همه دکتر صدایش میکنند و در مطبی که به گفته خودش طبقه پایین منزل مسکونیاش راه انداخته، حوالی خیابان ستارخان، خدمات پوستی و زیبایی به مشتریانش میدهد. روی کارت ویزیتی که به مشتریهایش میدهد، نام «م. چ» ثبت شده، اما فهرست خدماتی که ارائه میکند، خبری از عنوان پزشکیاش نیست.
به گزارش هممیهن؛ لابهلای سرنگی که برای تزریق ژل به صورت مراجعهکنندهاش میزند و در پاسخ به این سوال که واقعا مدرک پزشکی دارد یا خیر، میگوید: «نه بابا، کارشناس مامایی دارم، اما وقتی دوستان من را پزشک صدا میکنند، مخالفتی نمیکنم. حدود ۱۰ سال است که دیگر ماما نیستم. فایده هم نداشت؛ وضعیت استخدامی افتضاح بود. بعد از پایان طرحم چندوقت قراردادی کار کردم، اما آنقدر اذیت شدم که کلا انصراف دادم. تصمیم گرفتم در مطب پزشک زنان، اتاق اجاره کنم، اما فایده نداشت. به توصیه یکی از دوستانم، دستیار پزشک جراحی زیبایی شدم و کمکم کار را یاد گرفتم، حالا چند مدرک بینالمللی دارم. کار تزریق را بلدم و مشکلی برای کارهایی که انجام میدهم، ندارم. با توجه به مدرکی هم که دارم، مراجعان حتی اگر بدانند دکتر نیستم، باز هم اعتماد میکنند.»
محل کارش البته چندان شلوغ نیست و درباره اینکه این کار برایش چه میزان درآمد دارد، توضیح میدهد: «آپارتمان مسکونی است و مشتریها را همزمان پذیرش نمیکنم.» البته برآورد مراجعانش نشان میدهد که همان ۸-۷ مشتری روزانه برای حداقل کارهایشان، یک تا ۵-۴ میلیون هم پرداخت میکنند تا درآمد ماهانه این خانم دکتر با مدرک مامایی را برای نصف ماه کارکرد به ماهانه ۱۰۰ تا ۱۵۰ میلیون تومان برسانند: «حداقل ۱۰۰ نفر از افراد مشابه خودم را میشناسم که دیگر برای این دوزار حقوق استخدام رسمی، خودشان را معطل نکردهاند؛ یا همین کارهای من را انجام میدهند یا ویزیتوری محصولات آرایشی – بهداشتی.»
این حکایت خیلی از فارغالتحصیلان رشتههای علومپزشکی است. بررسیهای هممیهن نشان میدهد، صنعت زیبایی و تجهیزات پزشکی ازیکسو و کشورهای اروپایی و عربی ازسویدیگر، بهترین بهرهبرداران دانشجویان فارغالتحصیل دانشگاههای علومپزشکی ایرانند و به لطف آمار بالای پذیرش در دانشگاهها، فراهم نبودن ظرفیتهای استخدامی و نبود تناسب در میزان دستمزد و کار، بسیاری از فارغالتحصیلان رشتههای علوم پایه یا دستیار و اپراتور پزشکان در کلینیکهای زیبایی، کاشت مو، دندان، خدمات پوستی، بوتاکس، لیزر و... شدهاند یا در مطبهای خصوصی خودشان خدمات زیبایی ارائه میکنند. بعضی هم ویزیتور فروش لوازم پزشکی، مکملها و محصولات زیبایی شدهاند و درآمد ماهانهشان چندین برابر ۹-۸ میلیون تومانی است که شاید بهواسطه استخدامهای رسمی و پس از پایان طرح نصیبشان میشود.
البته عدد و رقمی هم از تغییر فعالیت و مهاجرت قطعی این گروه وجود ندارد، اما سازمان نظامپزشکی هم تایید میکند که حداقل از جامعه ۷۶ هزار نفری ماماها، بخشی به دلایل متعدد در حوزه تخصصی خود مشغول به فعالیت نیستند. این درحالیاست که به نظر میرسد برای نظام سلامت هم اتفاقی که درباره این افرد در جریان است، از اهمیت حوزههای پزشکی و پرستاری برخوردار نباشد.
مطرحترین نیروهای نظام سلامت را پرستاران و پزشکان تشکیل میدهند که همواره بحث مشکلات و مهاجرتهایشان هم نگرانکنندهترین چالش حوزه سلامت بهشمار میرود، اما دیگر فعالان این حوزه در حالی بهعنوان نیروهای محیطی و بهداشت مشغول به فعالیت هستند که نه مشکلاتشان دیده میشود نه آسیبهایی که در سایه همین مشکلات با تقویت میل به مهاجرت و تغییر شغل همراه شده است. حالا فارغالتحصیلان علوم پایه و پیراپزشکی مثل ماماها، اپیدمیولوژیستها، مراقبان سلامت پزشک خانواده، متخصصان اقتصاد سلامت، کارشناسان مدیریت خدمات بهداشتی-درمانی، کارشناسان بهداشت عمومی، کارشناسان بهداشت حرفهای، کارشناسان سلامت روان، کارشناسان علوم آزمایشی و... با وجود هزینههای قابلتوجه برای تربیتشان در دانشگاههای علوم پزشکی، به دلایل مختلف به حاشیه رانده شده و تنها خروجیای که ندارند، فعالیت در تخصصی است که چندسال برای آن آموزش دیدهاند.
در کلینیک تازهتاسیس حوالی خیابان شهید بهشتی، یک برگه آگهی روی دیوار چسباندهاند؛ برای جذب فارغالتحصیل حوزه بهداشت و سلامت و کار در کلینیک زیبایی. درباره شرایط استخدامی این کلینیک، منشی آنها تلفنی توضیحاتی میدهد: «استخدام افراد فارغالتحصیل دانشگاههای علومپزشکی یکی از آپشنها برای جذب بیشتر مشتری است. فرقی هم نمیکند که فارغالتحصیل چه رشتهای باشند، پزشک مرکز خودش به آنها آموزش میدهد و مشکلی برای کار نخواهند داشت.»
درباره شروط آموزش و اینکه آیا هزینهای بابت این کار دریافت میشود هم میگوید: «برای آموزش هیچ پولی نمیگیریم، اما برای تضمین ماندگاری هم باید سفته ۵۰ میلیون تومانی سهساله بدهید. اگر زودتر از این زمان مجبور شوید که کار را رها کنید، یک ماه حقوق شما بهعنوان حق آموزش پرداخت نمیشود.» حقوق تازهکارها هم در این مرکز از ۱۴ میلیون شروع میشود و برای هر بیمار هم به گفته خودشان پورسانت جداگانه در نظر میگیرند.
مدرک محمد، کارشناسی بهداشت حرفهای است، اما صفحه فروش محصولات آرایشی و بهداشتی با ۶۰ هزار عضو دارد. او درباره تصمیماش برای شروع فعالیت در این حوزه میگوید: «من مشهدی هستم و بعد از پایان دانشگاه و طرحم، ۵ سال تلاش کردم کار پیدا کنم، اما نشد. جالب است که همین چندوقت پیش، دانشگاه علومپزشکی مشهد، بهورز استخدام میکرد و شرط استخدام هم این بود که فرد روستایی باشد، حتی اگر مدرک دیپلم داشته باشد. فاصله محل سکونت من با آن روستا ۵ کیلومتر بود، اما نتوانستم برای ثبتنام و شرکت در آزمون اقدام کنم.»
حالا به گفته خودش بهواسطه داشتن یک آشنا در شرکت آرایشی – بهداشتی، ویزیتور شده و در مطبها و داروخانهها محصولاتشان را میفروشد: «اگر در همان روستا استخدام میشدم، فکر کنم سقف حقوقم به ۷ میلیون هم نمیرسید، اما الان در بدترین شرایط حداقل ۲۰ میلیون درآمد ماهانه دارم. قوانین عجیب استخدامی برای چندرغاز حقوق، اصلا ارزش این همه مصیبت را ندارد.»
محمد از پیگیریهایش برای مهاجرت هم خبر میدهد و اینکه یکی از دفاتر مهاجرتی به او قول داده درازای ۲۸۰۰ یورو، اقامتش را با همین مدرک کارشناس بهداشت حرفهای در یکی از کشورهای حوزه اروپایی نهایی کند: «پول را پس از نهایی شدن ویزا میگیرند و طبق قراردادی که بستهام، قرار است کارم در یک کلینیک سالمندان باشد، حداقل دریافتیام هم ابتدا ۲۹ میلیون تومان است که به تدریج اضافه میشود و این مبلغ سوای هزینه اقامت و خورد و خوراک است. پس از مهاجرت، شرایط تحصیل رایگان در مقاطع بالاتر هم برایم فراهم است، به نظر شما چرا باید معطل یک استخدام رسمی با این همه مصیبت بمانم.»
یک بررسی ساده از میزان دستمزد درآمد ماهانه کادر سلامت و فارغالتحصیلان علوم پایه و پیراپزشکی در ایران نشان میدهد، آنها در صورت استخدام رسمی، دریافتی بیشتر از ۱۰ میلیون تومان نخواهند داشت، اما در صورت تغییر شغل و فعالیت تمام وقت برای ارائه خدمات زیبایی یا ویزیتوری محصولات آرایشی و تجهیزات پزشکی، درآمد ماهانه ۵۰ میلیون تومانی هم خواهند داشت. مهاجرت هم که گزینه وسوسهانگیزتری برای آنهاست؛ این درحالیاست که کانالها و صفحات مربوط به شرکتهای مهاجرتی در فضای مجازی، پر شده از پیشنهادهای مهاجرت برای دارندگان مدارک تحصیلی از دانشگاههای علوم پزشکی. بر اساس اعلام آنها، در کشورهای مهاجرپذیر اروپایی به اپیدمیولوژیستها حدود ۴۰ میلیون تومان، به ماما، مراقب سلامت پزشک خانواده و کارشناس سلامت روان حدود ۲۰ میلیون تومان، به متخصص اقتصاد سلامت حدود ۵۵ میلیون تومان، به کارشناس بهداشت محیط و کارشناس مدیریت خدمات بهداشتی درمانی حدود ۲۵ میلیون تومان، به سیاستگذار سلامت، کارشناس بهداشت عمومی و کارشناس بهداشت حرفهای حدود ۳۰ میلیون تومان و به علوم آزمایشگاهیها هم حدود ۳۵ میلیون تومان پرداخت میکنند که منهای اقامت و هزینه خورد و خوراک رایگان است.
این ظرفیتها برای نیروهای کاری فراهم است که با مدرک لیسانس حدود ۳۰ درصد اعضای سازمان نظامپزشکی را تشکیل میدهند و پس از گذراندن دوره طرح ۳ ساله، با وجود اینکه نظام سلامت کشور برای تحصیل رایگانشان هزینه زیادی میکند، اما به حال خود رها میشوند. آزاد کردن مدرک هم برای مهاجرت یا هر دلیل دیگری، گره سختی ندارد؛ کاردانها با ۱۴ میلیون تومان، کارشناسها با ۱۵ میلیون تومان و کارشناس ارشدها با ۲۴ میلیون تومان میتوانند مدرک تحصیلیشان را آزاد کنند.
«بحث تغییر شغل فارغالتحصیلان دانشگاههای علومپزشکی بسیار مهم است، اما تا زمانی که زیرساختهای چالشبرانگیز حوزههای مختلف درمانی، بهداشتی، اجتماعی، صنفی و اقتصادی به نتیجه نرسد، این مشکلات وجود خواهد داشت.»
رضا لاریپور، مشاور رئیسکل و سخنگوی سازمان نظامپزشکی با بیان این موضوع به هممیهن درباره آسیبهای اشتغال این فارغالتحصیلان در رشتههای غیرتخصصیشان ازجمله ماماها که بخشی از آنها جذب حوزه زیبایی شدهاند، میگوید: «طبیعی است که در مواجهه با مشکلات اقتصادی، این افراد هم درآمد بیشتر را مدنظر داشته باشند. یکی از اقدامات بسیار مهم دراینباره، بازنگری در میزان و تعداد دانشگاهها و دانشکدههای علومپزشکی است. یک قرن پیش در آمریکا، یکی از بزرگان رشتههای پزشکی ماموریت پیدا کرد که دانشگاههای این حوزه را بررسی کند و پایان بررسیهای او به تعطیلی ۸۰ دانشکده منجر شد. رسیدن به این موضوع که آیا ما هم به این میزان دانشگاه نیاز داریم یا خیر، نکته مهمی است؟ در حال حاضر ۷۶ هزار ماما داریم و هیچ بررسیای انجام نمیشود که آیا این میزان تربیت نیروی مامایی، نیاز کشور است؟ و اگر پاسخ خیر است، چرا باید تربیت شوند که در چنین مسیری قرار بگیریم؟»
به گفته لاریپور، کاملا طبیعی است که این فارغالتحصیلان بیکار برای امرار معاش اقتصادی و گذران زندگی، از رشته خودشان خارج و به سمتی گرایش پیدا کنند که درآمدی داشته باشد: «یک رزیدنت در ایران در بهترین حالت ۱۷۷ دلار درآمد ماهانه دارد که برای بیش از ۳۰۰ ساعت کار در ماه است. اما یک رزیدنت در آلمان علاوه بر برخورداری از امکانات ویژه کمپ دانشگاهی، خالص دریافتیاش بعد از کسر مالیات ۲۵۰۰ تا ۳ هزار یورو خواهد بود و این عدد در آمریکا به ۶ هزار دلار هم میرسد.»
او در پاسخ به این سوال که بهنظر میرسد تداوم این وضعیت، نظام سلامت کشور را به منبع تربیتکننده متخصص علومپایه پزشکی برای مهاجرت یا تبدیل شدن به اپراتورهای زیبایی و ویزیتوری بدل میکند، توضیح میدهد: «درباره شغل دوم و آمار دقیق مهاجرت این فارغالتحصیلان، اطلاع دقیقی ندارم، اما دراینباره ضرورت دارد اقداماتی انجام شود. اصلاح نظام پرداخت، ایجاد فضای بهبودیافته کسبوکار، توجه به نخبگان در مسئولیتها و شایستهسالاری، فراهم آوردن تسهیلات ماندگاری نظیر وام بانکی و امکانات بیشتر معیشتی و ارزشگذاری کسانی که عمرشان را وقف تحصیل کردهاند، از عوامل موثری است که شاید ما را از این بحران نجات دهد.»
لاریپور البته معتقد است که در بحث مهاجرتها، حوزه پزشکی آمار بالایی نسبت به سایر حوزهها ندارد: «در تمام حوزهها و رشتهها بهویژه در حوزههای فنی و مهندسی، روند مهاجرتها را شاهدیم. در دانشگاه شریف بهعنوان یک دانشگاه مرجع، میزان خروج از کشور دانشجویان این دانشگاه چندینبرابر حوزههای نظامپزشکی است. البته مهاجرت یک جوشکار یا نیروهای فنی و حرفهای هم چندان مورد توجه قرار نمیگیرد، اما درباره حوزه پزشکی حساسیتها بالاست، چون مردم به آن نیاز و با آن سروکار مستقیم دارند. ما در گذشته با فرار مغزها مواجه بودیم، اما حالا در سطح کارشناسی هم افراد دنبال مهاجرت هستند و این مسئله شامل حوزههای علوم پایه، تخصصی و غیربالینی نظام سلامت هم شده است.»
البته به تاکید سخنگوی سازمان، دلایل این افزایش مهاجرتها، بهبود نیافتن فضای کسبوکار و فراهم نشدن تسهیلات لازم برای ماندگاری افراد است: «اوضاع و شرایط اقتصادی بهگونهای شده که فرد با تحصیلات بالاتر متناسب با تخصص، توانمندی و سختی کارش دستمزد و جایگاه ندارد. برای اصلاح این ساختار تولیت نظام سلامت وظیفه دارد که میزان نیازمندی سالانه را اعلام کند. وقتی این میزان نیازمندی احصا شود، دانشگاههای کشور تعداد افراد را متناسب با نیازها -بعد از قبولی در آزمون ها- آموزش میدهند. بعد از فارغالتحصیلی هم جایگاه فرد مشخص است و در نظام ارائه خدمات در سطوح مختلف، اولیه، ثانویه و ثالثیه که مبتنی بر پیشگیری و مراقبت است بهکار گمارده میشوند.»
او تاکید میکند: «در نظام بهداشت و درمان نباید فرد بیکار وجود داشته باشد، اما رویه جاری بهویژه در سال اخیر بهگونهای است که با حراج گذاشتن بسیاری از دانشکدهها و دانشگاههای علومپزشکی، سرنوشت تمام رشتههای پزشکی در معرض چنین آسیبهایی قرار گرفته است.»
به تاکید کارشناسان، یکی از آسیبهای افزایش پذیرش دانشجو در دانشگاههای علومپزشکی برای همه رشتهها این است که ظرفیتهای جذب آنها وجود ندارد و این مسئله باعث میشود خوراک آمادهای برای بخش خصوصی بهویژه صنعت زیبایی و تجهیزات پزشکی باشد. یکی از این کارشناسان که مایل نیست نامش در این گزارش مطرح شود، آسیبهای ناشی از چنین وضعیتی را بهشدت نگرانکننده میداند و به هممیهن میگوید: «پزشکان زیبایی و صاحبان تجهیزات پزشکی، بهترین بهره را از افزایش تربیت دانشجوی علومپزشکی بردهاند و فارغالتحصیلان رشتههای علومپایه و پیراپزشکی از دانشگاهها را به سمت خود جذب کردهاند. بررسیهای ساده نشان میدهد، آمار فعالان کارشناسان بهداشت، مراقب سلامت، ماما و کارشناسان علوم آزمایشگاهی در کلینیکهای زیبایی قابلتوجه است و یکی از دلایل آن آشنایی این فارغالتحصیلان با آناتومی بدن، فیزیولوژی و خدماتپزشکی است و این مسئله باعث ایجاد یک فضای کاری متفاوت از رشته تحصیلیشان برای آنها شده است.»
این پزشک در پاسخ به این سوال که فارغالتحصیلان کدام رشتهها بیشتر جذب چنین بازار کاری میشوند، عنوان میکند: «هیچ فرقی ندارد، هرکسی در دانشگاههای علومپزشکی درس خوانده باشد، قابلیت جذب در این بازار کار را دارد. این نیروها ۴ سال با پول دولت تربیت میشوند، اما بهدلیل اینکه جذبی ازسوی سیستم برای آنها صورت نمیگیرد، عمدتا بعد از پایان طرح، بیکار میمانند و چارهای جز ورود به چنین بازارهای کاری را ندارند. این افراد در دوران طرح ۸ میلیون تا ۹ میلیون تومان حقوق میگیرند، اما برای یک شیفت کاری بعدازظهر در کلینیکهای زیبایی بیش از ۱۵ میلیون تومان!»
او معتقد است، بر اساس آماری که نیازمند بررسی بیشتر است، تربیت دانشجو در دانشگاههای علومپزشکی کشور حداقل ۱۰ برابر نیاز بازار است که همین آسیب را بههمراه داشته: «اگر ۵۰ دانشگاه علومپزشکی، سالانه ۵۰ هزار فارغالتحصیل داشته باشند، این عدد با ظرفیتهای استخدامی ۱۰ تا ۱۵ هزار نفری هیچ سنخیتی ندارد و بخش زیادی از آنها بیکار میمانند. تربیت مازاد فارغالتحصیل قطعا دو اتفاق را بههمراه دارد؛ یا این افراد در حوزههایی غیر از تخصصشان مشغول بهکار میشوند یا با گرفتن مدرک زبان، مهاجرت میکنند. این درحالیاست که کشورهای همسایه ایران و اروپایی، این روزها بهشدت دنبال جذب چنین نیروهایی هستند و تمرکزشان دیگر فقط پزشک و پرستار نیست.» به گفته این پزشک، در حال حاضر استقبال این کشورها از اپیدمیولوژیستها، مراقبان سلامت پزشک خانواده؛ متخصص اقتصاد سلامت، کارشناس مدیریت خدمات بهداشتی درمانی، کارشناس بهداشت عمومی، کارشناس بهداشت حرفهای، کارشناس سلامت روان و... افزایش پیدا کرده است.
رشتههایی که شاید تاکنون در زنگ خطرهای افزایش مهاجرتها مطرح و شنیده هم نشده باشد، اما دفاتر مهاجرتی بهراحتی با مبالغی نهچندانزیاد از ۲ هزار تا ۴ هزار یورو، برای آنها موقعیت کاری مرتبط در مراکز درمانی یا کلینیکهای سلامت پیدا میکنند: «کارشناس بهداشت عمومی بهراحتی و با دستمزدهای مناسب در کلینیکهای کانادا ظرفیت اشتغال دارد. اتفاقی که اکنون شاهد آن هستیم این است که کشورهای مهاجرپذیر در حوزه پزشکی تمایل بسیار زیادی به جذب فارغالتحصیلان ایرانی با مدرک لیسانس و فوقلیسانس در رشتههای علومپایه و پیراپزشکی پیدا کردهاند و دلیل آن هم این است که معتقدند، نظام سلامتشان را با علومپایه بسازند و خدمات غیردرمانی را افزایش دهند.»
او درباره اینکه چه کسانی شانس بیشتری برای اینگونه مهاجرتها دارند، بیان میکند: «کارشناسان ارشد، خوراک خوبی برای اینقبیل مهاجرتها هستند و سهم قابلتوجهی بهویژه در رشتههای علومپایه مثل اقتصاد سلامت، مدیریت سلامت، اپیدمیولوژی، بیناییسنجی، اچآیتی، اچاسای و... به خودشان اختصاص دادهاند. مراحل جذبشان هم بهشدت آسان است و آمارهای درخواست خرید مدرک این دانشجویان هم، چنین ادعایی را ثابت میکند.» به گفته این کارشناس حوزه سلامت، کشورهای همسایه ایران در غلفت نظام سلامت کشور، برای فارغالتحصیلان بیکار ایرانی از دانشگاههای علومپزشکی ایران در حال برنامهریزی هستند: «این کشورها ازجمله عمان معتقدند، ایرانیها طی ۱۰ سال آینده برای گرفتن خدمات درمانی به کشورهای حاشیه خلیجفارس مراجعه میکنند و برایناساس در حال تکمیل تیمهای پزشکیاش از همین فارغالتحصیلان ایرانی است.»
او نسبت به آسیبهای این وضعیت در آینده هشدار میدهد و میگوید: «سهم قابلتوجهی از این افراد با پول دولت تربیت میشوند، اما ظرفیت اشتغال ندارند و به ثروتی برای کشورهای دیگر تبدیل شدهاند. نیروی انسانی، ثروت ماست، اما بهراحتی از دستش میدهیم. این درحالیاست که بسیاری از ظرفیتهای کاری در تمام سطوح بهداشت و درمان خالی مانده است. براساس اعلام وزارت بهداشت، تنها در شبکه بهداشت حدود ۶۰ درصد موقعیتهای شغلی خالی وجود دارد، اما اقدامی برای جذب این نیروهای آموزشدیده بیکار صورت نمیگیرد. البته استخدامهای دولتی هم دیگر در حال حاضر، جاذبهای برای این افراد ندارد و درآمدهای آنها در بخش خصوصی، مهاجرت یا با تغییر شغل، چندبرابر درآمدهای دولتی است.»