هم میهن نوشت: ۲۶ دیماه ۱۳۵۷ روزی است که محمدرضا پهلوی از ایران خارج شد. از روزهای انقلاب عکسهای زیادی بهجا مانده است.
از تصاویر به یادماندنی آن روزها عکسهای دیوید برنت آمریکایی، میشل ستبون فرانسوی، شاهرخ حاتمی، عباس عطار، کاوه گلستان، بهمن جلالی، کامران شیردل، محمود کلاری، کاوه کاظمی، مریم زندی، محمد صیاد، محسن شاندیز، رعنا جوادی، محمود کلاری، عباس ملکی، حسین پرتوی، جهانگیر رزمی، رضا دقتی، آلفرد یعقوبزاده، بهرام مولایی، محمد فرنود، قربان خلیلی و ... در حافظه تصویری ما مانده است.
تا آنجایی که ذهنم یاری کرد اسم آوردم تا ادای دینی به این بزرگواران کنم. هر عکاسی شانس تجربه یک انقلاب را پیدا نمیکند. وقتی هم که پیدا میکند کمتر اتفاق میافتد که استفاده درست و دقیق داشته باشد. اما این اسامی که آوردم هر کدام حداقل با یک عکس نامشان را در تاریخ تصویری این سرزمین ثبت کردهاند.
اما چه شد که اینها را نوشتم، یکی دو روز پیش خبرگزاری ایرنا دست در آرشیو کرده است و به مناسبت خروج شاه عکسهایی را روی خط گذاشته است. تقریبا هیچکدام از تصاویر منتشرشده در ایرنا عکسهای آیکونیک انقلاب ایران نبودند، اما نکتهای در این میان توجهام را جلب کرد. با دیدن این چند فریم آه و حسرتی به دلم نشست.
در یک گزارش تصویری بیست و چهار فریمی با تیتر «آخرین روز طاغوت» تعداد زیادی عکس دیده میشود که مردم در حال روزنامه خواندن هستند. طوری میخوانند که انگار وقت برای خواندن کم است. ما روزنامهنگاران سالهاست که چنین تصاویر در حافظه تصویریمان ندیدهایم.
از آخرین باری که تیراژ روزنامهها بالای دویست هزارتا بود زمان زیادی میگذرد. از آخرین باری که مردم برای خرید روزنامه صف میبستند هم خیلی گذشته است. این روزها روزنامهنگاران به عدد ویوی محتوای تولیدیشان در فضای مجازی دل خوش کردهاند. نمیخواهم بگویم روشنگری حتما از دریچهی کتاب و نوشته و روزنامه و کاغذ به ذهنها راه پیدا میکند. اما دیدن چنین تصویری قند توی دلم آب کرد.