محمدحسین خوشوقت؛ سه شنبه گذشته، در سالگشت رحلت جانگداز حضرت زهرای اطهر سلام الله علیها، برادری بزرگ و دوستی حکیم را از دست دادم. او پس از ابتلا به سرطان لوزالمعده، در مدتی کمتر از دو ماه و پس از تحمل دردهای جانکاه، به نشئه بعدی هجرت نمود و در جوار رحمت حضرت رب العالمین، آرام و آسایش گرفت.
آقای دکتر شبان شهیدی مؤدب را تعداد کمی از هموطنان به خوبی میشناسند؛ علت را هم باید در بی ادعا بودن و احتراز ایشان از تملق و سکوت کاسبکارانه برای شهرت یافتن یا به میز و صندلی دست یافتن دانست.
آقای شهیدی ره، پیش از انقلاب، در پاریس مدرک مهندسی برق با گرایش هستهای گرفته بود و وزارت انرژی فرانسه ایشان را با حقوق ماهانه ۲۵ هزار فرانک استخدام کرده بود.
پس از اوج گیری خیزش مردمی علیه حکومت پهلوی، آقای شهیدی کار و زندگی مرفه را رها کرد و به امام خمینی (ره) در نوفل لوشاتو پیوست و با ایشان به تهران بازگشت و تا پایان عمر ۷۶ ساله اش، به این آب و خاک و به این نظام، دلسوزانه و مخلصانه خدمت نمود.
من با ایشان در اوایل دهه ۸۰ شمسی در معاونت مطبوعاتی، دوست و همکار شدم؛ من مدیرکل رسانههای خارجی بودم و ایشان، معاون مطبوعاتی و اطلاع رسانی وزارت ارشاد.
این خدوم دانا، با آن که مهندسی خوانده بود و غالبا انتظار میرود چنین کسی در نگاه و تحلیل واقعیتها جزء نگر باشد، اما به برکت مطالعات عمیقی که در تاریخ علم، تاریخ ایران و روابط بین الملل داشت، فردی کل نگر، عمیق و حکیم بود. کسانی که مقالات و یادداشتهای او را در روزنامه اطلاعات دنبال میکرده اند، این گفته را به خوبی تایید خواهند کرد.
دغدغه آقای شهیدی مؤدب، در تمام دوران پس از انقلاب، سربلندی، اقتدار و بقا و پویایی نظام و رهبری جمهوری اسلامی و ملت ایران بود و هر چه میگفت و مینوشت، انگیزهای جز کمک به نیل به این هدف والا نداشت. وقتی میدید که سخنان و رفتارهای برخی مسؤولان کشور به این هدف لطمه میزند، به شدت بر میآشفت و به تکاپو میافتاد.
پس از بازنشستگی از دانشگاه شهیدبهشتی در اواخر دهه ۱۳۸۰، برای همراه بودن با فرزندانش به پاریس بازگشت، اما سالی دو سه بار به ایران میآمد و هر بار یکی دو ماه میماند. بدون استثنا، در هر سفر به میهن، قرار ملاقاتی با من میگذارد و دو سه ساعتی درد دل و مشورت میکرد؛ من نیز این ملاقاتها را مغتنم میشمردم، زیرا به معلومات و بینشم میافزود.
شهیدی، هم یک چهره علمی، هم رسانهای و هم دیپلماتیک بود و بدین سبب، در فرانسه مورد توجه مقامات دیپلماتیک خارجی و تحلیلگران و صاحب نظران مسائل ایران قرار داشت. ایشان اظهار میداشت که مرتبا با من قرار ملاقات میگذارند و من میکوشم اطلاعات و برداشت نادرست آنها از برخی امور سیاست داخلی و سیاست خارجی ایران را اصلاح کنم. جالب آن که این مرد دلسوز با تاثر میگفت: اما هر بار که در ایران، اعتراضات یا اغتشاشات رخ داده، تماسهای آنها با من قطع شده و در چندین مورد، به تماسهای من هم پاسخی نداده اند!
او از تنزل داخلی یا بین المللی جایگاه نظام، به شدت غمگین و دردمند میشد.
شهیدی، انسانی محترم، متخلق به صفات انسانی، معتدل، عالم، خردمند، حکیم، دلسوز و بی ادعا بود و به اعتقاد حقیر، قدرش آن چنان که باید، دانسته و پاس داشته نشد.
عزلت چنین شخصیتهایی در دستگاه حکمرانی جهان سومی، طبیعی و البته بسیار خسارتبار است.
شهیدی، همچون دیگر دانایان و حکیمان دلسوز، تنها راه نجات و اقتدار و افتخار پایدار ایران اسلامی و نظام گرانسنگ جمهوری اسلامی را سپردن کارگزاری کشتی حکمرانی به علم و حکمت و عقلانیت و اخلاق و تخصص و وجدان و شرافت ملی میدانست.
این، نه تنها تجویز عقل، که تجویز شرع مقدس است و خداوند حکیم، به بندگانی که در حیات شخصی و اجتماعی خویش، به عقل (به عنوان بزرگترین نعمت پروردگار) کم اعتنا کنند، بی اعتنا خواهد بود هر چند ادعای اسلام کنند و همواره دست به دعا و تضرع بلند کرده باشند!
از درگاه حضرت آفریدگار فروتنانه میطلبم که شهیدی عزیز را تا هنگامه رستاخیز و پس از آن در جوار رحمت اش میهمان و متنعّم بدارد. به خانواده محترم و داغدار ایشان نیز تسلیت میگویم و برایشان آرزوی صبر و اجر جزیل دارم.
إنا لله و إنا إلیه راجعون