادههایشان با این موضوع داشتند.
خانم «میم» میگوید در میان مراجعهکنندگان جز این گروه، با افرادی هم مواجه شده که در ماههای اخیر، رفتارهای تکانشی زیادی داشتند و اغلب هم این رفتارها در میان جوانان دیده میشود: «مراجعهکنندگانی دارم که مدتهاست برای مشاوره میآیند، در ماههای اخیر اتفاقی که افتاد این بود که در میان برخی از آنها اضطرابهای ناشی از شرایط ایجادشده هم به موارد مشاوره اضافه شده است. همچنین میزان بیانگیزگی، ناامیدی، اضطراب شدید و نگرانی از آینده، بسیار بالا رفته است.»
او نکته دیگری را مورد توجه قرار میدهد و میگوید، آنچه اکنون او و همکارانش را نگران کرده، مسئله خودکشی است: «ما در میان مراجعهکنندگان نشانههایی از افزایش افکار خودکشی میبینیم، خودزنی زیاد شده، افراد تحرک ندارند، بیانگیزه شدهاند و این فضا بسیار ترسناک و خطرناک است، در این وضعیت توصیه ما گروهدرمانی است. یعنی افرادی که فضای مشترکی را تجربه کردهاند در این گروهها درباره تجربهها و افکارشان صحبت کنند و ما سعی کنیم از این تجربههای مشترک، برایشان امید تولید کنیم.»
به گفته او، آنچه محسوس است اینکه، افراد تمایلی به انجام هیچ کاری ندارند و این نشان میدهد که از نظر اجتماعی بسیار آسیبپذیر شدهاند. این روانکاو میگوید: «در حال حاضر مراجعهکننده جدیدی از این گروه نداشته است، اما همچنان در این زمینه فعالیت میکند.»
یکی دیگر از روانپزشکان این گروه هم که نخواست اسمی از او در این گزارش بیاید، میگوید در این مدت افراد از حادثه شاهچراغ تا بازداشتها و اعتراضات خیابانی، از او مشاورههای روان خواستهاند. او میگوید بحرانهای روحی ناشی از مشکلات اقتصادی، بخش دیگری از مشاورههایش بوده است. حتی تماسهایی از روستا هم به او شده. او هم تاکید میکند که در میان تماسها، هراس افراد مشهود بود. هنوز خیلیها نمیدانند که روانشناسان و روانپزشکان جانبداری نمیکنند و برایشان هیچ تفاوتی نمیکند که مراجعهکنندگان از کدام طیف هستند و چه اعتقاداتی دارند.