فرارو- فال گرفتن از آثار ادبی، از باورهای کهن این مرز و بوم است. در گذر زمان ساکنان این خاک به ادیبانی که گمان میبردند بهرهای از کلام حق دارند رجوع میشد. با این حال، اما در گذر زمان تنها تفال به حافظ در فرهنگ عامیانه ما باقی مانده است.
ساقی به نور باده برافروز جامِ ما
مطرب بگو که کارِ جهان شُد به کامِ ما
ما در پیاله عکس رخ یار دیدهایم
ای بیخبر ز لذتِ شربِ مدامِ ما
هرگز نمیرد آن که دلش زنده شد به عشق
ثبت است بر جریدهٔ عالم دوام ما
چندان بُوَد کرشمه و نازِ سَهیقدان
کآید به جلوه سرو صنوبرخرام ما
ای باد اگر به گلشن اَحباب بگذری
زنهار عرضه دِه بَرِ جانان پیام ما
گو نام ما ز یاد به عمداً چه میبری؟!
خود آید آن که یاد نیاری ز نام ما
مستی به چشمِ شاهدِ دلبندِ ما خوش است
زآن رو سپردهاند به مستی زمام ما
ترسم که صرفهای نَبَرَد روز بازخواست
نانِ حلالِ شیخ، ز آب حرام ما
حافظ ز دیده، دانهٔ اشکی همیفشان
باشد که مرغِ وصل کُند قصدِ دام ما
دریای اخضر فلک و کشتی هلال
هستند غرق نعمت حاجیقوام ما
شرح لغت: شرب مدام: باده گساری یا باده نوشی پیوسته / جریده: به فتح اول دفتر
تفسیر عرفانی:
ما به واسطه شراب ناب الهی به وصال دوست رسیده ایم و کسی که قلبش به حقیقت عشق معشوق حقیقی زنده گردد، چون جان بسپارد نامش بر صفحه روزگار زنده است.
تعبیر غزل:
اگر میخواهی دل کسی را به دست آوری، باید شرایط لازم را فراهم نمایی و عقل خود را به کار بندی، تو با زیرکی میتوانی در هر کاری پیشقدم باشی.