بازگشت جام ملتهای خلیجفارس بعد از ۴۳ سال به عراق و میزبانی بصره از ۸ تیم عربی، چنان مقامهای عراقی را سر ذوق آورد که نزاکت سیاسی و رسم همسایگی را فراموش کردند و در بیانیهها و اظهارات خود بارها از عبارت مجعول خلیج عربی استفاده کردند.
به گزارش اعتماد، بعد از آنکه مقتدی صدر، شخصیت برجسته سیاسی شیعه و متحد پیشین ایران در بیانیه خود با استفاده از دو پرانتز عبارت جعلی خلیج عربی را برجسته کرد و به «میهمانان عرب بزرگوار از کشورهای (خلیج عربی)» خوشامد گفته بود و آنها را در عراق «صاحبخانه» توصیف کرد، دفتر نخستوزیر عراق هم در بیانیهای جداگانه با استفاده از واژه مجعول با تماشاگران بازیهای جام ملتهای خلیجفارس در بصره خوشامد گفت. صدر درحالی «میهمانان عرب بزرگوار از کشورهای (خلیج عربی)» را صاحبخانه خطاب کرده است که در ایام اربعین حسینی از زائران ایرانی خواسته بود که در عراق میهمان باقی بمانند و از میهمان به میزبان تبدیل نشوند.
استفاده از این عبارت مجعول که همواره مورد اعتراض ایران بوده است، از سوی مقامهای کشور دوست و همسایه واکنشهای گستردهای از سوی کاربران فارسیزبان در شبکههای اجتماعی در پی داشت. کاربران ایرانی به شدت نسبت به رفتار عراق و فراموش کردن سالها کمک و مساعدت تهران به بغداد، از جمله همکاری تمام عیار تهران برای مبارزه با تروریسم در عراق، همزمان با سالروز شهادت فرماندهان نبرد علیه داعش، انتقاد داشتند.
هر چند دستگاه دیپلماسی جمهوری اسلامی ایران در این مورد سکوت کرد، اما فدراسیون فوتبال ایران و وزارت ورزش و جوانان در بیانیههایی جداگانه ضمن محکوم کردن تحریف نام خلیجفارس، خواستار مداخله فیفا و تغییر نام این جام شدند. ذوقزدگی مقامهای عراقی از میزبانی جام ملتهای خلیجفارس، بعد از آن اتفاق میافتد که در اجلاس اخیر کشورهای همسایه عراق در اردن، صحبتهایی درخصوص کاهش نفوذ ایران در عراق مطرح شده بود و امانوئل مکرون، رییسجمهور فرانسه از پروژههایی برای کاهش وابستگی بغداد به تهران پردهبرداری کرد. پروژههایی که به نظر میرسد با هدف هر چه دورتر کردن عراق از ایران و تبدیل این کشور به طفیلی سیاستهای ضدایرانی نهادهایی مانند شورای همکاری خلیجفارس و بازگرداندن روحیه قومیتگرای عربی گذشته در دوران صدام است.
برای بررسی بیشتر این موضوع، «اعتماد» با محمدصالح صدقیان، تحلیلگر مسائل عراق گفتگو کرد. صدقیان معتقد است که اکثریت مردم عراق حامی قومیتگرایی عرب نیستند. وی معتقد است که تهران و بغداد اهداف بزرگتری برای همکاری و مشارکت دارند و نباید اجازه دهند اختلافنظرهای جزیی جلوی این همکاریها را بگیرد. در ادامه متن کامل گفتوگوی «اعتماد» را با محمدصالح صدقیان، تحلیلگر مسائل عراق مطالعه میکنید.
فکر میکنید دلایل اصرار برخی مقامها و شخصیتهای برجسته عراقی به استفاده از نام جعلی برای خلیجفارس چه باشد و این موضوع چه سابقهای دارد؟
شک و تردیدی وجود ندارد که خلیجفارس به نام فارس بوده و هست. این نام از قدیمالایام وجود داشت، در نقشههای تاریخی ذکر شده و در سازمانهای بینالمللی از جمله سازمان ملل هم به همین نام ثبت شده است. خلیجفارس یکی از شاخصهای منطقه است. در هر متن عربی و فارسی تاریخی هم نام این خلیج به عنوان خلیجفارس، خلیج عجم یا خلیج ایران یاد شده است. در زمان شاه به دلیل رقابتهایی که میان اعراب و شاه ایجاد شد، نام جعلی خلیج عربی توسط برخی اعراب به کار رفت. در واقع باید شیوع استفاده از این نام را به جمال عبدالناصر نسبت داد.
دوران حکومت جمال عبدالناصر را از ۱۹۵۳ باید به دو بخش تقسیم کرد. به هر حال جمال عبدالناصر سردمدار قومیتگرایی عربی مدرن است و خود او رهبری این جریان را برعهده داشت. در بخش ابتدایی حکومت جمال عبدالناصر تا ۶-۵ سال در تمامی سخنرانیها و اظهاراتش از عبارت خلیجفارس استفاده میکند. تمام این سخنرانیها مکتوب و صوتی موجود است.
در کتب درسی دانشآموزان و دانشجویان عرب چه در مصر و چه در کشورهای جنوب خلیجفارس، هم به همین ترتیب عبارت خلیجفارس به کار میرفت. بعد از نزدیک به ۶-۵ سال از حکومت جمال عبدالناصر، اختلافهایی میان عبدالناصر و شاه ایران پدید آمد. بعد از این اختلافها بود که عبدالناصر از عبارت مجعول استفاده کرد؛ این رویکرد جمال عبدالناصر، به دلیل ضدیت با تاریخ یا ایران نبود، بلکه صرفا یک رویکرد برای مقابله با شاه ایران بود.
عبدالناصر در آن دوران یک الگو برای کشورهای عربی بود و جایگاه ویژهای داشت، به همین دلیل کشورهای عربی دیگر هم از ابتدا دهه ۱۹۶۰ از عبارت مجعول استفاده کردند. در آن دوران در عراق، سوریه و لبنان هم به پیروی از مصر، قومیتگرایی عربی شکل گرفته بود و زمین حاصلخیزی برای استفاده از این عبارات قومیتی ایجاد شده بود. در واقع رویکرد قومیت عربی در آن دههها به عنوان یک انقلاب علیه استعمار نو مطرح بود و استفاده از این عبارت، به نوعی ژست ضداستعماری و ضدامریکایی بود، چراکه شاه در آن زمان دستنشانده و متحد امریکا به عنوان استعمارگر شناخته میشد.
من تصور نمیکنم میزبانی بصره از این جام باشگاهی بتواند اصالت و سابقه تاریخی نام خلیجفارس را زیر سوال ببرد. همه به اصالت این اسم اعتراف دارند. نمیخواهم اسم ببرم، اما زمانی که با یکی از سفرای کشورهای جنوبی خلیجفارس در تهران صحبت کردم، میگفت ساحل جمهوری اسلامی ایران از آبادان و خرمشهر تا تنگه هرمز، کلا سلطه ایران را به خلیجفارس نشان میدهد، حالا اینکه چند کشور عربی در این سمت دیگر خلیجفارس هستیم، نمیتوانیم نظر خودمان را تحمیل و این خلیج را متعلق به خودمان تلقی کنیم.
استفاده از نام مجعول برای خلیجفارس مربوط به حساسیتهای قومیتی است و باید آن را از حساسیت ایران و نام اصلی این خلیج که حتی در سازمان ملل به ثبت رسیده است، جدا بدانیم.
الان نخستوزیر عراق و برخی شخصیتهای عراق که البته من فقط از مقتدی صدر شنیدم، از نام خلیج عربی استفاده کردهاند. البته مقتدی صدر هم به شکل خاصی این عبارت را نوشته است، این عبارت را در میان دو پرانتز قرار داده است، من چندین بار بیانیه او را خواندم و دلیلش را متوجه نشدم که چرا این نام را برجسته کرده و میان پرانتز قرار داده است. نمیفهمم که منظورش این است که روی به کار بردن این اسم تاکید کند یا اینکه میخواهد آن را با پرانتز به عنوان نقل قول مطرح کند. نخستوزیر عراق هم این نام را به کار برده است.
از سوریه، لبنان و همه کشورهایی که عضو اتحادیه عرب هستند، از عبارت خلیج عربی استفاده میکنند. من بعید میدانم که محمد شیاع السودانی، حاضر باشد و توانایی داشته باشد از عبارتی استفاده بکند که خلاف رویه اتحادیه عرب باشد. اما من بعید میدانم این اقدامات و این اظهارات بتواند اسم اصیل خلیجفارس را تغییر بدهد.
به نظر میرسد که تلاش کشورهای عربی برای بازگشت عراق به جامعه عربی و به رسمیت شناختن آن به عنوان یک قدرت بعد از چند دهه، به نوعی باعث ذوقزدگی مقامهای عراقی شده است و تلاش میکنند که حداکثر بهرهبرداری را از این فرصت، حتی به قیمت آزردن تهران ببرند. نظر شما چیست؟
من اینگونه احساس نمیکنم. به هر حال ۷۰ سال است که نظام سیاسی حاکم در عراق از قومیت عرب نشات میگیرد. بخش مسنتر جمعیت عراق، کسانی که ۸۰-۷۰ ساله هستند و دوران قومیتگرایی عرب را درک کردهاند، به اصالت حاکمیت عربی در کشورشان اعتقاد دارند. در میان جمعیت جوان عراق چندان من تمایل به قومیتگرایی عربی را احساس نمیکنم. به هر حال جمعیت بزرگ کردها هم هستند که اساسا چنین رویکرد قومیتگرایانهای ندارند.
اکثریت شیعیان هم دنبال قومگرایی عربی نیستند، البته طیفهایی از میان بعثیها هستند و عدهای دیگر از شیعیان هم هستند که فرهنگ قومگرایی عربی را ترویج کرده که روی مسائل قومیتی و استفاده از کلمه خلیج عربی تاکید میکنند. سنیهای عراق، اساسا هوادار قومیتگرایی عربی هستند و از اول از نظام قومگرای عربی حمایت میکردند. وضع جامعه عراق به این شکل است و من تصور میکنم که اکثریت جامعه عراق، پیرو قومگرایی عربی نیستند.
نظام سیاسی که از ۲۰۰۳ تاکنون در عراق شکل گرفته، نظام سیاسی جوان و جدیدی است که با تمام اسلاف خود در دههها و قرنهای پیش از آن متفاوت است. نظام سیاسی حاکم بر عراق معاصر، خیلی با نظامهای قومیتی عربی گذشته متفاوت است. اما به هر حال نمیتوان منکر وجود قومگرایی عربی در عراق شد. تا همین امروز هنوز بازمانده فرهنگ حزب بعث در عراق وجود دارد و حتی درون دولتهای ۲۰ سال گذشته عراق هم وجود داشت. فرهنگ حزب بعث، فرهنگ قومیتگرای عربی و فرهنگی که شیعیان را عرب نمیداند و آنها را فارس میداند، هنوز هم در عراق وجود دارد.
من فکر میکنم نباید خیلی روی عراقیها فشار آورد. من چند سال پیش زمان نوری مالکی در مورد همین مساله خلیجفارس صحبت میکردم. وی تاکید داشت که این مساله اساسا از اولویتهای عراق نیست، عراق تابع سازمان ملل است و اساسا دنبال مسائل عروبتی و قومگرایی عربی نیستیم. بقیه شخصیتهای برجسته سیاسی عراق هم به همین شکل هستند، من بعید میدانم که در حال حاضر در میان اکثریت شخصیتهای سیاسی شیعه عراق مساله عربیت و قومیت رایج باشد.
عمار حکیم، هادی عامری، حیدر عبادی و عادل عبدالمهدی، هیچ یک دنبال چنین مسائل تفرقهانگیزی نیستند و تا حالا هم از آنها چنین عباراتی را نشنیدهایم. به اعتقاد من باید روی مسائل مهمتر تمرکز کرد، من فکر میکنم که اشتراکهای مهمتری میان تهران و بغداد وجود دارد که باید تلاش کرد راهی برای زندگی مسالمتآمیز در کنار یکدیگر پیدا کنیم.
بعد از کنفرانس بغداد ۲ که در اردن برگزار شد، نگرانیها در مورد تلاش فرانسه و برخی کشورهای عربی برای دور کردن عراق از ایران و کاهش نفوذ تهران در بغداد ایجاد شد. هر چند برخی افراد نسبت به اصالت اظهارات نقل شده از امانوئل مکرون، رییسجمهور فرانسه که در مصاحبه با روزنامه النهار مطرح شده بود و دقیقا به این مساله اشاره میکرد، تردید کردند، اما شواهد موجود نشان میدهد که چنین پروژههایی برای دور کردن عراق از ایران در جریان است. نظر شما در این مورد چیست؟
من خودم اخیرا مقالهای به زبان عربی در این خصوص منتشر کردهام. یکی از اهداف کنفرانس بغداد دور کردن جمهوری اسلامی ایران از عراق است. هم امریکاییها و هم اروپاییها این هدف را تعقیب میکنند. غربیها روی کشورهای عربی فشار میآورند که جایگزین ایران در عراق شوند. غربیها صراحتا میگویند که از ۲۰۰۳ تاکنون وقتی کشورهای عربی در عراق حضور نداشتند، عراق تنها ماند و ناگزیر سمت ایران رفت، حالا وقت آن رسیده است که کشورهای عربی بیایند و جایگزین ایران شوند. زمان نخستوزیری مصطفی کاظمی، اتحاد شام تشکیل شد. نام این اتحاد شام است، هر چند که سوریه عضو آن نیست و بین عراق، اردن و مصر تشکیل شده است.
یکی از اهداف این اتحاد این است که مصر و اردن، یکی برق عراق را تامین کند و دیگر گاز عراق را. مساله مهم در این پروژهها این است که در هر دو پروژه برق و گاز، مبدا تامین انرژی اسراییل است. اردن خودش برق ندارد، برنامه این است که پروژهای با مشارکت اسراییل در اردن ایجاد شود که تولید برق اردن به شکل چشمگیری افزایش پیدا کند و مازاد این برق به عراق برسد. مصر هم قرار است گاز به عراق بفرستد، اما مبدا این گاز قرار است میدان گازی کاریش در دریای مدیترانه باشد که به تازگی بعد از توافق غیرمستقیم لبنان و اسراییل، اسراییلیها بهرهبرداری از آن را آغاز کردهاند. پروژهها در دست بررسی است.
اما واقعیت این است که این تلاش سالهاست که جریان دارد و دولت عراق و سفارت امریکا در بغداد، هنوز عملا نتوانستهاند جایگزینی برای برق و گاز ایران پیدا کنند. من بعید میدانم که این دو پروژه گاز و برق عملی بشود. در عراق حساسیت شدیدی روی اسراییل وجود دارد. اردن و مصر با اسراییل رابطه دارند و برخی کشورها دیگر عربی هم به تازگی روابط برقرار کردهاند، اما واقعیت این است که همچنان در افکار عمومی کشورهای عربی، اسراییل یک رژیم اشغالگر سرزمینهای عربی شناخته میشود.
من با یکی از سفرای کشورهای عربی در تهران صحبت میکردم و او میگفت که درست است روابط ما با اسراییل عادی شده است، اما سفیر اسراییل در کشور ما حتی جرات نمیکند در خیابان راه برود. این سفیر میگفت که مردم کشور اصلا علاقهای به سفر به اسراییل نشان نمیدهند. باتوجه به مشارکت اسراییل در پروژههای گاز و برق مطرح شده از سوی مصر و اردن، من بعید میدانم که به این سادگی پروژهها عملی شوند و مساله فلسطین در عراق به فراموشی سپرده شود. عراق در میان کشورهای عربی یکسری ویژگیهای خاص دارد، به هر حال نجف یکی از مراکز تشیع در جهان است و چندین حزب اسلامی در عراق هستند.
حتی سنیها هم حاضر به پذیرش چنین پروژههایی نیستند، چون دقیقا به همان دلیل پیشینه عروبت و قومیتگرایی عربی، حاضر نیستند که از رژیم که سرزمینهای عربی را اشغال کرده است، گاز و برق بگیرند. من فکر میکنم که این پروژهها هم مثل خیلی پروژههای دیگر خاورمیانهای غرب که بر محور عادیسازی اشغالگری فلسطین در پنجاه و چند سال گذشته بود، با شکست مواجه شود و به پروژههایی مثل طرح صلح راجرز (۱۹۶۹)، معامله قرن دونالد ترامپ و راهحل دو دولتی بپیوندد.
قبل از پروژههای مصر و اردن، امریکاییها اصرار داشتند که برق عربستان جایگزین برق ایران شود، پروژهای که بهرغم چندین بار تاکید بر اجرای آن، تاکنون عملی نشده است. اساسا فکر میکنید روابط بغداد و ریاض الان چگونه است و آیا عربستان سعودی آمادگی این را دارد که جایگزین ایران در بغداد شود؟
عربستان سعودی یک کشور صنعتی نیست. اگر میگفتند ترکیه برق عراق را تامین کند، شاید عملی بود، اما ترکیه هم برق مازاد ندارد و برخی شرکتهای خصوصی ترکیه از ایران برق تهیه میکنند. عربستان تا الان نه برق به عراق میدهد و نه گاز و اساسا جزو کشورهای صادرکننده گاز و برق نیست.
در دوران مصطفی کاظمی، تا اندازهای روابط میان بغداد و ریاض بهبود پیدا کرد. در دوران نخستوزیری محمد شیاع السودانی هم وقتی برای شرکت در اجلاس سران کشورهای عربی با شی جینپینگ، رییسجمهور چین به ریاض سفر کرد، وعده داد که در دوران او هم روابط بهبود پیدا کند. اما شخص السودانی، قاعدتا مورد پذیرش عربستان نیست، چون او شیعه است و از خاستگاه انقلابی میآید و عضو حزب الدعوه بود. سعودیها با مصطفی کاظمی راحت کار میکردند، چراکه او خاستگاه اسلام سیاسی نداشت. در آن دوران سعودیها میخواستند که کاظمی را پشتیبانی کنند تا جایگاه او قدرتمندتر شود، اما در حال حاضر شرایط متفاوت است، عراق میخواهد که به جامعه عربی بازگردد، اما طرفهای مقابل و به خصوص سعودیها دیگر نمیخواهند.
عربستان اگر قرار باشد کمکی به عراق بکند، میتواند به عراق پول بدهد، اما عراق پول به اندازه کافی دارد، آنچه لازم دارد گاز و برق است. عربستان نه میتواند به عراق برق بدهد و نه میتواند جایگزین ایران شود.
در مورد درآمدهای ارزی عراق، مسالهای که وجود دارد میزان صادرات نفت عراق است. از دهههای گذشته ایران و عراق بر سر جایگاه خود در اوپک با یکدیگر رقابت داشتهاند. در طول سالهایی که ایران تحت تحریم است، عراق به شدت صادرات نفت خام خود را افزایش داده و به نوعی بازارهای ایران را گرفته است. گفته میشود که در طول سال گذشته میلادی عراق بیش از ۳ میلیون بشکه نفت در روز صادر کرده است. فکر نمیکنید اگر ایران موفق شود تحریمهای امریکا را کنار بزند، بار دیگر این مساله اختلافات در مورد صادرات نفت میان دو کشور شکاف ایجاد کند؟
از ۲۰۰۳ تا الان، جمهوری اسلامی ایران پشتیبان نظام سیاسی عراق بود و این برای تهران یک مصلحت ملی است. در عراق هم، چون شیعیان اکثریت جمعیت را دراختیار دارند و نخستوزیر این کشور هم شیعه است، من بعید میدانم که بر سر این مسائل اختلاف جدی میان عراق و ایران ببینیم. نباید روی مسائل جزیی و تفرقهبرانگیز تاکید کنیم. عراق همسایه ایران است و ۱۴۰۰ کیلومتر بین دو کشور وجود دارد و شاهد ۸ سال جنگ تحمیلی در روابط دو کشور بودیم. مصالح ملی ایران این است که به گونهای روابطش را با عراق تنظیم کند که امکان زندگی مسالمتآمیز و مشترک در منطقه ایجاد شود.
رویدادهای دو دهه گذشته در عراق، بعد از سال ۲۰۰۳ به نفع ایران بود و هنوز به منفعت ایران است. بسیاری از شهرهای مهم عراق در نزدیکی مرز ایران قرار دارند، از بصره گرفته که تقریبا چسبیده به خاک ایران است تا عماره، نیسان، کوت، خانقین و سلیمانه. به نفع دو کشور است که در همین مسیر دوستانه به همکاری ادامه بدهند و روی مسائل تفرقهانگیز تکیه نکنند.
من فکر میکنم که تا به امروز، دولتهای عراق رفتار خوبی با تهران و ارتباط قوی با ایران داشتند. قطعا اختلافها میان دو کشور وجود دارد، اما به نظر من خیلی نباید روی این اختلافهای جزیی تاکید کرد. همکاریهای بسیار مهمی میان ایران و عراق وجود دارد که به مصلحت هر دو کشور است.
برگردیم به مساله خلیجفارس، یکی از مسائلی که ایران روی آن اصرار کرده است، ساز و کار همکاری منطقهای در خلیجفارس با مشارکت هر ۸ کشور کرانه خلیجفارس، یعنی ۶ کشور عضو شورای همکاری خلیجفارس به علاوه ایران و عراق تشکیل شود. فکر میکنید ایران و عراق میتوانند در این زمینه با هم همکاری کنند تا ۶ کشور دیگر را راضی به تشکیل چنین ساز و کاری کنند؟
مساله همکاری برای همه کشورهای منطقه بسیار مهم و حیاتی است، چه برای ایران و عراق و چه برای ۶ کشور عضو شورای همکاری. مسالهای که مانع تشکیل چنین ساز و کاری میشود، فقدان اعتماد میان طرفین است. قصران در دو طرف وجود دارد. ایران در اعتمادسازی در بین کشورهای جنوب خلیجفارس کمکاری کرده است. کشورهای جنوب خلیجفارس کشورهای کوچکی هستند، مثلا کویت ۶۰۰ هزار نفر جمعیت دارد که کمتر از جمعیت شهرری است. ایران خیلی باید برای اعتمادسازی و ایجاد اطمینان در طرف مقابل تلاش کند. به هر حال این کشورها روابط نزدیکی به امریکا و دیگر کشورهای غربی دارند و غربیها مدام در گوششان میخوانند که به ایران اعتماد نکنند. برای آنها خیلی مهم است که تهران بتواند اعتماد ایجاد کند.
در جنوب خلیجفارس جز عربستان سعودی هیچ کشوری بیش از ۳ میلیون نفر جمعیت ندارد. ایران ۸۵ میلیون نفر جمعیت دارد، امکانات گسترده نظامی دارد، برنامه پیشرفته هستهای دارد و خیلی برتریهای دیگر نسبت به این کشورها دارد. متاسفانه اعتمادسازی کافی برای کشورهای جنوب خلیجفارس انجام نشده است. یک ائتلاف منطقهای بسیار مهم است. ایران چند بار در گذشته این ایده را مطرح کرده است، اما آنها به دلیل دیوار بیاعتمادی قبول نمیکنند. جایگزین دیگری جز نشستن دور یک میز برای رسیدن به امنیت و ثبات در منطقه وجود ندارد. اگر ایران و عراق با ۶ کشور دیگر خلیجفارس به یک ساز و کار مشترک برسند، به نفع همه کشورهای منطقه است.