گرگوری گاس سوم استاد روابط بین الملل دانشگاه تگزاس در هممیهن نوشت: اکتبر ۲۰۲۲، عربستان سعودی اعلام کرد که اوپک پلاس، گروهی متشکل از کشورهای صادرکننده نفت، سقف تولید را تا دو میلیون بشکه در روز کاهش میدهد. عربستان بهعنوان یکی از بزرگترین صادرکنندگان نفت، رهبری این کارتل نفتی را برای مدیریت بازار جهانی برعهده داشته است. اقدامی که اثری فوری گرچه نسبتا ملایمی روی قیمتهای نفت داشت که از حدودا ۷۶ دلار به ازای هر بشکه قبل از اعلام این تصمیم شروع شد و تا اواسط نوامبر به ۸۲ دلار تا ۹۱ دلار رسید.
شوکی که آمریکاییها بر اثر تصمیم کاهش تولید نفت احساس کردند، بیشتر ژئوپلیتیکال بود تا اقتصادی: دولت بایدن از عربستان سعودی درخواست کرد تا کاهش تولید نفت را به تعویق بیندازد. اما ریاض به درخواست واشنگتن بیتوجهی کرد و از اعمال هرگونه تغییری سر باز زد؛ اتهاماتی که در پی این تصمیم میان واشنگتن و ریاض مطرح شد، آینده روابط دوجانبه این دو کشور را مبهم کرده است. دولت بایدن در واکنش به تصمیم اوپکپلاس اعلام کرد که روابطش با عربستان سعودی را ارزیابی میکند و تاکید کرد، کاهش تولید نفت درآمد روسیه را افزایش میدهد و اثر تحریمهای اعمالشده علیه این کشور را به دلیل حمله روسیه به اوکراین کمرنگ میکند.
رابرت منندز، سناتور دموکراتیک از ایالت نیوجرسی وعده داد، از فروش تسلیحات به عربستان سعودی جلوگیری میکند. چندین نفر از اعضای کنگره لایحهای را ارائه دادند تا سربازان آمریکایی از مقرشان در عربستان برگردانده شوند. عربستان از عقبنشینی خودداری کرد و گفت، تصمیم اوپکپلاس به اتفاق آرا و کاملا به دلایل اقتصادی گرفته شده است.
در ماههای بعد، خشم و غیظ دو طرف کاهش پیدا کرد و به نظر نمیرسید که وعده ارزیابی دوباره روابط با عربستان توسط دولت بایدن باعث ایجاد تغییر بزرگی شده باشد. روابط آمریکا و عربستان سعودی، بحرانهای تاکنون بدتری را پشت سر گذاشته است. در نوامبر ۲۰۲۲، دولت بایدن در پروندهای که نامزد جمال خاشقچی از شاهزاده محمد بنسلمان ملقب به MBS در دادگاه مدنی شکایت کرده بود، مصونیت حاکمیتی اعطا کرد. حکمی که به دلیل سمت محمد بنسلمان، بهعنوان نخستوزیر عربستان سعودی صادر شد. جمال خاشقچی روزنامهنگار عرب-آمریکایی بود که توسط عاملان سعودی به قتل رسید.
اعطای مصونیت به محمد بنسلمان یکی از نشانههایی بود که روابط آمریکا و عربستان قطع نخواهد شد. اما جنجالهای اوپکپلاس و پیامدهای آن نشاندهنده فاز جدیدی در روابط میان دو کشور است. این اولین باری است که در اواسط قرن بیستم و آغاز روابط عربستان و آمریکا، ریاض با استراتژی بزرگ واشنگتن همراه نشده. تحلیلگران و ناظران روابط آمریکا-عربستان تمایل دارند که روی خود افراد و اهدافشان متمرکز شوند.
محمد بنسلمان، سرسخت و مستبد است و هدفش تحول اقتصادی و ارتقاء نقش کشورش بهعنوان بازیگر مستقل جهانی است. از سوی دیگر جو بایدن، رئیسجمهور آمریکا، منش محتاطانهای دارد و میخواهد دموکراسی را در مرکز سیاست خارجیاش قرار دهد و دنیا را علیه روسیه و چین با خود همراه کند.
اختلاف شخصیتی این دو مرد و اهداف آنها بدون شک در شکلگیری روابط میان کشورها بسیار مهم است. اما به قول کارل مارکس افراد تاریخ را میسازند، اما نه لزوما به هر روشی که انتخاب میکنند. جنجال اوپکپلاس به سه تغییر مهم در روابط دوجانبه اشاره میکند که فراتر از شخصیت افراد است و عواقب ماندگارتری نسبت به اقدامات و واکنشهای مسئولان تصمیمگیرنده دارد.
اول اینکه تعادل قدرت در جهان تغییر کرده است. با چندقطبی شدن جهان نفوذ نسبی واشنگتن بهعنوان برقرارکننده نظم جهانی رو به تضعیف است و کشورهایی مانند عربستان که قدرت نسبیتری داشتند به احتمال زیاد از اینکه خود را در مرحله انتخاب سخت قرار دهند، طفره میروند و به احتمال کم فقط تمام شرطهای خود را برای یک قدرت بزرگ وسط میگذارنند. دوم، همانطور که تغییر اقلیم باعث شده دنیا از سوختهای فسیلی روی برگرداند، عربستان سعودی تحت فشار است تا از ذخایر نفتی خود تا جایی که ممکن است، درآمدزایی کند؛ حس فوریتی که رویکرد خود در تولید و قیمتگذاری نفت را تغییر دهد.
سوم، همانند هر مسئله مهم در سیاست آمریکا، روابط آمریکا با عربستانسعودی در امتداد مرزهای احزاب داخلی آمریکا فضای چندقطبیای را ایجاد کرده است و سعودیها تا حد زیادی مواضعشان را برای جمهوریخواهان مطرح کردهاند. همپوشانی استراتژیک بزرگ که دهههاست روابط آمریکا و عربستان را تعریف کرده، دیگر وجود ندارد. اما چشمانداز همکاری در مجموعهای نسبتا محدود بر سر مسائل داخلی و اقتصادی همچنان خوب است؛ اگر دو طرف این تحولات را درک کنند، راحتتر میتوانند انتظارات مشترک واقعگرایانهتری از یکدیگر داشته باشند.
سرد و گرم بودن روابط با عربستانسعودی بعد از جنگ جهانی دوم برای آمریکا مهم شده است. درگیریای که تاکیدی است بر نقش مهم نفت در تعیین استراتژی مدرن نظامی و توسعه اقتصادی. از آن زمان تاکنون، دنیا سه دوران مختلف در توزیع قدرت جهانی تجربه کرده است.
در اولین دوران، دوران جنگ سرد، عربستانسعودی بهجز حمایت از اهداف ژئوپلیتیکال آمریکا گزینههای کمی برای انتخاب داشت. عربستان در نهایت نمیتوانست به کمکهای اقتصادی و امنیتی اتحادیه جماهیر شوروی وابسته باشد. شوروی از بسیاری از رقبای منطقهای ریاض و از ایدئولوژی انقلابی کمونیستی متضاد با پایه اسلامی محافظهکار قوانین سعودی حمایت میکرد.
در آن زمان، تصمیمگیری درباره تولید نفت سعودی در دستان کمپانیهای نفت آمریکایی باقی ماند که صنعت نفت عربستانسعودی را در دهه ۵۰ و ۶۰ میلادی توسعه داده بود. ریاض، حتی اگر میخواست قدرت معامله با مسکو بر سر مسائل نفتی را نداشت.
آمریکا و عربستان سعودی زوج عجیب و غریب ایدئولوژیکی هستند. دشمنان مشترک و نیازهای اقتصادی مکمل، آنها را به دو همکار تبدیل کرده بود؛ منافع مشترک جایگزین ارزشهای مشترک شدند. تنها موضوع استثنا در پیوند آمریکا و عربستان درگیریهای دنیای عرب با اسرائیل بود. عدم توافق در این مسئله میتواند به وقوع بحران بزرگتری در تاریخچه روابط دوجانبه منجر شود: تحریم نفت در سالهای ۱۹۷۳ و ۱۹۷۴، در واکنش به حمایت آمریکا از اسرائیل در جنگ یومکیپور. عربستان سعودی و پنج کشور دیگر عربی برای مدت کوتاهی تولید نفت را کاهش دادند و ارسال آن به آمریکا را متوقف کردند.
این اختلال منجر به خرید هیجانی شد و قیمت نفت را چهار برابر کرد. در روابط قدرتها در بازار نفت نیز تغییر مسیر شدیدی بهوجود آمد. کشورهای تولیدکننده مانند عربستان سعودی حالا تعیینکننده بودند؛ کمپانیهای آمریکایی که صنعت نفت سعودی را اداره میکردند به شرکای کوچکتر و خدماتدهنده به دولت عربستان تبدیل شدند.
سیاستهای سعودیها مستقیما به اقتصاد آمریکا آسیب زده و واشنگتن تهدید به دخالت نظامی کرده است. پس از آن دیپلماسی آمریکایی جنگ را تمام کرد و مذاکراتی را راه انداخت که به پیمان ۱۹۷۹ صلح اسرائیل و مصر منجر شد. واشنگتن و ریاض اهداف استراتژیک مشترکی در جنگ سرد داشتند، از جمله کاهش نفوذ شوروی در خاورمیانه که به بهبود شکاف بین دو پایتخت کمک کرد. در سالهای پس از آن، همانطور که نفت برای سیاستگذاران آمریکایی به مسئلهای برجسته تبدیل شد، حفظ روابط آمریکا با سعودیها بهطور فزایندهای به هدف مهم حزبی تبدیل شد.
همکاریهای آمریکا و عربستان در دهه ۸۰ میلادی بیشتر شد. هر دو کشور برای مقابله با تجاوز شوروی به افغانستان و در زمانی که در جنگ خلیجفارس در سال ۱۹۹۰ تا ۱۹۹۱ به اوج خود رسید به مبارزان افغانی و خارجی کمک کردند. دورانی که با پایان جنگ سرد همزمان شد و سودبخش بودن روابط دوجانبه را برای هر دو طرف نشان داد. دوره دوم، دوران تکقطبی ایالات متحده بود که از فروپاشی اتحادیه جماهیر شوروی شروع شد و به سالهای ۲۰۱۰ کشید.
در این دوران، آمریکا برای عربستان سعودی تنها گزینهای بود که دنبال همکاری با یک قدرت بزرگ میگشت. در این دوران، بحران بزرگ دیگری اتفاق افتاد: حمله یازده سپتامبر که توسط اسامه بنلادن، فرزند یکی از ثروتمندترین خاندانهای عربستان سعودی برنامهریزی شده بود. از مجموع ۱۹ نفری که هواپیماربایی کرده بودند، ۱۵ نفر اهل عربستان سعودی بودند. از آنجایی که القاعده خانواده حاکمان سعودی و ایالاتمتحده را هدف قرار داده بود، دو کشور بار دیگر فهمیدند که یک دشمن مشترک میتواند آنها را به هم نزدیک کند. در دوران «جنگ علیه ترور»، جرج دبلیو بوش و باراک اوباما، روسایجمهوری آمریکا هر دو روابط نزدیکی در زمینه مبادله اطلاعات با عربستان سعودی داشتند.
واشنگتن تنها قدرت مهم بود و ریاض از طرحهای آمریکا حتی زمانی که پادشاهی عربستان علنا خرد آمریکاییها را زیر سوال بود بهویژه پس از حمله به عراق در سال ۲۰۰۳، حمایت کرد.
با این حال تا سال ۲۰۲۰، هدر رفتن داراییها و اعتبار آمریکا در عراق و افغانستان، رشد نابسامانی و فضای قطبی در سیاستهای داخلی آمریکا، ظهور چین و تلاش روسیه برای بازگشت بهعنوان یک قدرت جهانی، همه با هم ترکیب شدند تا ترکیب جدیدی از تعادل نیرو در جهان بهوجود آید.
برخلاف دو دوره گذشته، در دوره سوم هیچ دشمن مشترکی برای تقویت روابط عربستان و آمریکا وجود ندارد. دولت بایدن به دنبال تشکیل ائتلافی بینالمللی علیه روسیه و چین است، اما عربستان هیچ کدام از این دو قدرت بزرگ را دشمن نمیداند. چین هماکنون بزرگترین خریدار نفت و شریک تجاری عربستان است.
تجارت بین عربستان و چین از کمی کمتر از ۵۰۰ میلیون دلار در سال ۱۹۹۰ به ۸۷ میلیارد دلار در سال ۲۰۲۱ رسید. در همان سال، ارزش کالاهای صادراتی عربستان به چین عمدتا نفت و فرآوردههای نفتی بود که بیش از سه برابر میزانی است که عربستان به آمریکا و تقریبا دو برابر میزانی است که به هند و ژاپن فروخته است. روسیه نیز شریک ضروری عربستان (اگرچه گاهی سرسخت) در مدیریت بازار نفت جهانی است. کشورهای اوپکپلاس تقریبا ۴۰ میلیون بشکه نفت در روز تولید میکنند؛ عربستان و روسیه بیش از نیمی از این تعداد را تولید میکنند.
فقط در صورتی که مسکو و ریاض با یکدیگر همنظر باشند، تصمیمات اوپکپلاس میتواند بر بازار نفت تاثیر بگذارد. با در نظر گرفتن تمام این دلایل، تصویری که رهبران سعودی از چشمانداز ژئوپلیتیکی خود دارند با آنچه همتایانشان در آمریکا میبینند بسیار متفاوت است. این واقعیت برای سیاستمداران رده بالا واشنگتن که به حمایت تقریبا تضمینی عربستان از ایالاتمتحده عادت کرده بودند، شوک جدیدی بود و برای همین است که برخی از سیاستمداران از تصمیم اوپکپلاس برافروخته شدند.
این واکنشها صرفا در برابر قیمت نفت در آستانه انتخابات میاندورهای نبود. عربستان و آمریکا بارها درباره قیمت نفت اختلافنظر زیادی داشتند. تفاوت اینبار در زمینه ژئوپلیتیک است؛ بهویژه جنگ در اوکراین که دولت بایدن آن را بهعنوان نقطه عطف تاریخی میداند که آینده نظم جهانی را مشخص خواهد کرد. برای عربستان و بسیاری از کشورهای دیگر مانند هند و اسرائیل، جنگ اوکراین جنگی منطقهای است.
در این میان سعودیها گلایههای خاص خود را دارند. سه رئیسجمهور گذشته ایالاتمتحده مبارزات انتخاباتی خود را با این مقدمه آغاز کرده بودند که آمریکا باید زمان و تلاش کمتری را در خاورمیانه صرف کند. این موضوع برای رژیم سعودی که ایران نفود خود در عراق، لبنان، سوریه و یمن را افزایش داده است.
پادشاهی عربستان دیگر شریک خودکار آمریکا نیست. رابطه راهبردی دنجی که در دوران پیشین وجود داشت، قرار نیست برگردد. اما همکاریهای محدود بیشتر امکانپذیر است حتی اگر سیاستهای داخلی هر دو طرف همچنان با مشکلاتی همراه باشد.
اگرچه عربستان ترجیح میدهد نفت را بالاتر از آنچه روسای جمهور آمریکا در نظر دارند، بفروشد، اما پادشاهی سعودی هرازگاهی به درخواستهای واشنگتن تن میداد و نفت بیشتری را در بازار عرضه میکرد. این روند معمولا در آستانه انتخابات آمریکا اتفاق میافتاد. اما در اکتبر ۲۰۲۲، درخواستهای واشنگتن مورد توجه عربستانیها قرار نگرفت. از نظر ریاض، عربستان باید پیش از پایان یافتن دوران تجارت نفت، از آخرین فرصت خود برای بهرهبرداری از آن استفاده کند. این فرضیه در پس دیدگاه جاهطلبانه ولیعهد عربستان برای تغییر ساختار اقتصادی تا سال ۲۰۳۰ است تا به تنوع اقتصادی دست پیدا کند.
در واقع قبل از آنکه بازار جهانی نفت تحت فشار تغییر اقلیم، حرکت به سمت سوختهای جایگزین و دیگر تغییرات تکنولوژیکی قرار بگیرد، این تغییر تا سالها رخ نخواهد داد. اما ولیعهد عربستان برای سرمایهگذاری در بخشهای غیرنفتی اقتصاد عربستان و جلوگیری از عواقب دردناک اصلاحات ضروری مانند کاهش یارانههای قابل توجه برای خدمات عمومی از جمله آب و برق و اعمال ۱۵ درصد مالیات بر ارزش افزوده برای کالاهای خریداریشده باید به تمام اهرمهای سرمایهگذاری مورد نیازش دست پیدا کند.
این موضوع توضیح میدهد که چرا سیاست نفتی عربستان در سطحی حفظ میشود که محمد بنسلمان بتواند برای برنامههای جاهطلبانه سرمایهگذاری کند و همچنان سطح ثابتی از تقاضای جهانی را حفظ کند. این الزامات همیشه با تقویم برگزاری انتخاباتهای آمریکا همخوانی نداشته است. هر چقدر همپوشانی استراتژی بزرگ واشنگتن و نگرانیهای سیاست خارجی ریاض کمتر باشد، احتمال کمتری وجود دارد که رهبران سعودی نسبت به قبل که در مورد مسئله نفت به نفع آرای روسایجمهور آمریکا عمل کند.
اگر تغییرات مهم از طرف سعودیها در روابط دوجانبه تاثیر بگذارد، در زمینه اقتصاد سیاسی است. تغییرات داخلی آمریکا به سیاستهای حزبی مربوط میشود. روابط عربستان و آمریکا همانند خیلی از مسائل، به گرداب قطبیشدن حزبی در سیاست داخلی آمریکا کشیده شده است. در گذشته، روابط با عربستان حمایت کمی در میان مردم داشت، اما هر کسی که در کاخ سفید بود به دنبال روابط خوب با بزرگترین صادرکننده نفت بود. این موضوع در زمان ریاستجمهوری دونالد ترامپ تغییر کرد.
ترامپ محبت خود به سعودیها بهویژه بنسلمان را پنهان نمیکرد. رئیسجمهور پیشین آمریکا در اقدامی بیسابقه ریاض را بهعنوان اولین سفر خارجی خود انتخاب کرد. ترامپ درباره مذاکره خود برای فروش تسلیحات به عربستان لاف میزد و اغراق میکرد. ترامپ حتی در سال ۲۰۱۷، زمانی که ولیعهد عربستان، پسرعمویش محمد بننایف و یکی از همکاران اصلی دولتهای قبلی آمریکا را از قدرت برکنار کرد، حمایت خود را از محمد بنسلمان نشان داد.
از نظر تاریخی روسایجمهور آمریکا هیچوقت علنا حتی بهطور غیرمستقیم در سیاستهای پادشاهی عربستان ورود نکردهاند. ترامپ در مورد همدستی بنسلمان در قتل خاشقچی حتی با وجود شواهد قابل توجهی مبنی بر اینکه با دستور ولیعهد انجام شده، تردید داشت.
جرد کوشنر، داماد ترامپ نیز خارج از عرفهای دیپلماتیک روابط مستقیمی را با ولیعهد عربستان برقرار کرد. کوشنر و استیون منوچین که در دوران ریاستجمهوری ترامپ، وزیر خزانهداری بود، سرمایهگذاریهای قابلتوجهی را از صندوق ثروت دولتی عربستان برای سرمایهگذاریهای سهام خصوصی خود دریافت کردند!
نوامبر گذشته نیز شرکت ترامپ توافق کرد تا مجوز استفاده از نام ترامپ را برای یک اقامتگاه لوکس و مجهز به زمین گلف به ارزش چندین میلیارد دلار در عمان را صادر کند.
قتل خاشقچی و دخالتهای عربستان در جنگ داخلی یمن مورد انتقاد دائمی دموکراتها قرار گرفت. بایدن در دوران مبارزات انتخاباتیاش در سال ۲۰۲۰، عربستانسعودی را منفور خواند. لحن تند و تکاندهنده از طرف معاون رئیسجمهور پیشین و سناتوری که دههها با سعودیها سروکار داشت، مطرح شد. بایدن سیاستمدار قابل اعتمادی در سیاست خارجی در حزب دموکرات بود.
زمانی که بایدن رئیسجمهور شد، از صحبت با ولیعهد عربستان امتناع کرد و اجازه داد گزارش سازمان سیا درباره عاملان قتل خاشقچی منتشر شود. واشنگتن همچنین حمایت خود از اقدامات جنگی عربستان در یمن را محدود و موشکهای ضدهوایی پاتریوت را از این کشور خارج کرد؛ حتی در شرایطی که عربستان سعودی با حملات موشکی حوثیها در یمن روبهرو شده بود.
اگر هر دو طرف در شیوه نگرش خود به سیاست داخلی طرف دیگر تجدیدنظر کنند، هم ایالات متحده و هم عربستان سعودی میتوانند روابط دوجانبه خود را تقویت کنند. سعودیها میتوانند این باور خودباخته را که یکی از احزاب سیاسی آمریکا علیه آنهاست و دیگری موافق، کنار بگذارند.
تلاشها برای تاثیرگذاری در سیاستهای آمریکا به نفع یک حزب در درازمدت شکست میخورد، چون در یک سیستم دوحزبی، حزبی که روی کار نیست درنهایت به قدرت میرسد. ریاض نیز باید دموکراتها را راضی کند که به دنبال داشتن روابط خود با واشنگتن است و نه فقط جمهوریخواهان. از سوی دیگر دموکراتهای واشنگتن باید بپذیرند که بنسلمان پادشاه بعدی عربستان است که برای مدت طولانی حکومت خواهد کرد.
در نظم جهانی جدید، واشنگتن باید بیشتر با ریاض دیدار داشته باشد و پادشاهی عربستان را متقاعد کند تا از دیدگاه آنها به مسائل نگاه کند. آنتونی بلینکن، وزیر امور خارجه ایالات متحده، فقط یک بار به عربستان سعودی سفر کرد که در جریان سفر بایدن در جولای ۲۰۲۲ به عربستان اتفاق افتاد. گفتوگوی استراتژیک عربستان و آمریکا دو سال است که برگزار نشده. سعودیها به این مسائل توجه میکنند.
المانهای همکاری ادامهدار میان آمریکا و عربستان همچنان پابرجاست، اما دو کشور باید رویاهای غیرواقعی خود برای تغییر و اثرگذاری در سیاستهای داخلی یکدیگر را کنار بگذارند. هر دو طرف باید یاد بگیرند که با طرف مقابل همانطور که هست، رفتار کنند نه آنطور که میخواهند.