بعد از حذف تیم ملی ایران از جامجهانی، اخبار زیادی در مورد کادرفنی این تیم شایعه شده است. بسیاری بر این باورند که دوران کارلوس کیروش به سر رسیده و باید سراغ مربیان دیگری برویم. در این میان عملکرد موفقیتآمیز مربیان بومی در جامجهانی باعث شده خیلیها حس کنند ما هم در تیم ملی ایران باید مربی داخلی داشته باشیم. در همین راستا، نام فرهاد مجیدی زیاد به گوش میرسد؛ سرمربی فعلی الاتحاد کلبا که فصل گذشته با استقلال قهرمان لیگ برتر شد. حتی مهدی تاج، رئیس فدراسیون فوتبال هم به نوعی تأیید کرده که نام مجیدی بین گزینهها هست. هماکنون نمیدانیم فرهاد چقدر به نیمکت تیم ملی نزدیک است، اما بهطور کلی نشانههایی وجود دارد مبنی بر اینکه شاید برگزیدن او برای چنین سمتی در برهه کنونی آنقدرها منطقی نباشد.
ایدهای که موفق نبود
طبیعتا عمده توجهات به فرهاد مجیدی بهخاطر این است که او یک قهرمانی طلسمشکن با استقلال بهدست آورده. مجیدی در شرایطی توانست با آبیها فاتح لیگ برتر شود که این تیم در بازه زمانی ۹ سال پیش از آن نتوانسته بود قهرمانی در این مسابقات را تجربه کند. البته که این، موفقیت بزرگی بود. با این حال باید به یاد بیاوریم در دهه هشتاد ۳ مربی ایرانی دیگر دقیقا با همین فرمول و به همین سبک روی نیمکت تیم ملی ایران نشستند که هیچکدام موفق نبودند. امیر قلعهنویی در لیگ پنجم استقلال را بعد از ۶ سال قهرمان کرد و نیمکت تیم ملی را پاداش گرفت، علی دایی در لیگ ششم سایپا را بعد از ۱۲ سال قهرمان کشور کرد و سرمربی تیم ملی شد، افشین قطبی هم در لیگ هفتم پس از ۶ سال پرسپولیس را به جام رساند و همین پاداش را گرفت. درنهایت، اما کدامیک از این ۳ مربی موفق بودند؟ هیچکدام. هر ۳ آمدند، سوختند و رفتند. نتایج بدی که این ۳ نفر گرفتند باعث شد بسیاری از تحلیلگران از «عجله» مسئولان فدراسیون فوتبال ایران برای انتخاب آنها گلایه کنند. حالا چه تضمینی وجود دارد که یکی مثل مجیدی پس از تنها یک قهرمانی در لیگ روی نیمکت تیم ملی بنشیند و همان اتفاق تکرار نشود؟ به این ترتیب ممکن است تیم ملی و خود فرهاد متضرر شوند و فرصت یک همکاری ایدهآل در شرایطی مناسبتر را از دست بدهند.
خارجیستیزی کور
دیگر نکته منفی، شباهت فضای این روزهای فوتبال ایران به اتمسفر بعد از جامجهانی ۲۰۰۶ است. ۱۶ سال پیش هم که تیم ایران با برانکو در آلمان ناموفق ماند، موجی از خارجیستیزی کور بهوجود آمد و به قول رایج آن روزها «خرد جمعی» حکم به انتخاب سرمربیان داخلی داد. در ادامه، اما دیدیم که این روند موفقیتآمیز نبود و حضور کارلوس کیروش، بهخصوص در سالهای ابتدایی به فوتبال ملی ایران کمک کرد. حالا هم درست است که کیروش به آخر خط رسیده، اما هیچ دلیل محکمهپسندی وجود ندارد که همه مربیان خارجی دیگر در فوتبال ایران نتیجه نگیرند. چه بسا اگر ۳ سال پیش هروه رنار سرمربی تیم ملی شده بود، الان شرایط به کلی فرق میکرد. در نتیجه خوب نیست بهطور کلی و چشمبسته قید دانش وارداتی را بزنیم. مطمئن باشید مربیان خارجی خوبی پیدا خواهند شد که حتی با بودجه موجود در فدراسیون بهکار تیم ملی بیایند.
همشهری