همه ما شکست هایمان را بیشتر و بهتر به یاد داریم چرا که همیشه آنها را مورد تجزیه وتحلیل قرار میدهیم در حالی که از موفقیت هایمان خیلی زود میگذریم و توجه چندانی به آنها نداریم. از سوی دیگر، موفقیتهای بیش از حد باعث غرور و اعتماد به نفس بیش از حد در افراد میشود که این خود شکستهای بعدی را به دنبال دارد.
به گزارش دنیای اقتصاد، امروزه سازمانها و شرکتها به مدیرانی نیاز دارند که به طرز هوشمندانهای از شکستها و ناکامیها درس میگیرند و از آنها پلی به سوی موفقیت میسازند. در مقابل، بسیاری از مدیران که ریسکگریز و محافظهکار هستند، هم بیشتر شکست میخورند و هم از آن شکستها درس نمیگیرند چرا که فکر میکنند شکست، پدیدهای مذموم و ناخوشایند است که باید از آن فرار کرد. در ادامه به ترفندهایی که مدیران موفق و کارآمد در برخورد با شکستهایی که نصیبشان میشود اشاره خواهد شد.
واقعیت این است که شکستها به هر صورت روی میدهند و ما چه بخواهیم و چه نخواهیم، بارها در زندگی و کارمان با شکستهای متعدد روبهرو خواهیم شد. پس باید به شکستها عادت کنیم و با آنها کنار بیاییم و سعی کنیم تا از آنها درس بگیریم. برای این کار لازم است موقعیتها و انواع مختلف شکستها را به خوبی شناسایی کنیم. شکستها و اشتباهات، شکلهای مختلفی دارند: برخی از آنها، ناگزیر و اجتنابناپذیرند و از کنترل ما خارج هستند، برخی دیگر قابل پیشگیری و کنترل هستند، بعضی کاملا آموزنده و مفید هستند و برخی دیگر، غیرآموزنده و بیفایده.
هنگامی که شما داستانها و روایتهای مربوط به ناکامی و شکستهای مدیران موفق را مورد بررسی قرار دهید، آنها را به عنوان منابعی ارزشمند و الهامبخش خواهید یافت چرا که با توجه کردن به راههایی که سایر مدیران طی کرده و به هدف نرسیدهاند، میتوان راههای درست را که به هدف منتهی میشود، شناسایی کرد. علاوه بر این، درک این واقعیت که بسیاری از مدیران موفق و مشهور، پس از بارها و بارها شکست خوردن به موفقیت دست پیدا کردهاند، نیز الهامبخش کسانی است که میخواهند دست به کارهای بزرگی بزنند.
شما باید به عنوان یک مدیر با دیدی روشن و آگاهانه سراغ پروژههای ناموفق و شکستخورده خود بروید و علت و ریشه ناکامی خود را بشناسید. برای این کار لازم است بین اقدامات و نتایج برآمده از آنها، ارتباط معناداری پیدا کنید تا دریابید کجای کار اشتباه بوده است. در مرحله بعد نیز با برنامهریزی مجدد و دوری جستن از اشتباهات پیشین خواهید توانست به موفقیت دست یابید.
به شکست انجامیدن ایدهها باعث میشود تا در مراحل بعد و قبل از آغاز پروژهای جدید، ایدههای مرغوب و ناب را از ایدههای نامرغوب و اشتباه جدا کرده و با آزمودن دقیق و هدفمند هر ایدهای که به ذهنتان متبلور میشود، از وقوع شکستهای بعدی جلوگیری کنید. در این میان فرآیندهایی که شامل مراحل «برنامهریزی آزمایشی، بازخورد و تصمیمگیری» هستند، موثر و مطلوب خواهند بود.
درسهایی را که در ارتباط با اشتباهات خود آموختهاید، با سایر مدیران به اشتراک بگذارید تا آنها نیز شما را در درسهایی که از اشتباهات خود آموختهاند، سهیم کنند. این کار میتواند در قالب آرشیوسازی اطلاعرسانی سازمانی و شرکتی و علنی ساختن قضایا صورت پذیرد. در نهایت، سهیم شدن تمام اقشار جامعه در زمینه اشتباهات صورت گرفته و شکستهای برآمده از آنها میتواند به موفقیتها و کامیابیهای همه آحاد جامعه منتهی شود. برای نیل به این هدف میتوان از ابزارهایی همچون انتشار خبرنامه، خاطرات، ساخت برنامههای تلویزیونی، برگزاری همایشها و وبلاگنویسی بهره برد.
شاید شما هم این جمله معروف را شنیدهاید که «چیزی به نام شکست وجود ندارد بلکه آنچه وجود دارد، بازخورد است.» این جمله فقط هنگامی درست است که به طور واقعی به دنبال درس گرفتن از شکستها بود و به شکست به عنوان یک منبع الهام نگریست و مراحل بررسی شکست ها، درک آنها و آموختن از آنها را به طور کامل انجام داد. به طور کلی، چهار روش کلیدی برای درس گرفتن واقعی مدیران و رهبران سازمانها از شکستها وجود دارد که در ادامه به آنها خواهیم پرداخت.
۱) با تمایل نشان دادن برای تجزیه و تحلیل اشتباهاتتان شروع کنید
واقعیت این است که بسیاری از ما مدیران از صمیم دل و با دیدی باز دوست نداریم اشتباهات خود را ببینیم چرا که این کار به ما احساس بدی میدهد. در اغلب موارد، ما به طور پیوسته سعی میکنیم تا اشتباهات و شکستهای خود را به دست فراموشی بسپاریم، اما نمیدانیم با این کار خود را از درسهای ارزشمندی که میتوانیم از شکستها و اشتباهات خود بگیریم، محروم میکنیم.
۲) به دنبال ایزوله کردن و مهار دلایل شکست باشید
در صورت وجود تمایل برای درس گرفتن از شکست ها، باید به سراغ شناسایی دلایل ریشههای اصلی مرتبط با شکست رفت و باید آنها را تا حد امکان ایزوله کرد و جلوی تاثیرگذاری مخرب آنها را گرفت. در فرآیندهایی که به شکست منتهی میشود، عوامل متعددی وجود دارند که فقط برخی از آنها دارای اثر منفی و مخرب هستند و تعداد عوامل مثبت یا خنثی نیز در این فرآیندها، قابلتوجه است. پس تفکیک قائل شدن بین آنها و متمرکز شدن بر عوامل منفی و ایزوله کردن آنها دومین مرحله کلیدی برای آموختن از شکستها محسوب میشود.
۳) تستهای چندوجهی بگیرید
تستهای چندوجهی، بهترین ابزار برای شناسایی و ایزوله کردن دلایل شکست به حساب میآیند. در این تستها تلاش میشود تا از زوایای مختلف به هر مرحله از فرآیندهای منتهی به شکست نگریسته شود و بازخوردها و نتایج احتمالی ناشی از به کار بستن دو یا چند روش دیگر (غیر از روش مورد استفاده و ناموفق قبلی که به شکست منتهی شده است) بررسی میشود. این تستها به ما کمک میکند تا فرآیندها و عملیات متفاوتی را شبیهسازی کرده و قبل از شروع مرحله اجرا، نتایج احتمالی آنها را پیشبینی کنیم که این کار از وقوع شکستهای احتمالی تا حد زیادی جلوگیری خواهد کرد. چنین تستهایی ما را از وارد شدن به حوزههای پر مخاطره «آزمون و خطا» نجات خواهد داد.
۴) از دید دیگران به شکست و ناکامی خود بنگرید
یکی از مشکلات و موانع اصلی در مسیر آموختن واقعی از شکستهای پیشین این است که ما از دید خودمان با این قضیه روبهرو میشویم و به آن نگاه میکنیم و، چون روی آن پروژه شکستخورده از نظر عاطفی و احساسی سرمایهگذاری کردهایم، قادر نیستیم نگاهی هدفمند و آموزنده به شکستهای خود داشته باشیم و همین مساله ما را دچار سوء تعبیر، تفسیر اشتباه و حتی دلسردی و ناامیدی نسبت به آینده میکند. برای جلوگیری از این مساله، باید از دید یک مشاور یا ناظر بیطرف، خونسرد و حسابگر به پروژه شکستخورده خود نگاه کنید و بکوشید تا از آن درس بگیرید.