مهاجرت از حالت فرار مغزها به حالت عمومی درآمده است. هشدارها از مهاجرت دانشجویان به گروههای پزشکی، مهندسان، استارتآپها و تخصصهای هنری مانند فرشبافان و رفوگران آن و حتی سایر گروهها رسیده است. حالا میتوان مهاجرت عام را در مورد جامعه ایرانی به کار برد. اگر تا دیروز مهاجرت ۶۵ هزار نفری در سال داشتهایم، با شرایطی که ظرف چند سال گذشته تا کنون رخ داده است، پیشبینی مهاجرت ۱۰۰ هزار نفری را در پیش داریم. موضوعی که جامعه را در آستانه چالش قرار داده است و تلنگری برای وقوع آن نیاز است. اما در صورت ترمیم اعتماد اجتماعی و بهبود شرایط اقتصادی، سیاسی و اجتماعی میتوان سرعتگیری برای این رخداد ایجاد کرد.
به گزارش دنیای اقتصاد، موضوعی که بهرام صلواتی، رئیس رصدخانه ملی مهاجرت ایران میگوید: «با وجود هشدارهایی که ظرف دو، سه سال گذشته اعلام شده و پیشنهادهای اجرایی آن به حکمرانان داده شده است، اما در یک سال گذشته اراده، توانمندی و شاخصهای بهبود را نمیبینیم. در عین حال، فرآیند بازسازی اعتماد در کوتاهمدت رخ نخواهد داد و باز هم خطر طولانی شدن این فرآیند را هشدار میدهیم.» سادهترین نگاه به مهاجرت بستن چمدان است و هضم شدن در جامعهای تازه.
اما به ازای هر رفتن، بخشی از جامعه مانده، ریز ریز و خرد خرد میریزد. یک از دست رفتن است و خلأیی که سخت پر میشود. حالا این رفتنها مدام گسترش پیدا میکند. خانوادهها از دوران مدرسه هوای رفتن را به سر بچهها میاندازند. ترکیه یا کانادا مدارسی را برای بچههای مدرسهای باز کردهاند. این وضعیت برای استادکاران هر حرفه نیز صادق است و تنها به تحصیلکردههای هر تخصص محدود نمیشود. تجزیه اینچنینی جامعه، گام گذاشتن در مسیر بحران است. مسیری که با قوانین سختگیرانه، افزایش قیمت خروجی یا سنگاندازی در راه آزادسازی مدرک تحصیلی و آزمون آیلتس، به بنبست نمیرسد و تنها عقلانیت و اصلاح امور چاره کار است.
چشمههای خشکیده، زمینهای تشنه که قاچ خورده و آسمانی که نمیبارد، چارهای جز رفتن نمیگذارد. تغییرات اقلیمی، کشاورزی را تعطیل و روستاها را خالی میکند. این جمعیت چارهای جز رفتن به شهرها ندارند، اما این جابهجایی هزینههای خاصی را تحمیل میکند که اقتصادی تنها یک بعد آن است. بهرام صلواتی میگوید: «تغییرات اقلیمی جزو اثرات پسینی و ریشههای مهاجرت است. زمانی من عدد دو میلیارد دلار هزینه از دست رفته را اعلام کردم که این میزان ارزش و اثر آتی دارد. اما برای دستیابی به پاسخی دقیق در این مورد، نیاز به نقشهای پویا داریم که مهاجرت بینالمللی، تغییرات اکوسیستم، صنایع و حتی پیوندهای خانوادگی- فرهنگی را بتوانیم روی آن ببینیم.
مثلا در جابهجاییهای درون سرزمینی، موضوع آسیبهای اجتماعی و حاشیهنشینی مطرح است، اما اینکه حاشیهنشینی چقدر منجر به مهاجرت معکوس، یا مهاجرت دوباره میشود، نیاز به داده داریم. اما متاسفانه همه شاخصهای آماری ورود و خروج به استانها و حتی روستاها به شهر، مربوط به سال ۹۵ است. پس با توجه به نبود آمارهای بهروز، نمیتوان پیشبینی درستی نسبت به آینده داد. وقایع سالهای ۹۶، ۹۸، ۱۴۰۰ و ۱۴۰۱ هرکدام تغییرات عمدهای در کشور، مردم و روند مهاجرت ایجاد کرده است که برای پیشبینی آینده نیاز به اطلاعات بهروز داریم.»
او با اشاره به تفاوتهای اکوسیستم روستایی و شهری میگوید: «در مدل روستایی، فرد خودبسنده و خودمحور است که در تولید نقش دارد و در سیستم شهری، مصرفکنندهای است که معمولا در مشاغل رسمی با آموزشهای رسمی مستقر میشود. در شرایطی که نظام آموزشی ما برای ایجاد اشتغال رسمی برای فارغالتحصیلان مشکل دارد، قطعا برای افرادی که از اکوسیستم غیررسمی یا غیربومی جابهجا میشوند، مشکلات دوچندان خواهد شد. در عین حال، جابهجاییهای درون سرزمینی در حال ناپایدار کردن یا نابودی مدل اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی کشور در بخشهای مختلف است. متاسفانه این تغییرات و اثرات آن در رصد مهاجرتهای داخلی بررسی نمیشود. با این شرایط، هر سه یا پنج سال به شکل منفعلانهای متوجه میشویم که مثلا نیمی از گندمکاران در شهرها در حال انجام کارهای خدماتی هستند. خدماتی بدون تولید.»
تغییرات اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و اقلیمی در هر جامعهای وجود دارد و هر کدام میتواند اثری بر مهاجرت، رشد یا بازگشت آن داشته باشد. اما وقتی همه با هم دست به یکی میکنند، فرار تنها راه ممکن است. رئیس رصدخانه ملی مهاجرت میگوید: «از سال ۹۸، اثرات اقتصادی را به صورت پررنگ داشتیم. در آن شرایط موضوعاتی مانند دسترسی به بازار کار، حقوق و دستمزد در صدر قرار داشت و عوامل اجتماعی و سیاسی در ردهای پایینتر. در سال ۱۴۰۰ نسبت به وضعیت اجتماعی هشدار دادم. یعنی وقتی افراد در حال ناامیدی از بهبود شرایط اقتصادی هستند، عوامل اجتماعی خود را نشان میدهد و به اثرات اقتصادی اضافه شده و همعرض هم پیش میروند.
در سال ۱۴۰۱ عوامل سیاسی نیز به عوامل قبلی افزوده شد. حالا عوامل سیاسی، اجتماعی و اقتصادی به عنوان ابرعامل تشدیدکننده منجر به مهاجرت عام میشود و این سه عامل بر هم کنش دارد. حالا با انجام برنامههای کوچک نمیتوان این مهاجرت را کنترل کرد. در سال ۹۹ نیاز به یک برنامه اقتصادی برای بهبود شرایط داشتیم، در سال ۱۴۰۰ برنامه اجتماعی نیاز بود تا خود را در مشارکت سیاسی آن سال نشان دهد که این برنامهها وجود نداشت و در نهایت در ۱۴۰۱ شاهد اعتراضات سیاسی بودیم. یعنی با موضوعات اقتصادی شروع شد، با عوامل اجتماعی تشدید شد و به عوامل سیاسی رسید.»
آمارهای فعلی مهاجرت ۶۵ هزارتایی در سال را نشان میدهد و حوادث اخیر میتواند سکوی پرتاب و عبور از این عدد باشد. بهرام صلواتی میگوید: «بین سالهای ۹۹ تا ۱۴۰۰ افزایش ۳۰ درصدی را در مهاجران شاهد بودیم، اما بعد از حوادث ۱۴۰۱ این روند تشدید شده و از تراز ۱۰۰هزار مهاجر در سال به سرعت عبور خواهیم کرد. این رشد و موج فرار مغزها را میتوان از ۶ تا ۹ ماه و نهایت یک سال دید. این اتفاق در فاصله سالهای ۸۹-۸۸ نیز رخ داد، اما اتفاقی که در حال وقوع است و موجی که با آن مواجهیم، نسبت به آن سال بالاتر خواهد بود.»
رفتن میتواند یک میل باشد و یک خیال که عمری بماند گوشه ذهن، اما گاهی یک اتفاق، جرقه بستن چمدانی است برای یک عمر. بهرام صلواتی میگوید: «ما یکسری تمایل داریم و یکسری تصمیم یا اقدام. کسانی که تصمیم گرفتهاند، ممکن است هیچوقت اقدام نکنند، اما وقتی وارد فرآیند اقدام شوند، تلاش برای انصرافشان، کار خیلی سختی است. در شرایطی که عوامل فرهنگی، اقتصادی، اجتماعی و سیاسی به هم میپیوندند، فرد یا باید به کشورش علاقهمند باشد یا موضوعات خانوادگی یا شغلی مانع مهاجرت شود. در شرایط موجود، میتوان حدس زد که درصد بیشتری از افراد به جمع تصمیمگیرندگان و اقدامکنندگان میپیوندند.»
مهاجرت نیز مانند المپیک حلقه به حلقه وصل است. زمانی که هفت حلقه، به هم قلاب شوند، آن لحظهای است که مهاجرت عام آغاز میشود. رئیس رصدخانه ملی مهاجرت ایران میگوید: «هفت حلقه اصلی در شکلگیری فرآیند مهاجرت عام وجود دارد که حلقه نهایی، جو عمومی ناامیدی است که در صورت شکلگیری، افرادی که تا دیروز نیز قصد مهاجرت نداشتند نیز به آن فکر میکنند. در عین حال، با مهاجرت هر فردی، یک شبکه اطلاعاتی در مقصد شکل میگیرد که میتواند افراد اعم از خانواده یا وابستگان را تغذیه اطلاعاتی کند تا به شکل اقماری گرد هم جمع شوند. به این شکل مهاجرت افراد بر هم اثر میگذارند.»
درهای اصلاح، از آن درهایی است که همیشه باز است، به شرط آنکه همتی برای عبور از آن داشته باشیم. بهرام صلواتی میگوید: «این را با کرونا میتوان توضیح داد. رسیدن به پیک کرونا خیلی سخت نیست، اما آنکه چقدر در پیک بمانیم و چه تلفاتی داشته باشیم، مهم است. اگر با سرعت بازگردیم، میتوان امید داشت که دوره موج مهاجرت را از سر بگذرانیم یا آن را معکوس کنیم. اما باید توجه داشت هرچه دوره ناامیدی طولانیتر باشد، معکوس کردن آن سختتر و هزینههای دوچندان ایجاد میکند.
برای بازسازی امید، سال گذشته پیشنهادهای خود را به دولت سیزدهم در مورد مهاجرت، اعتمادسازی، افزایش امیدواری و ایجاد جاذبه سرزمینی میان نوجوانان ارائه کردیم و هشدار دادیم در صورت عدم اصلاح امور و اقدام به موقع، شاهد امواج سهمگین مهاجرت خواهیم بود که بهطور دومینووار ادامه پیدا میکند. این پیشنهادها ابعاد ریز و جزئی داشت. یعنی در حد پیچ و مهرههای رابطه نیز توضیح و توصیه داشتیم. در بررسیها مشاهده کردیم که درست مخالف آن انجام میشود. اراده، توانمندی و شاخصهای این تغییر و اصلاح دیده نمیشود. در این شرایط میتوان حدس زد که فرآیند بازسازی اعتماد در کوتاهمدت اتفاق نخواهد افتاد و باز هم نسبت به خطر هشدار طولانی شدن این فرآیند، هشدار میدهم.»
او میگوید: «اکنون ایرانیانی که خارج از کشور ساکن هستند، کشور فراسرزمینی تشکیل داده و زیست اقتصادی- اجتماعی- فرهنگی خود را ادامه میدهند، ولی از نظر روانی و روحی دچار آسیبهای جدی شدهاند که آسیبهای آن به سادگی قابل ترمیم نیست. خانوادههای ما هزینههای از دست دادن فرزندان خود را متحمل میشوند، ولی در عین حال فکر میکنم اگر جامعه و مخصوصا سیاستگذاران عقلانیت به خرج دهند، هنوز با مرحله چالش فاصله داریم و به آن نرسیدهایم، اما میتوان گفت در شاخصهای اجتماعی - مهاجرتی با سرعت در حال حرکت به آن سمت هستیم.»